رژیمی که پس از صدام درعراق به قدرت برسدو تمایل کمتری به خطر کردن داشته باشد و در مقاصد خود کمتر ستیزه جو باشد، احتمال کمتری هم دارد که به دنبال سلاحهای میکربی و هسته ای برود
کد خبر: ۶۰۰۶
سرنگون کردن صدام حسین در عراق ، یکی از اهداف اصلی دولت امریکا در منطقه خلیج فارس است از زمانی که عراق در سال 1990 به کویت حمله کرد، ایالات متحده ، صدام را هیتلردوم تلقی کرده و او را ستیزه جو، ماجراجو و خود بزرگ بین دانسته است . تا زمانی که صدام در عراق بر مسند قدرت باشد، نمی توان از صلح و ثبات در این منطقه مطمئن بود رئیس جمهور جورج دبلیو بوش ، رئیس جمهور سابق بیل کلینتون ، مقامات بلند پایه امریکا از هر دو حزب ، نمایندگان سرشناس کنگره و رسانه های ایالات متحده همگی خواستار سرنگونی صدام شده اند کارشناسان خارجی نیز در این مخالفت همگانی سهیم هستند مثلا رند رحیم فرانکی استدلال می کند:مشکلاتی که در عراق وجود دارد، ذاتی رژیم صدام حسین هستند و تا زمانی که صدام بر مسند قدرت باشد، رفع نخواهد شد. وانگهی هر چه بیشتر صدام در عراق بر مسند قدرت باشد، این مشکلات وخیم تر و بغرنجتر خواهند شد این تاکید بر شخص صدام ، بسیاری از جنبه های سیاست ایالات متحده را در قبال عراق ، از جمله وضع مجازات علیه این کشور، بازرسی تسلیحات عراق و حمایت از مخالفان رژیم صدام را باعث می شود واشنگتن حمایت خود را از لغو مجازات ها به سرنگونی صدام مشروط کرده است . رابرت گیتس معاون مشاور امنیت ملی در ماه مه سال 1991 ، اندک زمانی پس از جنگ خلیج فارس اظهار کرد:هرگونه تخفیفی در مجازات ها تنها زمانی مدنظر قرار خواهد گرفت که حکومتی جدید در عراق بر سر کار آید دیوید ولش معاون وزیرخارجه تقریبا چند سال بعد در ماه مارس سال 2000 گفت :تا وقتی صدام حسین در عراق بر مسند قدرت باشد، تردید داریم که این کشور اقدامات ضروری را برای لغو یا تعلیق مجازات ها انجام دهد هر چند دولت بوش درصدد اصلاح مجازات هاست اما همچنان به اعمال محدودیت های شدید بر آنچه عراق می تواند خریداری کند و اعمال کنترل بین المللی بر بودجه عراق پایبند است کارشناسان کنترل تسلیحات ، بویژه درخصوص استفاده رژیم صدام از سلاحهای شیمیایی علیه مردم خود عراق و علیه ایران نگران هستند و از امکان استفاده از دیگر سلاحهای انهدام جمعی در آینده خبر می دهند به علت این بیم هاست که عراق در زمان حکومت صدام ، همواره ستیزه جو و خطرناک خواهد بود و واشنگتن نیز به همین علت، بر حمایت خود از مخالفان صدام افزوده است.تنها امریکا نیست که برشخص صدام تاکید دارد گرچه بسیاری از افراد در جهان اسلام و عرب از سیاست امریکا در قبال عراق انتقاد می کنند، خود صدام حامیان انگشت شماری دارد اسلام گرایان که ایذا و اذیت وحشیانه خود را در عراق به خاطر دارند، به اقرارهای اخیر صدام به دینداری بدگمان هستند ملی گرایان عرب خیلی که گذشت داشته باشند، صدام را متعهد به مخالفت با ایالات متحده و دیگر کشورهای مورد انزجار تلقی می کنند و به هیچ وجه او را وارث جمال عبدالناصر رئیس جمهور سابق مصر نمی دانند.صدام اهل خطر کردن است در مقایسه با بیشتر رهبران احتمالی عراق ، صدام بیشتر احتمال دارد به همسایگان خود حمله کند، از سلاحهای انهدام جمعی بهره ببرد، جوامع مختلف را در عراق سرکوب کند و به طرق دیگر منطقه را بی ثبات کند افزون بر این ، صدام کینه ها در دل دارد و به دنبال آن است که کویت ، عربستان سعودی ، ایالات متحده و دیگر دشمنان را مجازات کند، حتی اگر مجبور باشد سالها صبر کند اگر صدام سرنگون شود، احتمال آشتی عراق با کشورهای منطقه و امریکا افزایش می یابد.با وجود این ، با سرنگون شدن صدام ، تمام مشکلات دشمنان عراق حل نخواهد شد با این تاکید بر صدام ، خطرهای بالقوه ای که جانشینان ایجاد خواهند کرد، از چشم دور می ماند و برخی مشکلات بنیادینی که ذاتی موقعیت استراتژیک عراق هستند، دست کم گرفته می شود مشکلاتی که صرف نظر از این که چه کسی بر عراق حکومت کند، در سالهای آتی ، روابط این کشور را با همسایگانش پرتنش خواهد کرد مایه شگفتی است ؛ اما باقی ماندن صدام برمسند قدرت ، مزایایی هم دارد: نخست این که ستیزه جویی و شرارت آشکار صدام ، اتفاق نظری نیرومند و گسترده را درباره مهار عراق به وجود آورده است هر کس جانشین صدام شود، حتی اگر شخصیتی مشابه صدام داشته باشد، احتمالا با کنترل نحوه هزینه کردن منابع مالی عراق از سوی سازمان ملل متحد، استقبال گرم بیشتر دولتهای منطقه و نگاه مثبت و خالی از بدگمانی سایر کشورها روبه رو خواهد شد دوم این که بی کفایتی صدام درلباس ژنرال ها، تنها با بی لیاقتی وی در هیات دیپلمات ها جور می شود. هر یک از جانشینان احتمالی صدام ، حتی اگر همچون او جاه طلبی های ستیزه جویانه داشته باشد، احتمالا کار آزموده تر خواهد بود ژئوپلتیک دردسرساز عراق را از موقعیت جغرافیایی اش گریزی نیست و تقریبا به اندازه رژیمی که در بغداد حکومت می کند، ژئوپلتیک سیاست خارجی عراق را شکل می دهد و گزینه هایی را که حتی بی خطرترین فرمانروا می تواند از میان آنها دست به انتخاب بزند، محدود می کند سلاحهای انهدام جمعی احتمالا مشکل سازترین مورد است ایران ، پاکستان ، سوریه ، ترکیه و اسرائیل همگی انواع مختلف موشکها و سلاحهای انهدام جمعی را دراختیار دارند از این رو گرچه ضرورتا مطلوب نیست ؛ اما طبیعی است رژیمی که در آینده در عراق به قدرت می رسد، به عنوان عاملی بازدارنده به دنبال سلاحهای انهدام جمعی باشد، بویژه این که تقریبا هر رژیمی درصدد برخواهد آمد طیف وسیعی از سلاحهای شیمیایی را دراختیار بگیرد. برخلاف بیشتر کشورهایی که سلاحهای شیمیایی دارند، مفید بودن این سلاحها برای عراق ، هم برای سرکوب مخالفان داخلی و هم برای مرعوب کردن دشمنان خارجی، به اثبات رسیده است.رژیمی که پس از صدام در عراق به قدرت برسد و تمایل کمتری به خطر کردن داشته باشد و در مقاصد خود کمتر ستیزه جو باشد، احتمال کمتری هم دارد که به دنبال سلاحهای میکربی و هسته ای برود بیشتر رهبران عراق احتمالا می دانند اگر این کشور درصدد کسب سلاحهای میکربی و هسته ای برآید، ممکن است به لحاظ سیاسی و اقتصادی بهای بسیار سنگینی بپردازد و پیش از این نیز پرداخته است از این رو، اگر فشار بین المللی زیاد باشد، ممکن است رژیم جدید از تلاش برای به دست آوردن این سلاحها دست بردارد اگر فشار بین المللی زیاد نباشد، وجه تمایز بسیار مهم ، دراختیار داشتن سلاحهای انهدام جمعی ، بویژه سلاحهای میکربی و هسته ای به جای استفاده از آنهاست رژیمی جانشین که فردی محتاطتر از صدام رهبر آن باشد، همچنین بیشتر احتمال دارد که به اختیار داشتن سلاحهای انهدام جمعی به عنوان عاملی دفاعی راضی شود با وجود این ، حتی در اختیار داشتن این سلاحها، به تکثیر آنها در منطقه منجر خواهد شد و احتمال استفاده تصادفی از آنها را افزایش خواهد داد.عراق احتمالا با اسرائیل نیز همچنان سخت دشمن خواهد بود صدام بارها اسرائیل را تهدید و از این رهگذر وجهه زیادی کسب کرد هر کس دیگری هم که جانشین صدام شود، احتمالا سعی خواهد کرد با تداوم این سیاست خصمانه ، یا دست کم با لفاظی علیه اسرائیل ، همین حمایت را به دست آورد ظاهرا دشمنی با اسرائیل در بیشتر بخشهای جامعه عراق ، بویژه در بین نظامیان این کشور از حمایت گسترده ای برخوردار است سابقه عراق نشان می دهد که دشمنی با اسرائیل ، به رژیم حاکم بر این کشور ارتباط ندارد: عراق بیش از10 هزار نفر را به جنگ سال 1948 اعراب با اسرائیل اعزام کرد، نقش کوچکی در جنگ سال 1967 به عهده گرفت و تقریبا60 هزار نفر را برای شرکت در جنگ سال1973 مستقر کرد.در این مورد هم مثل مورد سلاحهای انهدام جمعی ، مساله اصلی به کمیت و مقدار مربوط می شود رژیمی که پایگاه قدرت صدام کمتر بر آن مسلط باشد، احتمالا کمتر با اسرائیل دشمن خواهد بود جمعیت های شیعه و کرد عراق در مقایسه با هسته پان عربی سنی مذهب ، احتمالا کمتر با اسرائیل دشمن هستند رژیم جانشین در بغداد به احتمال بسیار کم سیاستی دوستانه تر در قبال اسرائیل اتخاذ می کند؛ اما احتمالا سیاستی را در قبال این کشور در پیش خواهد گرفت که از سیاست های کشورهای میانه روتر عرب به اسرائیل نزدیکتر خواهد بود هر رژیمی که در آینده در عراق به قدرت برسد، در تلاش برای ایجاد توازن بین یکپارچگی کشور، آرامش داخلی و حقوق بشر نیز با گزینه های دشواری روبه رو خواهد بود احساس وحدت ملی عراق هیچ گاه نیرومند نبوده است ملک فیصل اول نخستین فرمانروای عراق در سال 1933 گفت :هنوز نمی توان از مردم عراق سخن گفت ؛ جز از توده های غیرقابل تصور انسانهایی که فاقد هرگونه آرمان میهن پرستانه اند هیچ پیوند مشترکی آنها را به هم ارتباط نمی دهد، گوش به شیطان سپرده اند، مستعد هرج و مرج و بی نظمی اند و همواره آماده اند تا علیه هر حکومتی قیام کنند سالها بی کفایتی حاکمان در اداره امور کشور، به ویژه قساوت و ظلم صدام ، تنها روابط بین گروهها را بدتر کرده است صدام علاوه بر کشتار کردها و شیعیان ، قبایل را به جان یکدیگر انداخته و جامعه مدنی را در عراق از بین برده است . حتی اگر صدام و طرفداران او سرنگون شوند، ما ترک اندوهبار آنها همچنان نیرومند خواهد ماند؛ به ویژه کردها، احتمالا به هر رژیمی در بغداد که به دنبال چیزی بیش از اعمال کنترل صوری بر فعالیت های آنها باشد، سخت بدگمان خواهند بود. اگر در زمان سقوط صدام تنش قبیله ای ، قومی و فرقه ای افزایش یابد، رژیم جانشین برای پایان دادن به هرگونه خشونتی، بدون توسل به سرکوب شدید، سخت در مضیقه قرار خواهد گرفت رژیم جانشین در عراق ، فارغ از جاه طلبی های ارضی نیز نخواهد بود گرایش به بازپس گیری سرزمین هایی که قبلا جزو خاک کشور بوده اند، سابقه ای طولانی در عراق دارد رهبری عراق پیش از انقلاب سال 1958 در صدد برآمد بریتانیا را متقاعد سازد که کویت را به کنفدراسیونی متشکل از اردن و عراق اضافه کند پس از استقلال کویت در سال 1961 ، عبدالکریم قاسم مدعی شد کویت بخشی از خاک عراق است اگر چه این ادعا عراق را در جهان عرب منزوی کرد، طلیعه ادعاهایی بود که صدام تقریبا30 سال بعد آنها را مطرح کرد. گرچه رژیم جانشین همچون شخص صدام به ادعای عراق در مورد کویت مباهات نخواهد کرد، این رژیم احتمالا از این ادعا برای حفظ محبوبیت رو به زوال خود یا منحرف کردن ذهن مردم عراق از مشکلات داخلی بهره خواهد برد.تقریبا تردیدی نیست که دوره انتقال قدرت از صدام به جانشین وی ، با هرج و مرج همراه خواهد بود مشخص نیست که صدام در اثر کودتا، ترور، شورش و یا بمباران ها قدرت را از دست می دهد یا به مرگ طبیعی از دنیا می رود. انتقال مسالمت آمیز قدرت در عراق سابقه ندارد و جامعه مدنی در این کشور همواره دستخوش تشتت و پراکندگی بوده است.نمی توان پیش بینی کرد که صدام چرا، چگونه و چه زمان سرنگون می شود. گرچه دیکتاتور عراق از بسیاری از مهارتهای اساسی برخوردار نیست ، در تداوم دیکتاتوری اش از خود نبوع نشان داده است . او از دست قاتلانی در درون خانواده خود، کودتاهای نظامی احتمالی ، رقبای درون تشکیلات حزب بعث ، انقلابیون شیعه ، تروریست های سوری و حملات هوایی ایالات متحده جان به در برده است . صدام با آمیزه ای از بیرحمی و خوش شانسی ، متمرکز کردن قدرت در دستان معدود افراد مورد اعتماد، به جان هم انداختن رقبای احتمالی یا برکنار کردن آنها از قدرت، از این چالشها به سلامت گذشته است.گفتن ندارد که جانشین صدام احتمالا یا از پایگاه قدرت فعلی صدام و یا از خارج از این پایگاه خواهد بود. سازمان های نظامی و شبه نظامی - همچون گارد ریاست جمهوری ، گارد ویژه ریاست جمهوری و ارتش خلق - تشکیلات اطلاعاتی و جاسوسی ، چند قبیله اصلی سنی مذهب )و تعداد کمتری قبایل شیعه مذهب (، عناصر غیرقبیله ای اهل شهر تکریت - زادگاه صدام - یا مناطق مجاور آن و اعضای رده چندم و دم دستی حزب بعث ، پایگاه قدرت صدام را تشکیل میدهند.این گروهها را باور به این که بقا و رفاه آنها در گروی تداوم قدرت صدام است ، با یکدیگر متحد میکند.اگر صدام ترور شود و عامل ترور نتواند خودش قدرت را به چنگ آورد، احتمالا یک نفر از این تشکیلات براحتی بر مسند قدرت خواهد نشست . این فرد ممکن است یکی از پسران صدام ، یکی از بستگان نزدیک وی یا یک نظامی از حکومت متزلزل نظامیان باشد. در هر صورت نیروهای امنیتی و به ویژه نظامی احتمالا نقشهای مهمی ایفا خواهند کرد.چنین فردی شبکه و ابزاری برای به دست گرفتن قدرت خواهد داشت و احتمالا برای تداوم قدرت ، به همکاران خود متوسل خواهد شد. اگر فردی خارج از این تشکیلات به قدرت برسد، همگی آنها با هم سقوط خواهند کرد. هر یک از جانشینان احتمالی که از حمایت نیروهای امنیتی و نظامی برخوردار نباشد، برای حفظ و تحکیم پایه های قدرت خود دچار مشکل خواهد شد. مطالعه ای که سازمان سیا در سال 1995 انجام داد، حاکی از آن است که جانشین صدام احتمالا به همان "فرهنگ سیاسی " صدام تعلق خواهد داشت و همچون او به سلطه )هژمونی( عراق و دشمنی با غرب پایبند خواهد بود.در صورتی که صدام سقوط کند، معلوم نیست که یکی از همقطاران او قدرت را به دست بگیرد. صدام تا حدی قدرت خود را با ضعیف و نامتعادل نگهداشتن رقبا و انداختن آنها به جان یکدیگر، حفظ کرده است . سقوط صدام ممکن است در حالی که جناح های رقیب برای به دست گرفتن قدرت تلاش می کنند، به کشت و کشتار در بین شخصیت های طراز اول عراق منجر شود؛ اما همه این جناح ها آنقدر ضعیف هستند که نمی توانند قدرت را به چنگ آورند. از این رو بعید نیست رهبری خارج از پایگاه قدرت صدام به حکومت برسد.تعداد کسانی که در خارج از پایگاه قدرت صدام ، رقابت آنها برای به دست گرفتن قدرت معقول به نظر می رسد، حتی زیادتر هم هست . ممکن است یکی از اعضای یک گروه شبه نظامی شیعه ، افسری از ارتش دایم عراق ، یک عراقی تبعیدی با گرایش های دمکراتیک - که احتمال آن بیش از همه است یا فردی که کسانی که در خارج از عراق به سر می برند انتظارش را ندارند و یا اصلا او را نمی شناسند، جای صدام را بگیرد. این فرد بر مبنای باورها، شخصیت و پایگاه قدرت خود عمل خواهد کرد - عواملی که با توجه به عدم شناخت ما از او امکان سنجش آنها وجود ندارد.نقشی که امریکا با دیگر قدرتهای خارجی در سرنگون کردن صدام ایفا می کنند، یکی از دیگر عوامل مهم است.برخی بخش های جامعه عراق به شدت ملی گرا هستند. یکی از علتهای وقوع کودتای سال 1958 در عراق که به سرنگون شدن نظام پادشاهی انجامید، این بود که افسران ملی گرای عرب تصور می کردند رژیم پادشاهی بسیار به غرب نزدیک شده است . ایالات متحده و متحدان این کشور با حمایت آشکار از یکی از نامزدهای کسب قدرت و کمک به وی برای رسیدن به حکومت ، ممکن است به صلاحیت ملی گرایانه وی لطمه بزنند و در درازمدت رژیم وی را تضعیف کنند. در این صورت ملی گراها ناگزیر او را دست نشانده امریکا قلمداد خواهند کرد و هرگونه تلاش وی برای آشتی با ایالات متحده یا متحدان این کشور در منطقه را جبران کمکهای آنها خواهند دانست و آن را رد خواهند کرد این وضعیت نامطلوب ضرورتا فاجعه آمیز نیست تقریبا همه مردم عراق از رهبر جدید به عنوان کسی که سالها انتظار داشتند جایگزین صدام شود، استقبال خواهند کرد با این همه ، وی در مبارزه برای تحکیم پایه های قدرت، با یک حمله علیه خود مواجه خواهد شد با وجود این اگر صدام خودش از قدرت کنار رود، صلاحیت های ملی گرایانه رهبر جدید بسیار نیرومندتر خواهد بود. حتی اگر ایالات متحده )مثلا با شلیک یک موشک به محل اقامت صدام ( وی را سرنگون کند؛ اما رژیم جایگزین را منصوب نکند، رهبر جدید، کسی که وطن خود را به امریکایی ها فروخته است، قلمداد نخواهد شد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها