بای بسم الله : بهرام سالکی ، قرآنهای مشهور به عقیق و ریحان را با طراوت و صفایی دیگر از جهانی برآورده که ذوق قدسی ایرانیان طی قرنها
کد خبر: ۱۷۲۳۶
در قلمرو ملکوتی «تزیین » آیات الهی نقش زده است. او 2ساعت مکالمه تلفنی مان را «خیلی زیبا» توصیف کرد؛ گفت و شنودی که با این فضا به خداحافظی (اما برای سلامی دوباره ) رسید: «من خوشنویس نیستم ، من خطوط را با قلم مو می نویسم ؛ نقاشی می کنم ...»
حس تان از این جمله مقام معظم رهبری ؛ (حجم و کیفیت هنری «قرآن عقیق » شگفت آور است )؛
این حس که قاعدتا اجر آن چند سالی را که روی این کار گذاشتم ، گرفتم ؛ چون عموما یک رهبر مذهبی ، درک عمیق تری دارد و این می تواند تاییدیه ای باشد که من اشتباه نرفته ام .
یا: دکتر حسین نصر؛ (این اثر در عصر جدید همتا ندارد...)
نصر از آخرین نغمه های فرهنگی این مملکت است که دارد خاموش می شود! مرد بزرگی است .
پروفسور گیزا فه هر واری ؛ (...عقیق در تاریخ هنر جهان ، بی نظیر است )
عاشق ایران بود. به من می گفت : «وصیت کرده ام مرا در ماهان کرمان دفن کنند» او می گفت : «فرهنگ ایران آن چنان غنی است که فرهنگ هیچ ملت دیگری حتی نمی تواند نزدیک به فرهنگ ایران بشود. هر جای دنیا درباره هنر جهان کنفرانس می دهم نهایتش به هنر ایران ختم می شود، چون واقعا همین طور است ».
رهبر انقلاب چه موقعی درباره اثر شما صحبت کردند؛
آن زمان که هنوز از نظر فنی ، کارشناسی نشده بود؛ اظهارنظر ایشان فنی بود واقعا احساسی (نسبت به قرآن عقیق ) نبود.
آشنایی قبلی با رهبر انقلاب ؛
قبلا آشنایی داشتم ؛ طی مکاتبه های شعری با حضرت آقا. برایم جذاب بود که چنین نظر حیرت آوری دارند. سپس وقتی نظرات کارشناسان دنیا پشت مطلب آمد، متوجه شدم که چقدر ایشان عمیق دیده اند.
تاثیر این توجه؛
تشویق شدم کار دیگری انجام بدهم .
و آن کار دیگر؛
قرآن ریحان.
خط کوفی؛
نزدیکترین خط به صدر اسلام و اصیل ترین نسبت به دیگر خطها.
حالا چرا خطهای ریحان و کوفی؛
نفیس ترین قرآنهای تاریخ به این دو خط نوشته شده.
و...خط نسخ؛
خط مرسوم امروزه جزو خطوط زیبا و باشکوه اسلامی نیست . ولی مرسوم است : فقط به دلیل خوانا بودن و گرفتن فضای کمتر در روی کاغذ و سرعت کتابت محبوب واقع شده و چون صنعت نثر در ادوار گذشته وجود نداشت . مخصوصا از دوره صفوی که کاغذ خیلی گران بود. هماره برای کلام خدا باشکوه ترین امکانات فراهم شده : همین است که مساجد ما اینقدر باشکوه است ؛ چون می گوییم خانه خداست و باید هر چه را داریم به پای این امر بریزیم .
درک معاصرانه این قضیه؛
متاسفانه امروز این شناخت و درایت ها وجود ندارد.
کتابت قرآن به نستعلیق؛
استاد حسن میرخانی قرآنی را حدود 40سال پیش نوشته اند که خودشان معترف بودند به دلیل ارادت و خط تخصصی شان (نستعلیق ) به این امر مبادرت ورزیده اند.
فلسفه نستعلیق؛
نستعلیق برای متون ادبی ابداع شد که به دلیل لطافت هایش چنین قابلیت هایی داشت .
ریحان؛
خط درجه یک قرآن نویسی ؛ ریحان همان ریحان است ، یک باغ و گلستان است . در این مجموعه ریاحین کلام الهی چه خوب نشسته ! با تمام شاد بودن و جذابیت هایش متانتی دارد که از ارزشهای کلام الهی کم نمی کند.
درباره تقسیم خط به ایرانی و انیرانی (غیر ایرانی)؛
چیزی به نام خط ایرانی و خط عربی نداریم ؛ چون مدعیان این قضیه ، تاریخ خط و حتی کارشان را درست نمی دانند و با این تقسیم بندی اشتباه بزرگی را مرتکب می شوند.
مدرک؛
ابن مقله (بنیانگذار خطوط شش گانه ) و میرعلی (قرنها بعد) ایرانی اند. ایرانی ها با این خطوط ؛ شاهکارهایی آفریده اند. حالا چاقویی گذاشتیم وسط و می گوییم نستعلیق : ایرانی و بقیه : عربی! که این غلط است . خطوط عربی ، ابداع و تکاملش با ایرانی ها بوده.
اما اگر سهمیه ای قایل شویم برای انیرانی ها چطور؛
ترکهای عثمانی اند نه اعراب اصلا عرب این جا یعنی کجا؛!
عربستان؛
آنها اصلا خوشنویس نداشته اند... عراق عرب هم زیر پر ما بوده است .
و نتیجه؛
محروم کردن خودمان از افتخارات و داشته های فرهنگی است که این خیانت است .
(به قول خودتان :) بلدید دشمن بتراشید:
فرهنگ مملکت برای من اهمیتش والاتر است از عافیت اندیشی.
اگر اصلاحاتتان را در خط کوفی بشماریم چند تا...؛
به اندازه 800سال تاریخ این خط! چون 8قرن روی این خط، کار اصلاحی نشد. باید این (خط) جواهر تراش می خورد.
روح «دور»؛
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش ...
و... سطح؛
جاهای خشن و گوشه دار خط، دور جاهای انحنادار که هر چه در خط بیشتر باشد، لطافتش بیشتر است . مثل ؛ نستعلیق و شکسته نستعلیق.
هماهنگی این دو (سطح و دور) در کتابت قرآن؛
جبروت کلام خداوندی باید در خط نمایان باشد. همین است که حضرت خداوندی برای خود اسامی جبار و رحمان را (مثلا) انتخاب می کنند... جاذبه و دافعه باید همراه هم باشد.
منظره روح شما؛
رنگ روح من امروز فعلا سبز آبی است ؛ اما فردا ممکن است خاکستری باشد.
فرق طلای تذهیب قرآنها با طلای بازار؛
فرقش همانا فرق کاشیهای مسجد و حمام عمومی است ! اولی تقدس دارد. طلای تذهیب ، دیگر طلا نیست ، نشانگر هویت نقوش است . میان این دو تفاوتی از ماهی تا ماه و از فرش تا عرش واقعا هست .
ادامه بدین :
در عرش ، طلا را با معیارهای زمینی نمی سنجیم.
قرآن عقیق گویا بیشتر از هنر عصر تیموری الهام برگرفته؛
اصیل ترین نقوش و کارهای نسخ خطی ما در دوره تیموری خلق شده .
با صفویه مقایسه کنید؛
هنر عصر تیموری مثل مکتب خراسانی است با آن فخامت و سنگینی و... (مثل سروده های فرخی سیستانی ، ناصر خسرو) و هنر دوره صفوی با آن زیبایی ها مثل مکتب عراقی در ادب فارسی است . (مثل اشعار حافظ)
حافظ؛
عصاره واقعا فضایل انسانی .
مولوی؛
مثل حافظ، یک پرش فکر دارد و اعتقادش این است که انسان برای این خلق نشده که خور و خواب کند. اعتقادش این است که جهان محل گذر است ، مسیری است به سمت تکامل.
سعدی؛
به مسائل مادی خیلی اهمیت می ده ، ارزشش کم نیست ، ولی پایش چسبیده به زمین ، نمی تواند پرواز کند.
خیام؛
عصاره بدبینی و ناامیدی انسان است . شاید اگر پرش فکر حافظ را داشت اینقدر بدبین نبود. خیام نمی داند (مثل حافظ و مولوی ) برای چی آمده و برای چی می رود.
شمسه؛
کهکشانی است که در مرکز آن خداوند قرار گرفته و تمام حرکت این ستاره ها به جانب آن مرکز است .
اسلیمی ها؛
طبیعت ذهنی هستند (نه عینی ) گلستان ذهنی برای تزیین قرآن .
و... ختایی؛
همین خصیصه را دارد، ولی بیشتر ظرافت هایش ادبی است ؛ چون آن جزالت و متانت اسلیمی را برای متنی مثل کلام الهی ندارد.
تنظیم متقارن؛
اساسا خلقت ، متقارن است و این تقارن از ابداعات حضرت خداوندی است . وقتی عمومی نگاه می کنید می بینید: انسان ، گل ، زمین و... متقارن است و تقارن به دلیل آن ریتمی که در ذهن ایجاد می کند، آرامش می دهد. تقارن خواسته یا ناخواسته در زندگی ما جاری است.
یک تایید الهی در این موضوع؛
فتبارک الله احسن الخالقین .
لاجوردی؛
نمادی از آسمان است ، آسمانی که عموم هنرمندان ما چشم شان را به آن دوخته اند.
تذهیب؛
تذهیب امروز شده تزیین جعبه گز و سوهان ؛ عموم تذهیب های امروز نقش فرش است نه تذهیب نسخ خطی !
تذهیب از نظرگاه شما؛
دنیایی که در آن خزان راه ندارد همیشه تمام فصلهایش بهار است .
نقش «کمند زنجیری »؛
شاید بشه آن تسلسلی که در جهان آفرینش هست که از نقطه ای (عدم) شروع می کنیم و باز به همان (عدم) می رسیم . نهایتی ندارند، می توانند تا بی نهایت تداوم یابند.
و... نقش «خاتم »؛
نقش 2تا مثلث است که 180درجه در هم ادغام شده که نقش خاتم سلیمانی (انگشتری) بوده است . همه خاتمها با یک ستاره شش پر تداوم و گسترش پیدا می کند.
گره چینی؛
در هنر معماری وجود دارد. گاهی در منبت ، خاتم و تذهیب نسخ خطی کمابیش استفاده می شود. مثل نمکی (چاشنی ) است در میان نقوش.
گشایش این گره؛
وقتی استفاده می شود مثل نخ تسبیح ، تمام نقوش (اسلیمی و...) را به هم مرتبط و منسجم می کند.
ترنج و انواعش؛
هر نقشی غیر از (شمسه :) دایره ای که تمام نقوشش به طرف مرکز هدایت شده باشد. جهان چون خط و خال و چشم و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست . انواع مختلف ترنج ، نمادهایی از مظاهر طبیعت است .
رنگها؛
روح مخلوقات و اجسام اند. رنگها را از خلقت بگیرید، دیگر چیزی را حس نمی کنیم از تذهیب هم اگر آنها را برداریم می بینیم یک کاستی اتفاق افتاده چون روح را از آنها گرفته ایم .
توفیق خاص شما؛ (خانم صفارزاده : نگارگری عقیق ، توفیق خاص و نصرت الهی بوده)
من این توفیق را داشته ام که وظیفه کتابت قرآن به بنده محول شود و به یک «پشه» این وظیفه محول می شود که نمرود را از تفرعن به خاک سیاه بنشاند. ... تا عنایت خداوندی و اراده و تدبیرش چه باشد. در پس آینه طوطی صفتم داشته اند/ آن چه استاد ازل گفت بگو می گویم.
علی اکبر مظاهری
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها