برادرکشی به سبک سریال خونسرد

مرد پزشک که برادر تازه‌داماد خود را به قتل رسانده، دیروز در تحقیقات قضایی مدعی شد سرایداری که دستیارش بوده با الگوپذیری از سریال خونسرد برای گرفتن حق وی، او را کشته است.
کد خبر: ۱۳۹۵۰۵۳

به گزارش جام‌جم آنلاین، فرهاد پزشک میانسالی است که روزهای پایان آذر امسال به خاطر اختلاف مالی با برادر دندانپزشکش، او را به قتل رساند و به کمک سرایدارش در خیابان فرشته تهران در مطبش جسد را مثله کرد و سوزاند. با دستگیری سرایدار، فرهاد تحت تعقیب قرار گرفت و چند روز پیش در کیش بازداشت شد. متهم پرونده دیروز برای ادامه تحقیقات به نزد محمدمهدی براعه، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران، منتقل شد و گفت: قتل برادرم را من مرتکب نشدم، بلکه سرایداری که دستیارم بود به سبک سریال خونسرد او را به قتل رساند و مرا مجبور کرد که در دو مرحله، هنگام تکه‌تکه کردن جسد با او همراه باشم. او قاتل است و برای حمایت از من این کار را انجام داد. باتوجه به انکار متهم، قرار شد او در مواجهه حضوری با دیگر متهم پرونده قرار بگیرد و تحقیقات از آنها ادامه دارد.

متهم: برادرم، قربانی حمایت من از سرایدار شد

فرهاد آرام و قرار نداشت، رنگ بر رخسارش نمانده بود. آن‌قدر آشفته‌حال بود که با جملات بازی می‌کرد و درست حرف نمی‌زد. مدام می‌گفت فرشاد سرایدارم برای حمایت از من قاتلی خونسرد شد و هردوی‌مان بدبخت شدیم.

چه کاره‌ای؟
پزشک عمومی و عضو هیات‌علمی دانشگاهم. استاد نخبه و برگزیده کشوری و المپیادی هستم. یکی از پزشکانی‌ام که در زمینه سرطان سینه هم فعالیت داشتم.

از اختلاف با برادر بگو.
قبلا به عنوان نماینده یکی از شهرهای غربی کشور رای آوردم اما با کارشکنی‌ها نشد. برای دوره قبلی مجلس کاندیدا شدم، ۳۳۱ میلیون تومان برای کارهای تبلیغاتی به برادرم دادم که این بار هم بازماندم. برادرم پولم را نمی‌داد و می‌گفت تا الان چهار میلیارد تومان برایم خرج کرده است. او چک‌هایم را گرفته و اجرا گذاشته بود. من هم شکایت کردم اما او زودتر حکم جلبم را گرفت. به خاطر مادرم، مدام کوتاه می‌آمدم تا شرایط درست شود.

چطور نقشه قتل برادرت اجرایی شد؟
فرشاد عامل و طراح قتل است. او سال‌ها شاگردم بود و در یکی از بیمارستان‌ها به عنوان دستیار بیهوشی کار می‌کرد. ۵/۵ میلیون تومان حقوق می‌گرفت و در پانسیون می‌ماند. از درآمدش راضی نبود و بیمارستان را ترک کرد. با اعتمادی که به او داشتم، سه ماه قبل از قتل برادرم او را به عنوان دستیار و سرایدار به مطبم در خیابان فرشته آوردم. درآمدش ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان شد که حتی می‌خواست خودرو بخرد. شب‌ها در مطب می‌ماند و حتی کار درمانی و نگهداری بیمارانی که چند روز در مطب بستری می‌شدند را انجام می‌داد.

از شب قتل بگو.
برادرم عقد کرده بود، حتی می‌خواست مدیر یک مرکز اداری در تهران شود که نشد و فرشاد به همین بهانه او را به محل قتل کشاند. برادرم را به طبقه چهارم ساختمان مطب برد. من در طبقه سوم سر کلاس درس مجازی بودم. فرشاد ساعاتی بعد آمد مرا به طبقه بالا برد که با جسد برادرم رو‌به‌رو شدم. لکه‌های خون روی دیوار اتاق بود. برادرم را دست و پا بسته روی ویلچر نشانده بود. رگ‌ دست‌ها، پاها و گردن برادرم را با چاقوی‌های آشپزخانه که روی میز مقابل ویلچر قرار داشت، بریده بود.

بعد چه شد؟
فرشاد گفت: بابت این‌که به من کار دادی، شرایط مالی‌ام بهتر شده و به تو مدیون بودم. مثل سریال خونسرد که قاتل می‌رفت، حق مظلومان را می‌گرفت و افراد را بد می‌کشت؛ من هم برادرت را کشتم تا تو به حقت برسی. تعریف کرد برادرم را روی صندلی نشانده، داروی بیهوشی به او زده که او بدحال شده و نتوانسته فرار کند، برادرم تهدیدش کرده که بعد از آزادی بابت آدمربایی از او شکایت می‌کند و فرشاد ۲۰سال زندانی می‌شود. بعد فرشاد عصبانی شده و او را کشته است تا زندان نرود و به جای من انتقام بگیرد.

با جسد چه کردید؟
فرشاد می‌گفت مثل قاتل خونسرد باید جسد را ناپدید کنیم. با چاقو و دستگاه سنگ فرز طی چهار روز جسد را تکه‌تکه کرد. من دو بار به آنجا رفتم و به اجبار وی، کمکش کردم. سرش را مقابل خودم تکه کرد. دیگ برنج آورد و بخشی از جسد تکه‌تکه شده و چرخ شده را مخلوط کرده و در پشت‌بام با استخوان‌ها سوزاند که همه فکر کنند غذای سوخته است. بخش دیگر را در نایلون گذاشت و در بخش‌هایی کنار جوی آب در خیابان ولیعصر(عج) رها کرد. انگشت‌های برادرم را از ترس این‌که پیدا شود و لو برویم به بیابان‌های شهر قزوین برد و آنجا انداخت.

بعد از قتل کجا رفتید؟
فرشاد تا روز دستگیری در محل قتل بود. من به خانه‌ام رفتم و تا چند روز حالم بد بود که به همسرم می‌گفتم به خاطر فشار کاری است. چند روزی هم در پارک بودم، بعد خواستم به ترکیه و از آنجا به آلمان بروم تا در حرفه پزشکی کار کنم، تا لب مرز هم رفتم اما نشد. بعد تصمیم گرفتم به کیش بروم و از آنجا از کشور خارج شوم. به خانمی که بیمارم بود، زنگ زدم و گفتم خودم برای درمانش به آنجا می‌روم که قبول کرد و آپارتمانی در اختیارم قرار داد اما آنجا بازداشت شدم و پشیمانم.

روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها