گفتگو با نادر طالب‌زاده درباره دیده‌بانی رسانه‌ای

مبارزه رسانه ای، سربازان حرفه ای می‌خواهد

نادر طالب‌زاده متولد 1322 تهران و دارای مدرک کارشناسی ادبیات انگلیسی از دانشگاه راندولف میکن و کارشناسی ارشد کارگردانی سینما از دانشگاه کلمبیاست. وی فعالیت هنری خود را از سال 59 در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با ساخت فیلم‌های مستند آغاز کرد. از دیگر فعالیت‌های او می‌توان به تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی و مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی در معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد. وی همواره از منتقدان جدی سیاست‌های رسانه‌ای غرب و سینمای هالیوودی است. بهانه ما برای گفتگو با نادر طالب‌زاده پخش برنامه زنده «راز» با اجرای وی بود که این شب‌ها از شبکه چهارم سیما در حال پخش است که در 30 قسمت 90دقیقه‌ای به تهیه‌کنندگی مجید یوسفی مفاهیمی که پیرامون آخرالزمان در آثار مطرح خارجی و داخلی به صورت فیلم درآمده است را با حضور کارشناسان مذهبی، سینمایی و سیاسی مورد بررسی قرار می‌دهد. اما طالب‌زاده علاقه‌مند بود که درباره این برنامه کمتر صحبت کند تا رمزگشایی از آن تا قسمت‌های پایانی افشا نگردد. ظاهرا این رازی است که در تداوم برنامه روشن می‌شود. از سوی دیگر سریال بشارت منجی وی همزمان با این برنامه از شبکه تلویزیونی لبنان با توقیف مواجه شد تا بهانه‌ای باشد که از چند و چون این ماجرا و مباحثی مثل رقابت رسانه‌ای، ماهواره و مسائل مرتبط با آن گفتگو کنیم و دیدگاه او را در مخالفت با استکبار رسانه‌ای بشنویم که شاید برای شما هم شنیدنی باشد.
کد خبر: ۳۴۹۶۱۵

واقعیت این است که درمیان کسانی که شما را می‌شناسند از منتقد و روزنامه‌نگار گرفته تا فیلمساز و دست‌اندرکاران سینما و تلویزیون و حتی برخی از افراد عادی این تصور وجود دارد که نادر طالب‌زاده یک منتقد جدی غرب با اندیشه‌های غرب‌ستیزانه است. این تصویر بویژه با دیدگاه‌های شما درباره رسانه‌های غربی، صهیونیسم، سینمای هالیوود و تسخیر باورهای آخرالزمانی به نفع خود و تاکیدی که بر اسلام‌هراسی و دین‌ستیزی غربیان در کلام شما همواره به گوش می‌رسد پررنگ‌تر هم شده است در حالی که شما از 16 سالگی در غرب و ایالات متحده زندگی کرده‌اید و به ادامه تحصیل پرداخته‌اید. آیا این تفکرات ضدغربی به تجربیات زیسته شما در غرب برمی‌گردد یا برآمده از ایدئولوژی و تفکرات مذهبی خودتان است؟

البته به این غلظتی که شما گفتید، من تفکرات ضدغربی ندارم و اتفاقا به دلیل سال‌ها زندگی در آنجا، به نقاط قوت و مثبت آنها آشنا بوده و باور دارم. من با وجوه استکباری و استعماری غرب مخالفم.

برخی از افرادی که اندیشه‌های ضدغربی دارند بعد از تجربه سفر و زندگی در غرب در دیدگاه‌های خود تجدیدنظر می‌کنند یا دست‌کم «میزان مخالفت» آنها کاهش می‌یابد، اما شما با این‌که از سن نوجوانی در غرب زندگی کرده‌اید، انگار خیلی مرعوب آنها نشدید...

... اصلا. به دلیل چهره ظاهری‌ام خیلی از آمریکایی‌ها و همکلاسی‌هایم نمی‌دانستند که من ایرانی هستم. جالب است که سال سوم دانشگاه که برادرم به دیدنم آمده بود و من با او فارسی صحبت کردم، همکلاسی‌هایم تعجب کردند و پرسیدند این دیگر چه زبانی است که با او صحبت می‌کنی. من 5 سال در روستاها و شهرهای کوچک آمریکا زندگی کردم و این خیلی به من کمک کرد تا با لایه‌های درونی‌تر نظام اجتماعی آمریکا ارتباط داشته باشم و به من کمک کرد که اتفاقا با وجوه انسانی فرهنگ آمریکایی و مردم آن آشنا شوم و چشمم را به خوبی‌های آنجا نبندم. اما به این معنا نیست که دولت و نظام سیاسی آمریکا را از خصلت‌های استکباری مبرا کنیم. اتفاقا خود آمریکایی‌ها و بسیاری از روشنفکران‌شان نیز این واقعیت را قبول دارند. من چیز متفاوتی از آنها نمی‌گویم. من پس از تجربه زندگی آمریکایی با تفکرات امام و اسلام متعهدانه آن آشنا شدم و احساس کردم که این فرهنگ خیلی عمیق‌تر و قوی‌تر است. این‌که ما در برخی از مسائل از جمله تکنولوژی، نظم و قانون و پیشرفت‌های مادی از آنها عقب‌تریم، شکی نیست اما از حیث زیربنای فکری و جهان‌بینی و ساختار فرهنگی و معنایی، ما خیلی جلوتر از آنها هستیم و لزومی ندارد که تمام و کمال مرعوب آنها شویم. الان هم اگر غرب را نقد می‌کنیم با رویکردی منصفانه است نه متعصبانه. ضمن این‌که آنها بشدت به معارف و اندیشه‌های ما نیازمند هستند و اتفاقا خیلی هم تمایل دارند که این حرف‌های تازه را بشنوند. فقط باید کسانی از فرهیختگان و اندیشمندان ما این اندیشه و جهان‌بینی را برای آنها ترجمه کنند. یکی باید برای آنها ترجمه کند که در این 30 سال چه اتفاقی در ایران رخ داده است. رسالت بزرگ رسانه‌های ما این است که دست به این ترجمه بزنند و از همه ظرفیت‌های رسانه‌ای برای این کار استفاده کنند. ما در عصری به سر می‌بریم که بشدت به ابزارهای ارتباطی و تعامل با جهان نیازمندیم.

آیا واقعا ما توان و ظرفیت رسانه‌ای لازم برای این ارتباط و تعامل را داریم؟ اگر در جهان رسانه‌ای شده و به اصطلاح جامعه اطلاعاتی و شبکه‌ای به سر می‌بریم غرب از امکانات و توان بیشتری در تکنولوژی رسانه‌ای برخوردار است و بالطبع از شرایط بهتری برای بسط ایدئولوژی و فرهنگ خود و نفوذ در افکار عمومی مردم جهان برخوردار است.

این یک واقعیت است که از حیث رسانه‌ای دست ما خیلی بسته است. ضمن این‌که قدرت‌های جهانی نیز این فرصت و امکانات را در اختیار ما قرار نمی‌دهد. شما می‌خواهید یک ویزای مطبوعاتی بگیرید با هزاران مشکل و مانع مواجه می‌شوید و اصلا آنها نمی‌خواهند این ارتباط و تعامل فرهنگی و رسانه‌ای برقرار شود. در حال حاضر رسانه‌های برون مرزی ما نمی‌توانند براحتی با مسوولان کشورهای خارجی مصاحبه کنند و تن به گفتگو و مصاحبه نمی‌دهند. در واقع بخشی از ناکارآمدی رسانه‌ای ما در مناسبات بین‌المللی به دلیل بایکوت‌کردن فضای رسانه‌ای از سوی قدرت‌های استکباری است.

قبول ، این تحریم‌ها و انحصارطلبی‌ها ضعف یا کم‌کاری رسانه‌های داخلی ما را نفی نمی‌کند. این مساله‌ای است که خود شما در برنامه دیروز، امروز، فردا در نقد رسانه‌های داخلی در ارتباط با وقایع پس از انتخابات هم مطرح کردید.

درست است و هنوز هم بر این انتقاد تاکید می‌کنم. ما بویژه در عرصه رسانه‌های بین‌المللی از ضعف و کمبودهای زیادی برخورداریم و مثلا در حال حاضر یک شبکه پرس‌تی‌وی داریم که صدا و حرف ملت ایران را به گوش جهانیان می‌رساند و البته روندی رو به رشد هم داشته است. اما با توجه به گستردگی و هجمه رسانه‌ای بیگانه این شبکه به تنهایی نمی‌تواند به تعامل یا تقابل با آنها بپردازد و ضرورت دارد تا رسانه‌های بین‌المللی و شبکه‌های ماهواره‌ای ما بیش از اینها تقویت و حمایت شود. البته در این راه موانع بیرونی بویژه سنگ‌اندازی‌های آمریکا حضور قدرتمندی دارد ولی ما باید سعی خود را بکنیم تا این سد را بشکنیم. مثلا حضور رئیس‌جمهور در اجلاس سالانه سازمان ملل یک فرصت رسانه‌ای خوب است که می‌تواند به شکستن این سد کمک کند و باید حداکثر استفاده از این تریبون صورت بگیرد. حضور در این اجلاس از جمله فرصت‌هایی است که باید از ترفندهای رسانه‌ای برای رساندن حرف خود به گوش مردم جهان بهره ببریم. وگرنه در شرایط عادی رسانه‌های غربی سخنان رهبران سیاسی و مذهبی ما را بازتاب نمی‌دهند. در واقع از حیث رسانه‌ای ما در یک بایکوت شیطانی هستیم و اصلا در اینجا دموکراسی و حقوق بشر هم معنا و مصداقی ندارد. اما این بایکوت قابل شکستن است و هرگز نباید ناامید شد.

در واقع منظور شما این است که به لحاظ محتوی و مضمونی ما حرف‌های شنیدنی زیادی داریم اما با دو مشکل ارتباطی مواجه هستیم یکی ضعف‌های رسانه‌ای خودی و کم‌کاری‌هایی که در این حوزه صورت می‌گیرد و دیگری سنگ‌اندازی و شیطنت‌های قدرت‌های استکباری که از ایجاد یک فرصت برابر و عادلانه رسانه‌ای جلوگیری می‌کنند و به تعامل و ارتباط رسانه‌ای با ما تن نمی‌دهند. درست است؟

دقیقا همینطور است. مثلا رئیس‌جمهور ما نامه‌ای به رئیس‌جمهور آمریکا می‌نویسد که حتی روزنامه‌های آنجا نیز حاضر به چاپ آن نشدند. خوب این مصداقی از استکبار رسانه‌ای است. در واقع نفوذ یهود و صهیونیسم در آمریکا به حدی است که رسانه‌های آن را تابع مصالح و منافع خویش کرده است. خوب خیلی از مردم حتی خود مردم آمریکا که اتفاقا غیرسیاسی‌ترین مردم جهان هستند ممکن است از این مناسبات و پشت پرده آنها مطلع نباشند. وظایف امثال ماست که به مردم آگاهی بدهیم و در واقع نقش دیده‌بان رسانه‌ای داشته باشیم. من بیشتر وقتم به این دیده‌بانی می‌گذرد و اگر بتوانیم همین وظیفه و رسالت را بدرستی انجام دهیم برای ما کافی است.

شما به استفاده از ظرفیت‌های رسانه‌ای برای طرح و بیان اندیشه‌های خودی اشاره کردید و این‌که ما از حیث محتوای غنی هستیم و اگر این حرف‌ها رسانه‌ای بشنود خریداران زیادی در سطح جهان دارد. از طرفی دیگر مک‌لوهان نظریه‌پرداز معروف دهکده جهانی درباره رسانه‌ها معتقد است که رسانه خود پیام است و تکنولوژی، پیام و جهان‌بینی و ایدئولوژی خودش را می‌آورد. در این صورت با توجه به انحصار رسانه‌ای غرب چقدر توان مقابله با آنها را داریم؟ با این حساب آیا می‌توان نقش دیده‌بانی را بدرستی انجام داد؟

من با این دیدگاه مخالفم. ابزار که ابزار است. این استکبار و اندیشه‌های سلطه‌طلبانه ابرقدرت‌هاست که رسانه و محتوای آن را در خدمت منافع و سلطه‌طلبی‌های خود قرار می‌دهد. این سیاست شیطانی آمریکاست که با تمام قدرت در برابر انقلاب اسلامی ایستاده است. من معتقدم آنچه موجب این همه فشار و شیطنت‌هاست نه قدرت تکنولوژیکی رسانه‌های آمریکایی که نفوذ و تاثیر صهیونیسم و یهود در ساختار قدرت و نظام سیاسی آمریکاست. اتفاقا اگر رسانه و ابزارهای تکنیکی آن ذاتا برآمده از قدرت صاحبان و سازندگان آن بود رسانه‌های غربی اینقدر در پوشش اخبار ایران حساسیت به خرج نمی‌دادند و مخالف انتشار پیام انقلاب نبودند. پس محتوای رسانه‌ای برایش مهم است و یک امر خنثی نیست. شما ببینید که آنها چقدر در انتشار سخنان رهبر معظم انقلاب حساسیت دارند و آن را پوشش نمی‌دهند. چون می‌دانند که کلام حق و محتوای حقیقی می‌تواند تاثیر زیادی بر افکار عمومی گذاشته و به ضرر آنها تمام شود. همین الان شبکه پرس‌تی‌وی خودمان مخاطب کم ندارد شما از طریق آمار مراجعه‌کنندگان به سایت این شبکه در اینترنت می‌توانید تاثیر این رسانه با همه محدودیت‌هایش بسنجید. افشاگری‌های حقیقت جویانه می‌تواند سد قدرت رسانه‌ای استکبار را بشکند و در مقابل قدرت ابزار و شگردهای رسانه‌ای متوقف نشود.

درست است. اگر محتوا و پیامی که از طریق رسانه‌های ما تولید و منتشر می‌شود جذاب و شنیدنی باشد فقر رسانه‌ای و کمبودهای تکنیکی نمی‌تواند یک مانع جدی در انتقال آن باشد، اما همیشه این تاثیر‌گذاری یکسویه نیست و چه بسا مردم کشورهایی مثل ما نیز تحت تاثیر محتوا و پیام رسانه‌ای بیگانه قرار بگیرند. مثلا نفوذ شبکه‌ای مثل فارسی وان در داخل و جذب طیف زیادی از مخاطبان ایرانی نمونه‌ای از این دست است که متاسفانه محصولاتی هم که ارائه می‌دهند نازل و نامرغوب است.

بله این واقعیت اجتناب‌ناپذیر است. قرار نیست و اصلا نمی‌شود یک مصونیت کامل رسانه‌ای ایجاد کرد تا مبادا رسانه‌های دشمن نتوانند بر بخشی از مردم ما تاثیر بگذارند. اما معتقدم که این مساله یک شری است که منجر به خیر خواهد شد. این هجمه رسانه‌ای و سینمایی می‌تواند به شکوفا شدن بیشتر ظرفیت‌های هنری و رسانه‌ای ما شود بدین معنی که متخصصان و هنرمندان داخلی برای مقابله با این ابتذال، به تولید آثار ارزشمندتر و فاخری دست بزنند که در عین حال واجد جذابیت‌های رسانه‌ای و بصری باشد و در نهایت مخاطب ایرانی را به شبکه‌های داخلی بازگرداند و آشتی دهد. مطمئن باشید که جذابیت‌های حقیقی بیش از جاذبه‌های واهی و خیالی می‌تواند مخاطبان رسانه را تحت‌تاثیر خود قرار دهد و بر آنها تاثیر بگذارد.

شاید شما که به گفته خودتان دیده‌بان رسانه‌ای هستید بتوانید از این مساله رازگشایی کنید که چرا بخشی از مردم ما جذب سریال‌های این شبکه‌ها شده‌اند در حالی که این مجموعه‌ها نه قصه و داستان درست و حسابی دارند و نه از حیث ساختاری واجد امتیاز خاصی هستند در حالی که سریال‌های داخلی خومان دست‌کم از نظر ساختاری و تکنیکی بسیار حرفه‌ای‌تر تولید می‌شوند.

البته تحلیل این چرایی به فرصت فراخ‌تری از این مصاحبه نیازمند است تا تمام عناصر و عوامل درونی و بیرونی این واقعیت را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. اما دست کم می‌توان به این مساله اشاره کرد که یک عامل مهم این گرایش به دلیل به تصویر کشیدن و روایت روابط و مناسباتی است که در فرهنگ ما حضور کمتری دارد و بالطبع در تولیدات تصویری مثل فیلم و سریال هم بازتاب نمی‌یابد و مخاطب ما صرفا از طریق این سریال‌ها هرچند نازل می‌توان این مناسبات را ببیند. در واقع تازگی و نمایش صحنه‌هایی که خارج از خط قرمزهای ما در سریال‌سازی است می‌تواند تماشای این مجموعه‌ها را وسوسه‌انگیز کند. مثلا دیدن برخی مناسبات عاشقانه‌ای که در فرهنگ ما نیست می‌تواند در بار نخست برای مخاطب عادی جذاب باشد. خوب این مساله رسانه ملی ما را دچار یک نوع درد تولد می‌کند تا به آفرینش آثاری اقدام کند که جذابیت بیشتری نسبت به سریال‌های قبلی داشته باشد تا بتواند با این شبکه رقابت بکند. به نظر من این یک اتفاق خوب است. چون مثل عرصه‌های اقتصادی و صنعتی هر وقت ما با تهدیدی از سوی غرب مواجه می‌شویم به شکوفایی و رشد بیشتری می‌رسیم حالا این بار با یک تهدید رسانه‌ای و تلویزیونی مواجه شدیم که در نهایت به نفع ما منجر خواهد شد. یک معضل دیگری که ما در رسانه داریم به حضور افراد غیرمتخصص و کارنابلدی برمی‌گردد که رسانه و مخاطب را نمی‌شناسند و حالا به هر طریق متولی ساخت و تولید کالاهای رسانه‌ای شده‌اند. وقتی هیولاهای رسانه‌ای وارد کشور ما شده‌اند دیگر نمی‌توان با سربازان غیرحرفه‌ای به مبارزه با آن رفت و رسانه ما بویژه رسانه ملی باید از توان و تخصص افراد کارشناس و حرفه‌ای استفاده کنند تا این واقعیت به یک معضل و بحران تبدیل نشود. اینجا همان جایی است که من به رسانه‌های خودی و عملکرد آنها نقد دارم و معتقدم که اگر کار را به کاردان بسپاریم جای هیچ نگرانی نیست. اینها همان اژدهاکشانی هستند که می‌توانند از پس این هیولا برآیند. الان 3 نفر از همکاران مستندساز من که بسیار هم در کار خود حرفه‌ای هستند، بیکارند و فرصت کارکردن به آنها داده نمی‌شود. خوب چگونه می‌توان انتظار داشت که در این جنگ رسانه‌ای، پیروز بیرون بیایم؟ یا مثلا به پخش سریال‌ها و فیلم‌هایی دست می‌زنیم که خنثی بوده و صرفا جهت سرگرمی مخاطب ساخته شده‌اند ولی از آن طرف شعار می‌دهیم که می‌خواهیم پیام انقلاب را صادر کنیم. متاسفانه به کارگردان‌هایی مجال کار داده می‌شود که تعهدی به انقلاب ندارند و اصلا دغدغه آنها یک دغدغه انقلابی نیست. خب در چنین جوی، چگونه می‌توان به رقابت و مقابله با هجمه‌های رسانه‌ای دشمن پرداخت. ما در یک وضعیت تاریخی قرار گرفته‌‌ایم که از حیث تکنولوژی رسانه‌ای ضعیف‌تر از غرب هستیم پس به لحاظ فرمی از توان رقابت کمتری برخورداریم لذا فقط از طریق محتوا و مضمون است که می‌توانیم به رقابت با آنها پرداخته و قدرت رقابت در جذب مخاطب داشته باشیم. ولی این امکان در ساحت رسانه‌ای ما فراهم نیست. شما 10 شب بهترین فیلم‌های سینمایی آمریکا را نمایش دهید و در همین مدت هم 2 ساعت برنامه به من بدهید ببینید که آیا می‌شود با آنها رقابت کرد یا خیر؟ به نظر من کار رسانه را باید به متخصصان رسانه‌ای سپرد تا نتیجه کار را دید.

خوب اگر شما با نمایش فیلم یا سریال‌های صرفا سرگرم‌کننده مخالفید، پس چرا به عنوان ناظر در دوبله سریال 24 مشارکت داشته‌اید....

.... نه سوءتفاهم نشود. تهیه‌کننده‌ای که قرار بود این سریال را دوبله کند با یک شرط از سوی وزارت ارشاد مواجه شد که حتما باید یک کارشناس این سریال را نقد کند که این سریال چه می‌خواهد بگوید و من چنین نقشی را ایفا کردم ضمن این‌که من با سرگرم ساختن مخاطب، مخالف نیستم اما گاه برخی از فیلم‌های خارجی در دل قصه‌های سرگرم‌کننده خود تصویری وارونه از مناسبات جهانی قدرت نشان می‌دهند که مخاطب بدون این‌که متوجه شود آنها را در ذهن خود ثبت می‌کند. البته من با تلویزیونی‌کردن این سریال‌ها مخالفم و به نظرم شبکه‌های خانگی بهترین شیوه برای نمایش این آثار است.

جناب طالب‌زاده بهانه گفتگوی ما به دلیل پخش برنامه «راز» از شبکه چهارم بود که مسوولیت آن به عهده شماست. چه شد که در ماه رمضان درباره مسائل و اندیشه‌های آخرالزمانی چنین برنامه‌ای تدارک دیده شد؟

خوب این پیشنهادی بود که از سوی شبکه چهارم سیما به من شد که من هم تغییراتی در ساختار آن دادم که با حال‌وهوای این ماه و مناسبتی بودن برنامه هماهنگی بیشتری داشته باشد. انگیزه ما هم از طریق رصد کردن رسانه‌های غربی ایجاد شد که چقدر به مساله آخرالزمان در فیلم سینمایی خود می‌پردازند و بالطبع از این تفکر و اعتقاد به نفع خود استفاده کرده و مصادره به مطلوب می‌کنند لذا وظیفه خود دیدیم که به نقد و تحلیل این مساله بپردازیم و واقعیت‌های ماجرا را برای مردم خودمان به تصویر بکشیم. ببینید این مساله یک واقعیتی در جهان امروز است که از سال 1979 به بعد شاهد حضور آن هستیم و نه تنها جهان اسلام که جهان مسیحیت و یهودیت نیز به دوره زمانی و تاریخی جدید وارد شد. تاریخی که غرب با سوءاستفاده از اندیشه‌های آخرالزمانی قصد دارد آن را در جهت منافع خویش هدایت کند. ما در راز از این اتفاق رازگشایی می‌کنیم و آن را از جوانب مختلف مورد بررسی قرار می‌دهیم. البته راز بر اساس طرح و ساختاری برنامه‌ریزی شده است که هرچه به جلوتر می‌رویم ماهیت آن روشن‌تر می‌شود و لذا من ترجیح می‌دهم که بیش از این درباره آن صحبت نکنم تا قصه لو نرود.

پس به سریال بشارت منجی و توقیف پخش آن در تلویزیون لبنان بپردازیم. ماجرا چه بود؟

سریال بشارت منجی از 2 شبکه ان‌.وی.ان و المنار با 2 دوبله متفاوت روی آنتن رفت بعد از این‌که یک قسمت آن پخش شد، به خاطر مخاطب زیاد و استقبالی که از آن صورت گرفت تصمیم گرفتند جلوی آن را بگیرند.

ولی من شنیده بودم که مسیحیان لبنان به پخش این سریال اعتراض کردند...

... بله این مساله هم بود البته این خبر را هم امروز دریافت کردم که برخی دیگر از مسیحیان لبنان به مسیحیان معترض، انتقاد کردند که چرا مانع پخش این سریال شدید. ضمن این‌که توفیقات سیدحسن نصرالله در عرصه سیاسی هم بهانه‌ای بود برای مقابله با این اثر. البته این سریال از شبکه ساحل کویت در حال پخش است. از شبکه کوثر هم 3روز در هفته پخش می‌شود و قرار است از شبکه 7 ترکیه نیز به نمایش گذاشته شود. البته این جنجالی که ایجاد کردند تبلیغات بیشتری برای سریال ایجاد کرد و آن را بیشتر در کانون توجه قرار داد.

یعنی تصویری که از مسیح در این اثر ارائه می‌شود دلیل اصلی این مخالفت‌ها و اعتراضات نبود؟

نه لزوما چون این فیلم دارای 2 پایان‌بندی است که یکی بر مصلوب شدن مسیح و دیگری بر مصلوب نشدن آن تاکید دارد و در واقع هر دو تفسیر متضادی که راجع به مسیح وجود دارد را در فیلم آورده‌ایم. اگر صرفا به دلیل ماهیت درونی اثر و تفسیر از مسیحیت بود که اصلا شبکه لبنانی اقدام به خرید و پخش آن نمی‌کرد. 2 سال پیش همین فیلم به عنوان فیلم افتتاحیه در جشنواره‌ای در لبنان نمایش داده شد. ببینید ما در این فیلم 2 تفسیر مسلمین و مسیحیت درباره حضرت مسیح را به تصویر کشیدیم که یکی بر پیامبر خدا بودن و دیگری بر پسر خدا بودن تاکید دارد، اما این مساله در یک فضای تفاهمی بیان می‌شود. تکریمی که در این فیلم از مسیح می‌شود در هیچ فیلم غربی نیست ضمن این‌که طولانی‌ترین اثری است که درباره مسیح در سطح جهان ساخته شده است؛ با 800 دقیقه زمان. ضمن این‌که بازنگری دوباره تاریخ فلسطین است که کسی تا حالا آن را نشنیده و جالب این است که در سال 2007 این اثر از سوی واتیکان به عنوان بهترین فیلم گفتگوی ادیان جایزه گرفت. روح فیلم تکریم مسیح است ولی متاسفانه به دلیل مصالح سیاسی این اتفاق برایش می‌افتد. هرچند عدو سبب خیر شد و این فیلم بیشتر مورد توجه قرار گرفت. اصلا خود این اتفاق مصداق و نمونه بارزی از مباحثی است که درباره فرم و محتوای رسانه داشتیم. وقتی شما مفاهیم و مضامین خود را در بستر ابزارهای رسانه‌ای مثل سینما و تلویزیون به تصویر می‌کشید این مفاهیم و حرف‌های داستان می‌تواند برای بسیاری از مخاطبان در جهان جذاب باشد و آنها را به تامل یا واکنش وادارد. البته نباید از فرم و شیوه روایت رسانه‌ای هم غافل بود.

سیدرضا صائمی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها