این یادداشت چند روزی در تحریریه روزنامه ماند. قرار بود از او عکس بگیریم. قرار بود از او بیشتر بگوییم که کارش چیست و چه می‌کند، اما او راضی به این کار نبود.
کد خبر: ۷۱۴۱۲۸
خادم بی‌نام و نشان امام رضا (ع)

او خودش را خادم امام رضا (ع) می‌داند. می‌گوید: چون رستوران‌دار هستم و در مسیر حرکت زوار امام رضا(ع)، متاسفانه نمی‌توانم زیاد به مشهد بروم، اما همیشه سعی می‌کنم به زائرانش خدمت کنم. چند روزی در سال هم که به مشهد می‌روم آن هم در ایام شهادت آن حضرت کفش زائران آقا را واکس می‌زنم.

یادداشت عمورضا چند روزی برای به دست آوردن عکسش در تحریریه ماند. او دست دست کرد و آخر سر عکسش را نداد، اما حالا در روز تولد امام مهربانی و ضامن آهو از عمورضایی می‌نویسیم که بی‌هیچ چشمداشتی دست زائران در راه مانده را می‌گیرد، آن هم در حالی که ما عادت کرده‌ایم تنها آدم‌های خاص را با انگشت به هم نشان دهیم.

آنهایی را که نقش بازی می‌کنند و کارشان بازی کردن در نقش دیگران یا بازی کردن در این رشته و آن رشته است، مقابل دوربین‌های تلویزیونی می‌نشانیم و از این شبکه به آن شبکه دعوتشان می‌کنیم که بپرسیم چه کرده‌اید و چه می‌کنید.

عادت کرده‌ایم که چهره‌ها را بزرگ کنیم و کاری به آنهایی که مثل بیشتر مردم، عادی هستند نداریم. روزنامه‌‌ها و مجلات و دیگر رسانه‌ها پر است از صدا و چهره آدم‌های معروف و ما مدام عادتمان دیدن روی گل و بزک کرده و شاد و دلربای آنهاست.

این آدم‌ها آن‌طور که خودشان می‌گویند خواب و زندگی ندارند. هر جا که بروند مردم دور آنها را می‌گیرند و امضا و عکس یادگاری فصل مشترک این دیدارهاست. بعضی از این آدم‌ها کار‌های خیر هم می‌کنند که خیلی هم خوب است. کار‌های خیر آنها هم حسابی به چشم می‌آید.

ولی کاش می‌شد یاد بگیریم که از کارهای خوب و پسندیده خودمان ـ منظورم همین آدم‌های ساده و بی‌پیرایه و دارای شغل‌های معمولی است ـ هم برای خودمان و دیگران تعریف کنیم. کاش آدم‌های گمنام هم جای بیشتری در میان صفحه روزنامه و شبکه‌های تلویزیونی داشتند.

کاش می‌شد از عمورضای نیکوکار که بی‌چشمداشت و بر اساس ذات انسانی و نیکوی خود، مسافران خسته و در راه مانده را در مسیر تهران به مشهد پناه می‌دهد، بیشتر نوشت.

عمورضا یا همان رضا کیامنش ، یک انسان گمنام در سطح ملی است. او را آدم‌های همان شهر کوچک یعنی ایوانکی می‌شناسند.

او می‌گوید: فصل سفر که می‌شود، خیلی پیش می‌آید که شب و نصف شب وسیله نقلیه مسافران دچار مشکل فنی می‌شود. مسافرها به اینجا ـ جلوی مغازه‌اش را می‌گوید ـ می‌رسند و نه راه پیش دارند و نه راه پس.

و او با لبخند و مهربانی و بزرگ‌منشی مسافران را پناه می‌دهد. به منزلش می‌برد. گرد خستگی و عصبانیت ناشی از خرابی ماشین را از خانواده‌های در راه مانده می‌گیرد و به اتفاق خانواده به آنها خوبی می‌کند. او می‌گوید: اینها زائر آقا امام رضا هستند. ما خادم آنهاییم.

زائران آقا امام رضا(ع) بدانند که اگر خدای نکرده وسیله نقلیه‌شان در ورودی ایوانکی خراب شد و زمینگیر شدند و شب را بی‌پناه بودند او به آنها پناه می‌دهد، لبخند می‌زند و پذیرای آنهاست. کاری که سال‌هاست بی‌چشمداشت انجام می‌دهد.

به گفته خودش حالا دوستان خیلی زیادی در سراسر ایران دارد. همه دوستان آقا رضا هر جای ایران که هستند حتما همیشه از او به نیکی یاد می‌کنند و می‌گویند: نه، آدم‌های خوب که بی‌منت نیکی می‌کنند هنوز هم هستند.

کاش می‌شد از چنین انسان‌هایی که زیادند ـ و ما فکر می‌کنیم خیلی کم شده‌اند، از بس که نامهربان و بی‌اعتماد شده‌ایم به هم ـ بیشتر گفت و نوشت.

صولت فروتن ‌-‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها