میلاد درخشانی
کد خبر: ۱۱۷۷۵۳۲
باده کم کم

باده یی هست و پناهی و شبی شسته و پاک
جرعه ها نوشم و ته جرعه فشانم بر خاک

باده کم کم دهم شور و شراری که مپرس
بردم، افتان و خیزان به دیاری که مپرس
گوید آهسته به گوشم سخنانی که مگوی

من کشم آه که دشنام بر آن ...

که چو باد از همه سو می دوم و گمراهم
بوی آن گمشده گل را ز چه گلبن خواهم

همه سر چشمم و از دیدن او محرومم
همه تن دستمو از دامن او کوتاهم

من کشم آه که دشنام بر آن ...

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها