نادر پیش از این که صفویه را رسما منقرض کند، سال 1144 قمری خانقین را تصرف کرد و به سمت بغداد پیش رفت.
کد خبر: ۴۷۶۱۱۱

در همان زمان نادر به‌والی خوزستان دستور ‌داد به بصره یورش برده و این شهر را تصرف ‌کند. در پایان سال 1144 قمری سپاهیان ایران بصره و بغداد را در محاصره داشتند.

دولت عثمانی سپاهی یکصد هزار نفری به فرماندهی توپال عثمان پاشا وزیر جنگ عثمانی به بغداد گسیل کرد.

قشون عثمانی و سپاه ایران در صفر 1145 رویارو شدند و پس از یک جنگ سخت، ایرانیان شکست ‌خوردند و عثمانی‌ها بغداد و بصره را از محاصره بیرون ‌آوردند.

نادر پس از این شکست به سرعت سپاه خود را سازماندهی و بار دیگر به بین‌النهرین لشکرکشی کرد. نادر پس از تصرف خانقین و کرکوک به سمت مقر لشکر توپال عثمان پاشا در قریه سورتاش رفت و در این قریه با سپاه عثمانی جنگ بزرگی رخ داد.

نتیجه این جنگ پیروزی کامل نادر و سپاه ایران و کشته شدن توپال عثمان پاشا بود. نادر پس از این پیروزی، کرکوک و موصل و اربیل و سلیمانیه را تصرف کرد.1

اما پس از این که عثمانی‌ها پیشنهاد صلح دادند، نادر این پیشنهاد را پذیرفته و به سرحد سابق ایران که در زمان شاه صفی مشخص شده بود، عقب‌نشینی کرد. نادر سه سال بعد، صفویه را منقرض کرد و خود شاهنشاه ایران شد.

نادرشاه سال 1156 قمری دست به لشکرکشی بزرگی به عراق زد. نادرشاه در این سال در چند جنگ بر عثمانی‌ها پیروز شد و شهرهای سامرا، حله، نجف اشرف، کربلا و اربیل را تصرف کرد.2

نادرشاه در جمادی‌‌الثانی 1156 پس از نبردهای نظامی سنگین، حاکم موصل را نیز به اطاعت از خود واداشت. اما از تصرف موصل صرفنظر کرد و به عثمانی‌ها پیشنهاد صلح داده و خاک عراق را ترک کرد.

عثمانی‌ها پیشنهاد صلح نادرشاه را رد کردند و همین موضوع منجر به بروز جنگ‌های سخت بین ایران و عثمانی در 1158 قمری شد که همگی این جنگ‌ها به پیروزی کامل سپاه ایران انجامید3 و سرانجام عثمانی‌ها سال 1159 قمری به مصالحه تن دردادند.

در شعبان 1159 عهدنامه‌ای مشهور به گردان بین ایران و عثمانی منعقد شد. بر مبنای بندی که به عنوان «اساس» در این معاهده آورده شده است، چنین تصریح شده است:

مصالحه که در زمان سلطان‌مرادخان رابع واقع شده فی‌مابین دولتین مرعی و حدود و ثغوری که در مصالحه مزبوره معین شده بود، بدون خلل و تغییر به همان اعتبار باقی خواهد ماند.4

بدین ترتیب در عصر نادرشاه افشار، با وجود پیروزی‌‌های بزرگ قشون ایران و تصرف بیشتر شهرهای عراق، دولت ایران به همان سرحد جغرافیایی که در زمان شاه‌صفی مشخص شده بود، بسنده ‌کرد.

پس از کشته شدن نادرشاه در سال 1160 قمری، عثمانی‌ها به‌دلیل مشکلات داخلی از یورش به سرزمین‌های باختری ایران خودداری کردند و از این رو آرامش بر سرحدات باختری ایران حکمفرما شد.

اما این آرامش در زمان فرمانروایی کریم‌خان زند بر هم خورد. کریم‌خان نفوذ مناسبی در کردستان باختری و شهرزور به دست آورد و در عزل و نصب حکّام بغداد نیز دخالت کرد. اوج موفقیت‌های کریم‌خان زند در عراق، تصرف بصره در 1189 قمری بود.5 اما پس از درگذشت کریم‌خان در سال 1193 قمری جانشینان وی نتوانستند تسلط بر بصره را حفظ کنند.

به‌دنبال ظهور آقامحمدخان قاجار، وی به تلاشی برای اعمال حاکمیت در عراق عرب مبادرت نورزید. اما توانست حاکمیت دولت مرکزی بر کردستان را تثبیت کند.

با ابراز اطاعت خسروخان اردلان حکمران کردستان از آقامحمدخان در سال 1200 قمری6، وی دچار مشکلی برای تسلط بر کردستان نشد و بدین سان در پایان پادشاهی آقامحمدخان قاجار نیز سرحدات باختری ایران در محدوده مندرج در عهدنامه‌های قصرشیرین و گردان تثبیت شد.

در زمان پادشاهی فتحعلی‌شاه قاجار دولت ایران به تلاش‌های گسترده‌ای برای نفوذ در عراق دست زد و ایل کردنژاد بابان در سلیمانیه را تا حدود زیادی زیر نفوذ خود در‌آورد.7

همچنین شاهزاده محمدعلی‌میرزا دولتشاه فرزند فتحعلی‌شاه قاجار و حکمران کرمانشاه نفوذ خود را تا بغداد و سلیمانیه گسترش داد.

در مقابل، دولت عثمانی به اذیت و آزار اتباع ایرانی ساکن عثمانی و به ویژه زائران عتبات و کعبه پرداخت و از سوی دیگر در مرزها نیز دست به اغتشاش و آشوب زد8.

در 1236 قمری سپاه ایران به‌فرماندهی عباس‌میرزا نایب‌السلطنه و ولیعهد و محمدعلی‌میرزا دولتشاه از دو منطقه آذربایجان و کردستان به داخل سرحدات عثمانی حمله کرد. در منطقه کردستان، شاهزاده دولتشاه در ذی‌حجه 1236 با پانزده هزار سوار و پیاده و ده عراده توپ از کرمانشاه به عراق لشکر کشید.9

در میان راه، نیروهای کمکی از لرستان و سنندج به سپاه ایران پیوستند. دولتشاه در هجدهم ذی‌حجه 1236 به نزدیک شهرزور ‌رسید و پس از نبرد سختی با سپاه عثمانی، شکست سنگینی به عثمانی‌ها وارد کرده و در پی این پیروزی به شهر سلیمانیه وارد شده و این شهر را تصرف کرد.

دولتشاه در صفر 1237 به سمت بغداد لشکرکشی کرده و ضمن تسخیر سامراء، گروهی از سپاهیانش را مأمور محاصره بغداد کرد. اما در این هنگام، محمدعلی‌میرزا دولتشاه بیمار شد و در بیست و ششم صفر 1238 در طاق کسری از بیماری شدید درگذشت.

 با وجود مفاد عهدنامه اول ارزروم، دولت ایران همچنان داعیه‌دار حاکمیت بر ایل بابان و مالکیت بر منطقه سکونت این ایل، یعنی سلیمانیه و اطراف آن بود

با مرگ محمدعلی‌میرزا دولتشاه پیشروی سپاه ایران در عراق متوقف شد؛ ولی در همان هنگام سپاه ایران به فرماندهی عباس‌میرزا نایب‌السلطنه از جبهه آذربایجان به نبرد با عثمانی پرداخت.

در منطقه توپراق قلعه در شمال خوی نبرد نظامی سنگینی میان ایران و عثمانی رخ داد که به پیروزی کامل ایران و شکست سخت عثمانی‌ها انجامید.

عباس‌میرزا پس از این پیروزی به داخل خاک عثمانی لشکرکشی کرد و ابتدا شهر بایزید را تصرف و سپس به سمت ارزروم پیش‌روی کرد و تا ساحل رودخانه قره‌سو پیش رفت.

عباس‌میرزا در همین زمان، دیادین و ملازگرد را نیز اشغال کرد.با وجود پیروزی‌‌های سپاه ایران، عثمانی از صلح با ایران به گونه‌ای که حقوق اتباع ایرانی ساکن عثمانی و زائران ایرانی عتبات و کعبه را تضمین کند، پرهیز داشت و تلاش می‌کرد شکست از ایران را جبران کند. اما در سرتاسر سال 1237 قمری پیروزی با ایران بود.

از این رو عثمانی در 1238 قمری حاضر به صلح شد. با وجود پیروزی‌‌های نظامی ایران، دولت ایران ادعای ارضی تازه‌ای مطرح نکرده و ضمن بسنده کردن به سرحدات مندرج در عهدنامه 1159 هـ ق گردان، تنها خواستار تضمین حقوق اتباع ایرانی ساکن عثمانی و زائران عتبات و کعبه شد.

اما در این عهدنامه نیز موضوع تعلق ایلات و عشایر حیدرانلو و سیبکی و بابان به دولت‌های ایران و عثمانی و نیز موضوع مالکیت سلیمانیه مشخص نبود.

از این رو، دو طرف ناچار بودند برخی از مشکلات ارضی خود را نیز حل و فصل کنند. در اینجا دولت عثمانی با وجود شکست نظامی توانست دستاوردهایی کسب کند.

عثمانی‌ها در فصل اول عهدنامه ارزروم اول که سال 1238 قمری منعقد شد توانستند ایران را ملزم به عدم دخالت در کردستان عثمانی نمایند و براساس فصل سوم عهدنامه نیز تعلق عشایر حیدرانلو و سیبکی به‌عثمانی به رسمیت شناخته شد.

سایر مفاد عهدنامه ارزروم دربرگیرنده تأکید بر سرحدات مندرج در عهدنامه گردان و تضمین حقوق اتباع و زائران ایرانی در خاک عثمانی بود.فصل اول عهدنامه با تأکید بر حاکمیت عثمانی بر سنجاق‌های (فرمانداری‌‌های عثمانی) کردستان به نوعی حاکمیت عثمانی بر ایل بابان را نیز می‌پذیرفت که این موضوع برای دولت ایران غیرقابل پذیرش بود.

از این رو فتحعلی‌شاه در صفر 1239 در نامه‌ای به عباس‌میرزا نایب‌السلطنه بر حق حاکمیت ایران بر ایل بابان علی‌رغم عهدنامه ارزروم تأکید کرده و در این باره تصریح می‌نماید:

در هیچ ماده سخن نداریم مگر در باب ایل بابان که سال‌های سال است روی توکل به جانب این دولت ابد مدت آورده و دست توسل به‌دامان خدّام اعتاب ما زده‌اند و هرگاه آنها را حکما و حتما به وزیر بغداد بسپاریم و از آستان دولت پایدار منتزع سازیم، کسر شأن دولت و منافی غیرت سلطنت خواهد بود. چون آن فرزند خواهش دولت علّیه عثمانی را در باب ایلات حیدرانلو و سیبکی که از قدیم‌الایام متعلق به دولت جاوید قرار ایران و مساکن الکای خوی و ایروان بوده‌اند به عمل آورده و با آن که در این دو طایفه به هیچ‌وجه راه حرفی برای آنها نبود، محض این که کسر شأن آن دولت نشود و عسر و حرج لازم نیاید سخت‌گیری و ایستادگی نکرده و نفع و خیر اصلاح بین‌المسلمین را برای مهام دولت و دین از ملاحظه این جزئیات بهتر و بیشتر دیده و دانسته است، باید در باب ایل بابان هم گفت‌وگویی مصلحت‌آمیز و مودت‌انگیز کند تا به وضعی که از آن طرف ملاحظه شأن دولت و غیرت سلطنت شده است از این طرف هم ملاحظه شود و همان طور گذشت دوستانه و بی‌مضایقگی ملوکانه که در باب حیدرانلو و سیبکی از این طرف به عمل آمده از آن طرف هم بی‌تفاوت و تغایر در باب ایلات بابان و متعلقات آن به عمل آید.

با توجه به تأکیدات فتحعلی‌شاه و با وجود مفاد عهدنامه اول ارزروم، دولت ایران همچنان داعیه‌دار حاکمیت بر ایل بابان و مالکیت بر منطقه سکونت این ایل، یعنی سلیمانیه و اطراف آن بود. از این رو عباس‌میرزا نایب‌السلطنه کماکان خطاب به حاکمان سلیمانیه فرمان‌ها و دستورات حکومتی صادر می‌کرد.

چنان که در دوره دوم جنگ‌های ایران و روس در ششم ذی‌القعده 1242 به‌محمود پاشا حاکم سلیمانیه فرمان داد، سواران بابان را برای حضور در جبهه نبرد روانه کند.

بدین‌گونه تا پایان پادشاهی فتحعلی‌شاه در 1250 قمری دولت ایران همچنان مدعی حاکمیت بر سلیمانیه بود و حاکمان سلیمانیه نیز تا حدودی زیر نفوذ دولت ایران قرار داشتند.

در این مدت همچنین دولت ایران بر برادوست در شمال زهاب نیز اعمال حاکمیت می‌کرد. ضمن این که دولت ایران به حاکم بغداد معترض بود و از دولت عثمانی انتظار داشت «داوود پاشا» حاکم ضد ایرانی بغداد را عزل نماید.

منابع:

1. لارودی، زندگانی نادرشاه پسر شمشیر،تهران. ایران زمین.1370. صص 101-98.2. همان، صص 113-110.3. همان، صص 228-2254. همان، صص 238-232.5. جعفری ولدانی، پیشین، صص 635 و 636.6. ل. دوری، روابط ایران با امپراتوری عثمانی در سده‌های هجدهم و نوزدهم، ترجمه حسن زندیه، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، نشریه مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، سال 2، شماره 2، بهار 1379، صص 25 و 26.7. ساروی، پیشین، صص 152 و 156.8. محمدرضا نصیری، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران «قاجاریه از 1263-1239»، تهران، مؤسسه کیهان، 1368، ص 9. نصیری، پیشین، صص 42 و 43.

حسین بهشتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها