شاعرانی که مرزها را درنوردیدند

سه شاعر فرامرزی!

۲همشهری بعد از ۱۰۰۰سال به هم رسیدند

دیوانه‌واران عاشق ایران

روز چهارم شهریور ۱۳۶۹ مهدی اخوان‌ثالث، شاعر نوپرداز معاصر درگذشت. اخوان در زمان مرگ ۶۱ ساله بود و به خواست خودش و با مذاکراتی که شاعران معاصر از‌جمله علی موسوی‌گرمارودی با مقامات عالی‌رتبه کشور انجام دادند، پیکر او از تهران به مشهد منتقل شد و در حیاط آرامگاه فردوسی دفن شد.
کد خبر: ۱۴۲۰۶۸۲
دیوانه‌واران عاشق ایران
دفن شدن اخوان‌ثالث در این مکان، نشانه‌ای از خط فکری و نگاه فرهنگی اوست که می‌خواهیم در این مطلب به آن بپردازیم. به یاد داشته باشیم اخوان چند هفته قبل از مرگ، در سفری به اروپا، در چند برنامه فرهنگی و هنری شرکت کرده و مشهورترین مصاحبه‌اش را با رادیو بی‌بی‌سی انجام داده بود. خیلی‌ها منتظر بودند اخوان از این سفر به کشور بازنگردد و بقیه عمرش را در خارج بماند و چشم و چراغ محافل مخالف جمهوری اسلامی شود اما برخلاف انتظار، اخوان به ایران برگشت. نه تنها به ایران برگشت، بلکه قول داد به تهران که برسد به دیدار آیت ا... خامنه‌ای برود و برای گرفتن اجازه بازگشت دوست و همشهری‌اش اسماعیل خویی نزد رهبر انقلاب وساطت کند؛ دیداری که البته به‌دلیل بیماری و مرگ او هیچ‌وقت امکانش فراهم نشد. آنهایی که فکر می‌کردند اخوان بعد از ترک ایران و تور دور اروپا، هوای قاره سبز را به دود و سر‌و‌صدای تهران ترجیح می‌دهد، درک دقیق و درستی از او نداشتند. اخوان با همه تناقضات عجیب و غریبش، در تمام عمر یک ویژگی ثابت داشت؛ عاشق ایران بود به معنای دقیق و واقعی کلمه. او نمی‌توانست دور از مادر زندگی کند و شاید خودش هم فهمیده بود که زندگی‌اش چندان طولانی نیست، پس بازگشت و خود را برای وداع در آغوش مادرش ایران و بهترین فرزند این مادر ابوالقاسم فردوسی توسی انداخت.
 

ای گرانمایه، دیرینه ایران

یکی از آخرین شعرهای اخوان که در میان مخاطبانش، ارج و منزلتی پیدا کرد، شعری است که نام هشتمین دفتر شعر او نیز از این شعر، انتخاب شده است. چند بیتی از این شعر را بخوانیم:
 
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم 
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ای کهن پیر جاوید برنا 
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم
تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران
تو را ای گرامی گهر دوست دارم
تو را ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ‌آفرین نامور دوست دارم...
 
این دوست داشتن از صمیم دل و فریاد زدن این دوست داشتن، بخش مهمی از شخصیت اخوان را تشکیل می‌داد. او با عشقی که گاه رنگ تعصبی هم به خود می‌گرفت، ایران‌دوست و ایران‌خواه بود و دو نشانه مهم را در ایران می‌دید که او را عاشق این سرزمین می‌کرد؛ دین‌مداری همراه با خرد و زبان فارسی. اخوان تلاش داشت جلوه‌های مختلف این عشق را به‌هم پیوند زند و به مدلی از خرد و به زیستی ایرانی برسد. برای همین بود که پیوند زدن میان زیست فردی مورد تأکید زرتشتی‌گری و زیست اجتماعی به شیوه مزدک در مدلی به نام «مزدشتی» در اندیشه‌اش بود ولی باید قبول کرد که اخوان مرد این بنیادسازی‌ها و نظریه‌پردازی‌ها نبود و مدل او در حد همان حرف و یکی دو جا تعریف‌های ساده‌دلانه باقی ماند. در عوض اخوان سعی کرد در حدی که امکانات مادی و رندی‌ها و کم‌حوصلگی‌های شاعرانه به او اجازه می‌داد، به زبان فارسی خدمت کند تا دینش را به این سرزمین ادا کند. البته که او به‌عنوان یک شاعر، نقش مهمی در ارتقای زبان فارسی و آفریدن برخی از زیباترین و ماندگارترین نمونه‌های شعر امروز ایران داشت، ولی اخوان هروقت فرصتی یافت در قالب یک پژوهشگر زبان فارسی و یک ادیب ششدانگ هم در صحنه حاضر شد و آثار تحقیقی باقیمانده از او نشان‌دهنده اشراف و دانش گسترده ادبی اوست؛ دانشی که برآمده از محیط ادبی سختگیرانه و جدی خراسان در زمان جوانی او بود. او و تنی چند از هم‌دوره‌ها و دوستانش چون زنده‌یادان محمد قهرمان، حبیب‌ا... بیگناه و علی باقرزاده جوانانی بودند که پای‌شان به محیط سرشار از فخامت جلسات شعر آن روز خراسان به‌خصوص جلسه سنگین و بسیار مشهور انجمن ادبی فرخ به مدیریت سید‌محمود فرخ‌خراسانی باز شده بود. این گروه جوانان مجبور بودند برای این‌که تأیید استادان را بگیرند، سخنوری خود را ثابت کنند و به همین دلیل بود که شعر همه آنان در ابتدا بسیار کهن‌گرایانه بود و بعد از کسب توفیق رضایت استادان تنها اخوان بود که بعدها با انتخاب شعرنو، راه خود را از این محیط ادبی فخامت زده کمی جدا کرد. آثار تحقیقاتی اخوان همچون کتاب «نقیضه و نقیضه‌سازان» و « بدایع و بدعت‌ها و عطا و لقای نیما یوشیج» یا برخی مقالات وی مانند «آیات موزون افتاده قرآن» نشان می‌دهد او هرگاه تصمیم به قرار گرفتن در نقش یک ادیب بوده است، تا چه حد دست پری داشته و حیف که او از این فرصت‌ها خیلی کم به خودش داده است.
 

شعری برای عنترک صدام!

اخوان‌ثالث یک ایران‌دوست واقعی بود. در آثار دوره‌های مختلف او وقتی نگاه می‌کنیم، این نگاه ستایش‌آمیز به ایران، جلوه‌های فرهنگ و تمدنی و نیز اسطوره‌هایش موج می‌زند. در آثار دوره‌های پایانی عمرش که با وقوع جنگ تحمیلی همراه است، جوش و خروش او را در تشویق رزمندگان در نگهداشت سرزمین مادری در برابر صدام و صدامیان می‌شود، دید:
 
ددک صدام بی‌دین را، نه دد، بل عنترک صدام 
به روی دار رقصانیم، با زنجیر یکچندش
عرب را می‌کشد نامرد و می‌گوید عرب‌خواهم 
عجم بگذار و با نسل عرب سی نسل پیوندش
 اگر رحمی نکرد او با زن و فرزند ما مردم
به راه خوی و خونش رفت و حزب لعنت‌آوندش
تو ای آزاده ایرانی، شرفمند، از بنی‌احرار/  به راه «لاتزر» رو با زن و با اهل و فرزندش
 خوشا ملک عراق ما که دارد اشتیاق ما /  خوشا دیرین میانرودان ما اروند و مروندش
«امید» این لخته‌ خون قلب تو خواهد بگوید باز /  خوشا اقلیم خوزستان و چند و چون دلبندش
 
در اشعار دوره‌های اخیر اخوان، همچنین نگاه موافق به مذهب بیشتر دیده می‌شود و انگار اخوان در پایان عمر فهمیده بود که هویت مذهبی هم بخشی غیرقابل‌انکار از شخصیت و هویت انسان ایرانی است که نمی‌شود آن را با مدل‌های مزدشتی و مانند آن؛ عوض کرد. قصیده بشکوهی که برای علامه امینی سروده است، یکی از نمونه‌های عالی این شعرهای اوست:
 
«امینی» وار مردانی که در اکرام حق کوشند                
جز این در زندگی‌شان نیست عشقی یا مرامی خوش 
ابر‌مردان گنداومند و سالاران چون و چند                
کز ایشان یافت ارکان حقیقت انتظامی خوش
امینی پاکباز دین و حق، کاندر قمار عشق 
به نقد عمر و هستی زد، همه داو تمامی خوش
غدیری کرد بی‌همتا، چنان چون بی‌کران دریا 
لبالب از رحیق حق، جهان را زو مشامی خوش...
 
یا یکی دو شعر نیمایی که برای امام علی بن موسی الرضا(ع) در پایان عمر گفته است و البته شعرهای خیلی قدری هم نیستند، نشانه‌هایی از همین نگاه اخوان‌ثالث است که در اواخر عمرش به آن رسیده بود. اخوان‌ثالث ۳۳سال است در کنار آرامگاه فردوسی خفته است، ترکیبی جالب از دو مرد همشهری، یکی در قرن چهارم و یکی در قرن چهاردهم که بعد از هزار سال به هم رسیده‌اند و هر دو در یک خصیصه با هم مشترکند، دیوانه‌وار عاشق ایرانند. 
 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها