گفت‌وگو با سعید سهیلی،کارگردان فیلم «گشت 2»

کام مردم را تلخ نمی‌کنم

سعید سهیلی کارگردان فیلم‌های «مردی شبیه باران» و «مردی از جنس بلور» که مضمونی دفاع مقدسی داشتند سال‌ها بعد و در سال 90 فیلم «گشت ارشاد» را ساخت که صف‌های طولانی برای تماشای آن شکل گرفت، اما اکران آن خیلی طول نکشید و تنها چند روز پس از اکران توقیف شد!
کد خبر: ۱۰۲۲۴۴۵
کام مردم را تلخ نمی‌کنم
این فیلم البته در همان چند روز نمایش به رقم قابل توجهی از فروش رسید. سهیلی که پس از ساخت چند فیلم در سینما به شیوه ترکیبی جدیدی از جدی و کمدی در فیلمسازی رسیده بود توانست با گشت ارشاد،‌ بر لب مردم لبخند بنشاند. حالا و بعد از آن‌همه اتفاقی که بر سر «گشت ارشاد» آمد سهیلی دوباره سراغ دومین بخش این فیلم سینمایی و همان سه رفیق خلافکار رفت و «گشت 2» را ساخت.

با توجه به حوادث پیش آمده برای قسمت اول این فیلم، «گشت 2» نیز از حواشی و جنجال‌ها به دور نماند و سعید سهیلی به دلیل فشارهای به وجود آمده بعد از جشنواره دو بار در بیمارستان بستری شد. «گشت 2» که این روزها بر پرده سینماهاست با توجه به موفقیت بخش اول آن و البته شوخی‌های کاراکترهایش خوب می‌فروشد و سهیلی راضی است. با او درباره «گشت 2» به گفت‌وگو نشستیم.

بعد از آن‌همه حواشی که چند سال پیش «گشت ارشاد» به راه انداخت، چه شد که تصمیم به ساخت دنباله آن یعنی «گشت‌2» گرفتید؟

یکی از دلایلش این بود که اصولا آدم لجبازی هستم و هر کسی با دست توی صورتم بزند با سر توی صورتش می‌زنم! سر اکران فیلم «گشت ارشاد» هم گفتم که من از عده‌ای سیلی خوردم و آنها باید منتظر سیلی‌هایی که می‌زنم، باشند. البته من چند سال پیش با سیلی این آقایان بلند شدم و حالا با «گشت 2» با دست میلیون‌ها نفری که از فیلمم استقبال کرده‌اند،‌ سیلی به آنها زدم که دراز شدند. طبیعی است که یک فیلم را خیلی‌ها دوست داشته و خیلی‌ها دوست نداشته باشند، اما حرف آخر را مردم با کف و سوت و تشویق‌هایشان در سالن سینما می‌زنند که خوشبختانه این اتفاق برای فیلم من افتاد.

از بازخوردهای این به قول خودتان سیلی‌ها، برای آینده فیلمسازی‌تان هراسی ندارید؟

اگر هراس داشتم نه «گشت ارشاد» را می‌ساختم و نه «گشت 2» را. اگر اجازه بدهند هر هنرمندی با سلیقه خودش فیلمش را بسازد، فیلمساز که بیمار نیست با فیلم‌هایش جواب بعضی‌ها را بدهد.

چرا کلمه ارشاد را از نسخه دوم فیلم‌تان حذف کردید و شد «گشت 2»؟

ما از وزارت فرهنگ و ارشاد با عنوان «گشت ارشاد 2» درخواست پروانه کردیم، اما با آن مخالفت شد و من این ممیزی را به این دلیل پذیرفتم که خیلی به فیلم لطمه نمی‌زد. همه مردم می‌دانستند که «گشت 2» ادامه همان «گشت ارشاد» است و با شخصیت‌های فیلم آشنا بودند؛ عباس، حسن و عطا. آنها بعد از پنج سال از زندان آزاد می‌شوند و مردم دوباره سرنوشت آنها را دنبال می‌کنند.

فیلم شما صحنه‌های زیبا ندارد و به لحاظ بصری اصلا چشم‌نواز نیست، با وجود این شما چه کردید که کماکان مردم شخصیت‌های خلافکار فیلم را دوست دارند و برای تماشای آنها به سینما می‌آیند؟

در فیلم من از رنگ و لعاب و ساز و آواز خبری نیست و تمام اتفاقات قصه در اماکن و فضاهای چرک و کثیف می‌گذرد، اما دلیل استقبال مردم از آن دلنوازی‌اش است. فیلم من دلنواز است، نه چشم نواز. وقتی در فیلمی درد و مشکل بلند فریاد زده می‌شود ناخواسته دل مردم به قولی خنک می‌شود و از آن لذت می‌برند. این‌طور می‌شود که با کمترین تیزر و آگهی مردم می‌آیند و فیلم را می‌بینند و در قسمت‌هایی از آن کف می‌زنند.

بعد از دو فیلم اول‌تان که فیلم‌های تقریبا آرامی بودند (مردی شبیه باران و مردی از جنس بلور) فیلم‌هایتان دچار نوعی عصبیت شد که در «گشت ارشاد» به اوج خود رسید. روحیه خودتان عصبی و عصیانگر شده یا شرایط جامعه؟

وقتی حالمان خوب است می‌رویم پارک یا موسیقی ملایم گوش می‌دهیم و...، اما وقتی حالمان بد است بی‌حوصله هستیم مثلا با مشت به دیوار می‌کوبیم. اگر حال جامعه خوب باشد در خیابان دعوا نمی‌شود، دادگستری‌ها شلوغ نمی‌شود، مردم به صورت هم چنگ نمی‌زنند و... فیلمساز هم جزئی از مردم و جامعه است. وقتی حالش خوب نباشد، نمی‌تواند فیلمی بسازد که حال خوبی داشته باشد. بله، فیلم‌های من عصبی هستند، چون جامعه ما از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... عصبی است و آمار طلاق، سکته، بیماری‌های روحی و... همگی نشان از حال بد جامعه دارد. در چنین شرایطی حال من هم بد است و نمی‌توانم بروم فیلمی آرام و عاشقانه بسازم.

قبول دارید که سینمای شما خیلی مردانه است؟

این هم باز به جامعه برمی‌گردد. در جامعه ما هیچ زنی نمی‌تواند رئیس‌جمهور شود، هیچ زن وزیری در هیات دولت حضور ندارد و... . وقتی جامعه‌ای کاملا مردسالار داریم فیلم‌هایمان هم مردانه می‌شود. وقتی همه جا مردها حرف اول را می‌زنند و زن‌ها قشر دوم جامعه به شمار می‌آیند، قهرمان بیشتر فیلم‌ها هم مردها می‌شوند. در سینمای ایران بعد از هدیه تهرانی و نیکی کریمی و قبل‌تر از آنها افسانه بایگان بازیگر زنی نداریم که در فروش فیلم تاثیرگذار باشد، اما بازیگران مرد زیادی داریم که می‌توانند فروش فیلم را تضمین کنند.

فضا، موقعیت و طبقه اجتماعی شخصیت‌های خلافکار «گشت 2» توجیه‌کننده بعضی از رفتار‌های آنهاست، اما این‌که آنها بعد از پنج سال تقریبا متحول بشوند و تلاش پیگیری برای مثبت و سالم زندگی کردن کنند، به نظرم کمی غیرواقعی است! خودتان چه تعریفی از این تحول دارید؟

این سه شخصیت هیچ‌وقت مثبت نخواهند شد، همان‌طور که هیچ‌وقت منفی نبوده‌‌اند. آرزوها و آرمان‌های آنها رو به پاکی و عدالت‌خواهی است، اما خودشان در فشار و منجلاب در حال غرق شدن هستند. شخصیت‌های من داخل چاه هستند، اما نگاهشان به بالا و ستاره‌های دهانه چاه هست. ضمن این‌که در «گشت 2» این سه خلافکار بعد از پنج‌ سال ناگهان زندگی شرافتمندانه را انتخاب نمی‌کنند! آنها بعد از پنج‌ سال از زندان آزاد می‌شوند و هر زندانی که از زندان آزاد و وارد جامعه می‌شود قطعا با مشکلات زیادی برخورد می‌کند. بعد از سال‌ها محبوس‌بودن و انزوا حتما وقتی این فرد وارد جامعه می‌شود اولین مشکلش کار است و همین موضوع انطباقش با محیط پیرامون را سخت می‌کند. تمام این عوامل دست به دست هم می‌دهند و کاری می‌کنند که درام شکل بگیرد.

ساخت فیلمی با رگه‌های طنز که معضلات اجتماعی را نشان دهد کار ساده‌ای نیست. چطور به این اجماع در ساخت فیلم‌هایتان می‌رسید؟

فیلم‌های من مانند خیلی از فیلم‌ها یک هسته و یک پوسته دارد. بعضی فیلم‌ها هسته و پوسته‌ای تلخ دارد و بعضی دیگر هسته و پوسته‌ای شیرین؛ اما من همیشه سعی می‌کنم پوسته فیلم هایم بر خلاف هسته‌شان، شیرین باشد. این کار را می‌کنم چون الان حال مردم خوب نیست و ما موظف هستیم کام مخاطب را تلخ نکنیم.

در حرفه‌ای بودن بازی پسرتان (ساعد) هیچ شکی نیست و نمی‌توان او را متهم به پارتی‌بازی کرد، اما شما به عنوان پدری که کارگردان است گویا همیشه اصرار بر بازی او در فیلم‌هایتان دارید.

نه، اصلا اصراری ندارم. من به بازی و استعداد ساعد ایمان دارم و بر اساس ایمانی که به او دارم هر زمان احساس کنم در فیلمم نقشی درخور وی هست به او پیشنهاد می‌دهم. در «کلاشینکف» نقش یک سرباز را داشتیم که از هر لحاظ مناسب ساعد بود و در «گشت 2» هم باید بازی می‌کرد چون ادامه سری اول آن بود. ساعد در سال چیزی حدود 15ـ10 فیلمنامه‌ای را که پیشنهاد می‌کنند رد می‌کند. رابطه کاری ما ربطی به رابطه پدری پسری مان ندارد.

نقدهای تند و تیزی به فیلم شما وارد است که عمده آنها اشاره به این موضوع دارد که «با الفاظ رکیک سعی کردید از تماشاچی خنده بگیرد»! نظرتان راجع به این انتقادها چیست؟

سه شخصیت اصلی فیلم من هیچ‌کدام دکترا ندارند. آنها مهندس هسته‌ای یا پروفسور سمیعی یا نویسنده و... نیستند. آنها سه نفر یله و رها و بی‌سواد از طبقه پایین جامعه و کاملا بی‌کس و کار هستند که تازه از زندان آزاد شده‌اند و ادبیات واقعی صحبت کردن‌شان همین است. من نمی‌توانم دیالوگ‌هایی در دهان آنها بگذارم که اشخاص متشخص و باسواد به زبان می‌آورند! ادبیات آنها، ادبیات کوچه بازاری است. پیشنهاد می‌کنم منتقدانی که نسبت به نوع بیان این سه خلافکار نقد دارند به محلات سطح پایین یا حواشی شهرها سری بزنند و ببینند ما تازه ادبیات کاراکترهایمان را خیلی پاستوریزه کرده‌ایم.

یعنی قبول ندارید اگر یک سری الفاظ یا حرکات را حذف می‌کردید، به داستان لطمه‌ای وارد نمی‌شد و این همه حرف و نقد پیش نمی‌آمد؟

نه خیر، ادبیات شخصیت‌های فیلم من همین است که در فیلم آوردم.

فیلم بعدی‌تان را هم می‌خواهید کمدی بسازید؟

هنوز تصمیم نگرفتم. این تصمیم‌ها، عکس‌ها، اتفاقات و... هستند که ناگهان یقه‌ام را می‌گیرند و من را مجبور می‌کنند فیلم‌شان را بسازم. نمی‌دانم چه کسی، یک جانباز یا رزمنده یا کلاش یا آقازاده‌ای ریاکار یا روستازاده یا... قرار است یقه من را بگیرد! اما در هر حالتی تمام سعی‌ام را می‌کنم که حرف دل مردم را بزنم و با فیلمم خراش به ذهن و اعصاب مردم نزنم. یعنی ضمن خنثی و منفعل نبودن، تلخی‌ای بر تلخی‌های مردم اضافه نکنم.

ساناز قنبری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها