همه ما جام‌جمی‌ها او را دیده‌ایم. وقتی با عجله از پله‌های ساختمان بالا و پایین می‌رویم یا در حیاط روزنامه رفت و آمد می‌کنیم، او گوشه‌ای سرگرم کار خودش است.
کد خبر: ۶۸۵۲۴۲
مرد 4000 شماره‌ای جام‌جم

آن‌قدر که اگر با صدای بلند سلام نکنیم حواسش نیست و نمی‌شنود. خداداد شورنِی پیرمرد آرام و دوست داشتنی جام‌جم انگار بیش از این‌که توجهش به ما باشد، باغچه و گلدان‌ها را نگاه می‌کند و مراقب حال و روز آنهاست.

چنانچه خودش می‌گوید او اولین درخت‌ها را در باغچه جام‌جم کاشته است. او هنوز هم به یاد دارد روزی را که گل‌ها و درخت‌ها را خریده و به باغچه آورده، هر روز آبیاری‌شان کرده و آن‌قدر مراقبشان بوده تا رشد کنند و سبز شوند.

خودش می‌گوید وقتی به جام‌جم آمده جز او و چهار نفر دیگر هیچ‌کس اینجا نبوده. او به حال و روز باغچه فکر می‌کرده و در ذهنش سبز شدن درختان آن را آرزو می‌کرده که میزها و صندلی‌ها به این ساختمان آمده‌اند و بعد کم‌کم اینجا سر و شکل گرفته و نیروها یکی یکی آمده‌اند.

لهجه زیبای او اول از همه این پرسش را در ذهنم ایجاد کرد که اهل کجاست؟ همین سوال کافی است تا نگاه او پر بکشد به باغ‌های انگور و گیلاس نیشابور که سال‌های کودکی‌اش را در آنجا گذرانده. بعد هم بگوید که کشاورز بوده، سال 1350 به تهران آمده و در شهرداری تهران مشغول باغبانی شده است. سال 74 هم از شهرداری بازخرید کرده و در وزارت ارشاد مشغول کار شده است. بعدتر هم سال 1379 یعنی درست از زمانی که قرار بوده روزنامه جام‌جم شکل بگیرد به اینجا آمده تا به فکر گل‌ها و باغچه باشد. در جام‌جم هم چند باری تعمیرات ساختمان گل‌هایش را خشک کرده است، اما او باز هم گل‌ها و درخت‌ها را کاشته و هرروز چشم انتظار مانده تا در دل خاک سبز شوند و به دیوارهای روزنامه زیبایی بخشند.

او جام‌جم را دوست دارد، او شش دختر دارد که سه تایشان را راهی خانه بخت کرده. بیشتر آنها تحصیلکرده و موفق هستند. مثل همه پدرها وقتی از موفقیت فرزندانش حرف می‌زند برق خاصی در چشمانش می‌نشیند. او می‌گوید اگر جام‌جم نبود، کم می‌آوردم. من اینجا را دوست دارم چون برای مسئولانش گل‌ها و درخت‌ها هم اندازه بقیه چیزهای روزنامه مهم بوده، همیشه قدر کارم را دانسته‌اند و هوایم را داشته‌اند. اگر هوایم را نداشتند چطور می‌توانستم از پس مخارج شش فرزند در تهران بر بیایم؟

خداداد شورنی سواد خواندن و نوشتن دارد و دوره نهضت را به پایان رسانده، اما دیگر توان خواندن را ندارد. او جام‌جم را به خانه می‌برد تا فرزندانش برایش بخوانند. وقتی از او می‌پرسیم چه‌گلی را دوست دارد، می‌گوید: همه گل‌هایی را که پرورش داده‌ام دوست دارم، اما کمی فکر می‌کند و ادامه می‌دهد: من بنجامین را دوست دارم؛ چون اگر به آن برسی و مراقبش باشی خشک نمی‌شود. یاس رازقی را هم نمی‌شود دوست نداشت. گل‌ها همه دوست داشتنی هستند و هر چه عمر بیشتری داشته باشند، بیشتر دوستشان دارم. اما می‌شود او را مرد چهار هزار شماره‌ای جام‌جم دانست؛ مردی که از اولین شماره روزنامه اینجا بوده و گل‌ها و درخت‌هایی را که حیاط و راه‌پله‌های روزنامه را زیباتر می‌کنند، پرورش داده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها