تاریخ نشان می‌دهد تکروی در بازار نفت فرجام خوشی دربرنخواهد داشت

وقتی‌که نفت در‌آتش سیاست می‌سوزد

اگر از افراد پرسن و سال بخواهید تا شرایط سیاسی منطقه و جهان را برایتان تحلیل کنند، معمولا در آخر تحلیل‌هایشان به یک گزاره مشخص می‌رسند: «نفت، دلیل همه دعواهاست».
کد خبر: ۷۵۶۷۹۴

تجربه تاریخی نشان داده که این تحلیل چندان بیراه نیست و در قرن بیستم، موضوع «انرژی» و بویژه نفت چنان اهمیت سیاسی یافت که هنوز در قرن بیست و یکم هم می‌شود سراغی از رقابت بر سر این محصول کمیاب گرفت و نشان داد منازعه بر سر سوخت که کالای محوری توسعه به‌شمار می‌رود، چگونه استراتژی‌های سیاسی را تغییر داده و جهان را وارد مرحله‌ای تازه از جدال در حوزه اقتصاد سیاسی کرده است. جدالی که اوج‌گیری آن به دوران استعمار و تلاش قدرت‌های بزرگ برای تسلط بر چاه‌های نفت بازمی‌گردد.

گذار از فلز زرد به طلای سیاه

توسعه صنعتی در یکی دو قرن اخیر اهمیت معادن و ذخایر زیرزمینی را برای بسیاری از کشورها بالا برده و زمینه رقابت‌های خونینی را فراهم آورده بود. استعمارگران پیر که زمانی در کشورهای مختلف در جستجوی برده و فلزات گرانبها از جمله طلا بودند، خیلی زود دانستند که عصر فلز زرد به پایان رسیده و باید در جستجوی ماده اولیه توسعه صنعت یعنی نفت باشند. همان سرمایه‌ای که بخش قابل توجهی از آن در خاورمیانه جاخوش کرده است. چنین بود که در دوره نئواستعمار که پس از فراغت قدرت‌های جهانی از جنگ‌های جهانی به‌وجود آمده بود، بازیگران فرامنطقه‌ای به‌جای فتح کشورها و تغییر رژیم‌ها، تسلط بر چاه‌های نفت را برای خود کافی می‌دانستند تا از این طریق، شاهراه‌های حیاتی اقتصاد جهانی را در اختیار داشته باشند. هرچند کشورهای تولیدکننده نفت کمی دیر دریافتند که چه منبع تعیین کننده‌ای در اختیار دارند، اما اول بار این ایران بود که با طرح شعار ملی کردن صنعت نفت، توانست به دوره استعمار این ماده ارزشمند پایان داده و زمینه را برای ملی شدن نفت بسیاری از کشورها و بیرون راندن کنسرسیوم‌های نفتی مهیا کند. با وجود ارزشمند بودن تلاش‌های صورت گرفته در این زمینه، معمولا وابستگی دولت‌های تولیدکننده نفت به یکی از دو بلوک شکل گرفته در دوره جنگ سرد، مانع از آن شد که نفت به ابزاری برای توسعه کشورهای نفت‌خیز تبدیل شود و فساد دولت‌ها و سرسپردگی آنها زمینه‌ای را ایجاد کرد تا طلای سیاه، خود موجبات عقب‌ماندگی بیش از پیش کشورهای نفت‌خیز را فراهم آورد.

دلارهای نفتی، پشتوانه برنامه‌های سیاسی

با این حال با گذشت زمان کشورهای تولیدکننده دریافتند که می‌توانند از اهرم نفت علیه رقبای سیاسی خود استفاده کرده و موقعیت‌شان را در نظام بین‌المللی ارتقا دهند. چنین بود که در جریان جنگ اعراب و اسرائیل، کشورهای نفت‌خیز عربی با تحریم نفتی تل‌آویو و متحدانش، بحرانی را رقم زدند که تحت عنوان بحران 1973، زمینه‌ساز جهش قیمت نفت شد.استفاده سیاسی از نفت، خیلی زود جای خود را در ادبیات بین‌المللی باز کرد و دلارهای نفتی که تا به‌حال صرف استخراج طلای سیاه می‌شد، کم‌کم صرف برنامه‌های سیاسی دولت‌هایی شد که می‌خواستند با تکیه بر درآمدهای نفتی جایگاه خود را در منطقه و جهان تثبیت کنند. چنین بود که با افزایش شدید قیمت نفت در دهه 70 میلادی، برخی کشورهای نفتی رو به نظامی‌گری و خرید تسلیحات آوردند، برخی دیگر سیاست واردات را برگزیده و مصرف‌گرایی پیشه کردند و کم بودند سیاستمدارانی که هشدار می‌دادند نفت باید صرف امور زیربنایی توسعه و نه امور جاری شود.

وداع با نفت، ایده‌ای برای خلع‌سلاح سیاسی

پس از شوک نفتی 1973 بارها قیمت نفت در دست‌اندازهای سیاسی افتاد. انقلاب ایران باعث شوک قیمتی تازه‌ای در سال 1979 شد، جنگ ایران و عراق بر نوسانات قیمتی دامن زد و تجاوز صدام به کویت، دلیلی دیگر بر بحران نفتی شد. افزون بر اینها گاه قیمت نفت رو به افول می‌نهاد تا به‌جای مصرف‌کنندگان، این تولیدکننده‌ها باشند که در سوگ کاهش درآمدهای خود می‌نشینند.

همین فراز و فرودهای قیمتی در فرجام، صاحبنظران را به این نتیجه رساند که باید کم‌کم در انتظار جهانی باشند که بی‌نیاز از نفت باشد. گران بودن نفت برای توسعه کشورهای مصرف‌کننده و ارزان بودن آن برای تولیدکنندگانی که باید بهای گزاف تولید و صادرات را بپردازند، در کنار آلوده شدن نفت به سیاست، چنان که تحریم‌های نفتی، استراتژی بازیگران فرامنطقه‌ای برای مهار تولیدکنندگان به‌شمار می‌آید و نیز میل جوامع توسعه یافته به سوخت‌هایی با آلودگی زیست‌محیطی کمتر، همه و همه باعث شد موضوع سوخت جایگزین در صدر اولویت‌ها قرار گیرد. سوختی که نه‌فقط پایان‌پذیر تلقی نشود، بلکه بتواند نقش بیشتری در توسعه پایدار داشته باشد.

نفتِ سیاسی، به تاریخ می‌پیوندد؟

همین ایده وداع با نفت و بستن چاه‌های نفت مگر برای روز مبادا، موجب شد تا سخن از سوخت‌های جایگزین تبدیل به پروژه‌های علمی و اقتصادی گسترده شود. تولید اتومبیل‌های برقی، پیگیری برنامه‌های تولید انرژی هسته‌ای، افزایش سرمایه‌گذاری بر انرژی خورشیدی، طراحی دستگاه‌هایی برای مهار انرژی بادی و... از دستاوردهای ایده‌ای بودند که جهان بدون نفت را نوید می‌داد.

اما با وجود آن‌که جهان با سرعت در حال وداع با نفت است و کشورها هر یک به‌گونه‌ای خود را برای جهان جدید آماده می‌کنند، هنوز برخی کشورهای تولیدکننده براساس مدل‌های کهن سیاستگذاری نفتی، تلاش می‌کنند نفت را وارد معادلات سیاسی کرده و البته نمی‌دانند همین استفاده ابزاری از نفت – چنان که در قرن بیستم شیوه‌ای محبوب به‌شمار می‌رفت – می‌تواند سرعت بی‌نیاز شدن جهان از نفت تولیدی را افزایش دهد. شوک قیمتی 2014 که با سناریوهای سیاسی مطرح شده، نشان می‌دهد هنوز برخی دولت‌ها دل در گرو مقاومت در برابر سیاست‌زدایی نفتی دارند یا تحریم‌های نفتی که باز هم حکایت از نگاه سیاسی به یک محصول اقتصادی دارد، همه و همه حاصلی جز تسریع روند حذف نفت از بازار جهانی نداشته و بازی آغاز شده برای وداع با نفت، فقط به سود بازیگرانی پیش می‌رود که خود را برای تولید سوخت جایگزین آماده کرده‌اند.

کشورهایی که سر شاخ نشسته و بُن می‌بُرند

در چنین شرایطی، اگر نگاهی به هندسه سیاسی منطقه بیندازیم، خواهیم دید برخی تولیدکنندگان نفت امروز تلاش می‌کنند از طریق بازی با نفت، از یکی از معدود سلاح‌های خود برای تاثیرگذاری بر روند تحولات منطقه‌ای بهره گرفته و پس از شکست سیاست‌های مبتنی بر افراطی‌گری و تروریسم مذهبی، پای نفت را به میان بکشند تا رقبای منطقه‌ای را زمینگیر کنند. آنها که با چراغ سبز قدرت‌های فرامنطقه‌ای، بازی با قیمت طلای سیاه را آغاز کرده و متوجه ضربه‌ای که متحدان خود در منطقه نیز می‌خورند، نیستند، چنان با دست و دلبازی از نفت مایه می‌گذارند که گویی چاه‌های نفت برایشان عمری جاودانه خواهد داشت.

کشورهای توسعه‌نیافته تولیدکننده نفت حاضر به فهم این واقعیت نیستند که مصرف بیش از اندازه نفت، کاهش قیمت و التهاب‌آفرینی در بازار انرژی نتیجه روشنی دارد که به سودشان نیست. نتیجه‌ای که به پایان رسیدن عمر نفت پس از یک قرن مانور قدرت در بازار جهانی را به همراه داشته و اولین بازنده این وضع همان کشورهایی هستند که امروز خام‌اندیشانه، خود را وارث همیشگی انرژی قلمداد می‌کنند.

تکرار اشتباه پهلوی از سوی آل‌سعود

روشن است که دست‌کم در کوتاه‌مدت، نفت اهمیت سیاسی خود را به‌عنوان یک محصول استراتژیک خواهد داشت. بنابراین همه آنها که این منبع مهم را در اختیار دارند باید در حفظ آن کوشیده و همزمان خود را برای جهانی که در آینده از این منبع انرژی بی‌نیاز خواهد شد آماده کنند. گام برداشتن در این مسیر نیازمند همراهی و اتحاد همه کشورهای تولیدکننده انرژی بوده و هرگونه تک‌روی در بازار نفت، مصالح کل کشورها را تهدید می‌کند.

دولتمردان در ریاض اگر به تاریخ مراجعه کرده و نحوه بازی محمدرضا پهلوی در سال 1973 را به یاد آورند، خواهند دید تک‌روی رژیم پهلوی در آن مقطع نتیجه‌ای جز تیرگی روابط با متحدان در بر نداشت و دلارهای نفتی در نبود زیرساخت‌های توسعه‌ای هزینه‌کرد آن، هیچ‌گاه به پیشرفت ایران کمک نکرد و فقط شوکی را به بازارهای جهانی وارد کرد که هم‌پیمانان غربی پهلوی را نیز نگران ساخت. حالا رقبای ایران همان اشتباه را در ساحتی دیگر تکرار کرده و باز هم با در نظر نگرفتن واقعیت‌های بازار، منافع تولیدکنندگان و مختصات سیاسی منطقه، گام در مسیری گذاشته‌اند که در فرجام به زیان آنها خواهد بود و فلسفه اتحاد کشورهای نفتی را زیرسوال خواهد برد.

همگرایی نفتی، تنها راه عبور از بحران

بنابراین، تجربه تاریخی به کشوری چون عربستان که نقش مهمی در بازار نفت دارد، نشان می‌دهد برای آن‌که بتواند زمان بیشتری در اختیار نفت برای اثرگذاری جهانی قرار دهد، می‌بایست ضمن نزدیکی به دیگر تولیدکنندگان بزرگ و در نظر گرفتن منافع آنها، زمینه توسعه انرژی‌های نو در کشورهای منطقه را پدید آورده و با حمایت از برنامه هسته‌ای تنها کشوری که در خاورمیانه، گام در مسیر تولید سوخت جایگزین نهاده، از این تجربه برای توسعه کشور خود در جهانی که دیگر نفت خریداری ندارد، استفاده کنند، چراکه ممکن است تکروی در بازار انرژی با سلاح نفت، روزی پیامدهای منفی خود را به ظهور رساند که دیگر امکان جبران وجود نداشته باشد.

روزی که نفت، تنها یک انرژی زیرزمینی برای نسل‌های آتی خواهد بود و به‌کار مردمانی که با سرعت به‌سوی انرژی‌های پاک هستند، نخواهد آمد.

مصطفی انتظاری هروی ‌/‌ گروه سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها