فیلم «پریدن از ارتفاع کم» در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران شده است

طغیان علیه خود

بگذارید آنچه را می‌خواهم در پایان این یادداشت کوتاه و با مقدمه‌چینی‌های نقادانه بگویم همین ابتدا به زبان بیاورم، چراکه وقتی صحبت «پریدن از ارتفاع کم» به میان می‌آید آن هم به عنوان یک اثر هنری و سینمایی، نباید اتفاقا خیلی اوج گرفت و بلندپروازانه برخورد کرد، آن‌قدر که در آسمان گم و ناپدید شوی.
کد خبر: ۷۸۶۲۹۰
طغیان علیه خود

پریدن از ارتفاع کم، یک روایت روان‌‌ /‌‌ جامعه‌شناسانه از انسان متوسط شهری در جامعه معاصر ماست. انسان متوسط بودن لزوما به معنای طبقاتی‌‌ /‌‌ اجتماعی آن نیست و هر آدمی از هر طبقه اجتماعی می‌تواند انسان متوسط باشد. انسان متوسطی که میل به پریدن و جهش و کمال در درونش موج می‌زند، اما جسارت پریدن و تغییر و رسیدن به آنچه می‌خواهد، ندارد. فیلم قصه افسردگی مزمن اجتماعی است که سال‌هاست بسیاری از آدمیان متوسط با آن دست بگریبانند. شاید از طریق برقراری یک رابطه دیالکتیک‌وار میان صورت و باطن قصه به درک موقعیت روانشناختی آن دست یافت. ظاهر قصه این است که فیلم داستان زنی به نام نهال است که چهار ماهه باردار است و ناگهان می‌فهمد جنین در شکمش مرده است. سکوت می‌کند و تصمیم می‌گیرد از این ماجرا به کسی چیزی نگوید. سکوت او اگرچه ظاهرا برآمده از یک شوک و بحران عاطفی‌‌/‌‌ روانی است، اما رفتارشناسی نهال با نقش‌آفرینی نگار جواهریان، در ادامه نشان می‌دهد او دچار یک نوع روان رنجوری فلسفی است و چه بسا آن جنین مرده می‌توانسته خود ایده‌آل و مطلوبی شود که او طی سال‌ها زندگی در سر می‌پرورانده است. گویی پنهان کردن جنین مرده و میل به نگهداری آن برساخته همان عادت‌وار‌‌گی‌هایی ا‌ست که ما به درد و رنج‌های درونی خویش داریم. براستی اگر این جنین را به آرزوها و رویاهای درونی خویش نسبت دهیم چند درصد از ما در درون خود این جنین‌های مرده را نگهداری می‌کنیم. میل به سقط و دفن آن نیست، چون هویت خویش را با آن پیوند زده‌ایم و گمان می‌کنیم شاید بدون آن دچار بحران شخصیتی می‌شویم، دریغ از آن‌که گاهی همین نگه داشتن و دور نریختن تصورات و رویاهای مرده در درون فکر و ذهن و ضمیرمان مانع پریدن و تعالی ما می‌شود. نهال گویی چون خود آن جنین را پرورانده تاب دل کندن از آن را ندارد و در نهایت چون شرایط زندگی و دیگرانی که در زندگی‌اش حضور داشته‌اند، را مسبب این اتفاق می‌داند، علیه آنها می‌شورد و طغیان می‌کند.

اگر با روانشناختی آدم‌هایی از جنس نهال آشنا باشیم، سکوت و در خود فرورفتگی او ـ که تقریبا در نیم ساعت اول فیلم می‌بینیم ـ کدها و نشانه‌هایی است که مبین همین است. شاید از حیث سینمایی فیلم فاقد رمزگذاری‌های دراماتیک باشد، اما برای مخاطبان آشنا به روان‌شناسی، همه این نشانه‌ها براحتی قابل رمزگشایی است. طغیان او علیه محیط اطراف از جمله همسرش (رامبد جوان) در درون همین موقعیت روانی قابل فهم است؛ همسری که مخاطب بتدریج با شخصیت ضعیف و محافظه‌کار و ترسویش آشنا می‌شود. اوج این طغیانگری را می‌توان در خانه جدید و نوع پذیرایی از مهمانان و اقوام ردیابی کرد که انگار دارد پوچی و تجربه دردناکش را به صورت دیگران می‌زند و هیچ ابایی ندارد که آنها چه قضاوتی درباره او ‌کنند؛ هر چند این سکانس برای مخاطبی که منطق رئالیستی قصه را دنبال می‌کند کمی اغراق‌آمیز و حتی بی‌منطق است. گویی همه امید نهال به تغییر و دگردیسی در زندگی و تجربه فصلی تازه در زندگیش در تولد فرزندش بود و حالا که تقدیر این تولد، مرگ بود از درون آن یک طغیان مرگ‌اندیشانه متولد می‌شود. چیزی شبیه آنچه فروید آن را غریزه مرگ می‌نامد و میل به تخریب و ویرانی و نابودی را برمی انگیزد. از همین‌رو شاید واکنش‌های او را نسبت به جنین مرده‌اش باید یک رفتار طبیعی (از حیث روانشناختی) تلقی کرد. این واکنش روانی را البته می‌توان از منظر روانشناختی دیگری نیز تحلیل کرد. تحلیلی مبتنی بر نظریه ناکامی ـ پرخاشگری که مبین آن است ناکامی و سرخوردگی‌های مدام در آدمی موجب برانگیختن پرخاشگری و خشم در او می‌شود و جالب این‌که در روان‌شناسی، افسردگی نوعی خشم است، منتها خشم علیه خود! البته نهال هر دو گونه این پرخاشگری را تجربه می‌کند ابتدا به شکل خشم علیه خویش و افسردگی و دوم از طریق پریدن به دیگران. او حتی روان‌شناس و مشاور خود را نیز مورد عتاب قرار می‌دهد و تلاش می‌کند او را از حیث منطقی در موضع منفعلانه‌ای قرار دهد. در واقع نیمه دوم فیلم که بازنمایی تدریجی نیمه درونی و پنهان نهال هم است نشان می‌دهد ریشه این طغیانگری و آشفتگی از قبل نیز در او وجود داشته و با مرگ جنین صرفا سر بازکرده و به طغیانگری رسیده است.

سیدرضا صائمی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها