دایره بسته مدیریت ورزش

جای نخبگان ورزشی کجاست؟

ورزش در دنیای امروز جایگاه ویژه‌ای در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه دارد، تا جایی که در این جوامع، کارشناسان باور دارند توسعه اقتصادی و اجتماعی نیازمند ارتقا و توسعه ورزش در جامعه است. بر همین اساس مسوولان و رهبران رده بالا با توجهی خاص طرح‌ها و برنامه‌های ورزشی را با جدیت دنبال می‌کنند و با تدوین برنامه‌های جامع و بلندمدت به دنبال تحول و پیشرفت هستند.
کد خبر: ۳۰۰۸۴۳

در این خصوص بهره‌برداری از تجربه و دانش قهرمانان و نخبگان ورزش که طی سال‌های متمادی حضور در میدان‌های مختلف ورزشی و ممارست در این عرصه به دست آمده است، در اغلب کشورها در اولویت قرار می‌گیرد.

در این کشورها برای رسیدن یک ورزشکار به قهرمانی از هرنظر سرمایه‌گذاری می‌شود، اما از این هزینه پس از اتمام دوران قهرمانی وی برای پرورش نسل بعدی ورزشکاران بهره برده می‌شود. در واقع قهرمانان و نخبگان ورزش در مربیگری و مدیریت به کار گرفته می‌شوند تا از این طریق دایره بهره‌وری از افراد باتجربه ورزشی گسترش یابد؛ سیری که در ورزش کشور ما به دلیل مشکلات زیرساختی بخصوص در سال‌های اخیر روبه افول نهاده است و اگر به همین منوال ادامه داشته باشد، استفاده از دانش و تخصص نخبگان و قهرمانان ورزش کشورمان کم‌کم به دست فراموشی سپرده می‌شود.

نتیجه تلاش ورزشکاران و قهرمانان ما در رشته‌های مختلف ورزشی پس از خداحافظی از دنیای قهرمانی و بازنشستگی چه می‌شود؟ این درست است که دنیای ورزشی آنها به چند مدال رنگارنگ و چند‌لوح قاب شده در آلبوم خاطراتشان خلاصه شود و احتمالا یادی از قهرمانی آنها در آسیا، جهان یا المپیک به یادگار بماند؟

چرا ورزش کشورمان نمی‌تواند توانموجود در قهرمانان ملی را به بهترین شکل مورد بهره‌برداری قرار دهد؟ ضعف در ساختارهای مدیریتی ورزش تا حدی است که بسیاری از چهره‌های ورزشی با قابلیت‌های بالای مدیریت، جذب مدیریت‌های شهری شده و به عنوان مثال با عضویت در شورای شهر به دنبال خدمت به مردم هستند، اما پرسش این است که مگر ورزش ما چند چهره شاخص بین‌المللی با تجربیات موثر مثل برادران خادم، علیرضا دبیر، هادی ساعی، اکبر فلاح، عباس جدیدی، علی دایی، محمد دادکان و افرادی از این دست دارد که به جای ایجاد فرصتی برای بهره بردن از قابلیت‌هایشان، آنها را از فضای ورزش فراری دهد؟ مدیریت ورزش در مملکت ما چطور تعریف می‌شود و اگر در این تعریف جایی برای قهرمانان و نخبگان ورزش وجود دارد چرا طبق آن رفتار نمی‌شود؟

در ساختار تربیت بدنی کشورمان یا از این سرمایه‌ها استفاده نمی‌شود یا در بهترین حالت اگر چنین اتفاقی رخ دهد، استفاده بهینه نیست. علی دایی نمونه‌ای از همین اسطوره‌های ورزشی بود که به دلیل طی راهی کارشناسی نشده، چهره‌ای تخریب شده پیدا کرد.

مدیریت ورزشی کشور دچار ضعف و رکود در استعدادیابی و پشتوانه‌سازی است. قهرمانان ملی و المپیکی ما به جای آن که سیر صعودی طی کنند و با رشد پله به پله سازمانی به مدیرانی قابل در عرصه تربیت بدنی تبدیل شوند، اغلب با موانعی جدی چون حضور مسوولان غیرورزشی مواجه می‌شوند که بعضا بیش از 10 تا 20 سال در ورزش سابقه مدیریت کسب کرده‌اند و به علت همین بی‌توجهی به استعدادیابی و پشتوانه‌سازی در مدیریت ورزشی، همچنان بر مسند مدیریت فدراسیون‌های مختلف و ارگان‌های ذی‌ربط نشسته‌اند که البته در این میان همچون هر مقوله دیگری استثنا نیز وجود دارد و پیش می‌آید که یک مدیر غیرورزشی به واسطه قابلیت‌های مدیریتی در عرصه‌ای غیرمرتبط موفقیت‌هایی داشته باشد.

با این اوصاف و با نگاهی به کارنامه ورزش‌های پایه، همگانی، بانوان، قهرمانی و حرفه‌ای می‌توان به این نتیجه رسید که پیکره بیمار ورزش ما نیازمند اصلاح ساختار انسانی و مدیریتی و بهره بردن از سرمایه‌های غیرقابل انکاری است که همچون گنجی پنهان به حال خود رها شدند. تعیین یک تیم مدیریتی لایق و شیفته خدمت در ظاهر کار سختی نیست؛ اما اگر قرار بر استفاده از سرمایه‌های ورزش باشد، باید دایره بسته مدیریت در ورزش کشور گشوده شود تا جایی برای قهرمانان ملی، المپیکی و نخبگان ورزشی مهیا شود. در چند سال اخیر صحبت درباره فرار مغزها در عرصه علم بسیار شنیده شده؛ اما حالا ظاهرا ضرورت پرداخت به بحث فرار نخبگان ورزشی از فضای ورزش و تربیت بدنی کشور نیز بیش از پیش احساس می‌شود.

دنیای قهرمانی با مدیریت و مربیگری تفاوت دارد؟

بسیاری بر این باورند که دنیای قهرمانی با مدیریت و مربیگری متفاوت است و هیچ دلیلی ندارد که به صرف داشتن چند مدال بتوان اعتماد کرد و سکان هدایت مجموعه‌ای ورزشی را به قهرمان دیروز ورزش سپرد. ظاهرا محمدرضا یزدانی خرم عقایدی نزدیک به این گروه دارد.

رئیس فدراسیون کشتی در گفتگو با خبرنگار «جام‌جم» تصریح می‌کند: مدیریت با قهرمانی کاملا فرق دارد. مدیریت اصول و چارچوب خاصی دارد. در هر رشته‌ای غیر از مساله تخصص، نبوغ و تجربه مدیریت هم لازم است. ما قهرمانان زیادی داریم که توانایی اداره یک موسسه کوچک را هم ندارند.

اگر این طور است چرا استعدادیابی نمی‌شود؟

در اغلب کشورها با به‌کارگیری قهرمانان ملی در مدیریت و مربیگری، از آنها برای پرورش نسل بعدی ورزشکاران استفاده می‌شود

یزدانی خرم برای حل این مشکل راهکار ارائه می‌کند. وی می‌گوید: این افراد باید در کنار مدیران باسابقه قرار بگیرند و تجربه مدیریتی کسب کنند. متاسفانه مدیران در مملکت ما یکی از مظلوم‌ترین اقشار جامعه هستند، چون همیشه این انتقاد وجود دارد که چرا اینها بر سر کار آمدند و چرا عده‌ای دیگر رفتند؛ اما ما باید واقع‌بین باشیم و بپذیریم که اگر قهرمان یا نخبه ورزشی حتی مدیر ضعیفی است، ما در کنار خودمان مدیر بسازیم. خود ما در کنار مدیران بزرگی کار کردیم و سختی‌ها و نداری‌ها را چشیدیم. اگر کسی پذیرفت این مراحل را بگذراند، می‌تواند امیدوار باشد که در جامعه ورزش مفید واقع شود. به نظر من خیلی کم داریم قهرمانانی که بتوانند مدیران خوبی هم باشند و از این عرصه دورافتاده باشند. کسی که بخواهد در ورزش مدیریت کند، باید قهرمانی را فراموش کند و مدیریت یاد بگیرد.

باید به قهرمانان ملی آموزش مدیریت داد

اما مسعود جعفری‌پناه، کارشناس ارشد مدیریت و مدرس دانشگاه درخصوص ویژگی‌های یک مدیر ورزشی به «جام‌جم» می‌گوید: یک مدیر ورزشی اگر ابتدا مدیریت بداند و بعد به اصول و جو حاکم بر ورزش آشنا باشد، قطعا قابلیت‌های بالاتری در عرصه مدیریت هم پیدا می‌کند. مدیری که به ورزش و هیجان‌های غیرقابل انکارش آشنا نیست، همچون معلمی که سر کلاس درس برای انتقال مفاهیم به دانش‌آموزان دچار مشکل می‌شود، نمی‌داند چه باید بکند. این معلم دانش و تخصص دارد؛ اما شیوه بیان و کلاس‌داری و برقراری رابطه با دانش‌آموز را نمی‌داند؛ لزوما قرار نیست هر قهرمانی به لطف یک مدال رنگین مدیر خوبی باشد. فضای آموزشی کشور باید به کمک ورزش بیاید و برای پرورش قوه مدیریت قهرمانان ملی و المپیکی با برگزاری دوره‌های مختلف منطبق بر استانداردهای جهانی، سطح علمی آنها را بالا ببرد.

طرد کردن ورزشکار از صحنه ورزش و مثلا جذب وی در مدیریت در مقوله‌ای دیگر، سیر نادرست استفاده از افراد غیرمتخصص را در بدنه جامعه گسترش می‌دهد و این کار درستی نیست.

قهرمانان المپیک نخبه هستند

هادی ساعی، دارنده 2 مدال طلای المپیک بدون شک یک نخبه ورزشی در رشته تکواندو است. وی در مورد توانایی قهرمانان در عرصه مدیریت نظر جالبی دارد. ساعی به «جام‌جم» می‌گوید: وقتی یک فرد قهرمان جهان و المپیک می‌شود، بدون هیچ شکی می‌تواند مدیر خوبی باشد. لازمه موفقیت در هر کاری، داشتن مدیریت درست است. بخصوص در ورزش‌های انفرادی وقتی شخصی در المپیک قهرمان می‌شود، یعنی در مدیریت کار خود بی‌نظیر بوده است. این انتقاد به هیچ عنوان وارد نیست که الزاما یک قهرمان ملی نمی‌تواند مدیر یا مربی خوبی باشد. همان طور که ما نمی‌گوییم مدیری که ورزشی نیست، طبق یک قانون از پیش تعیین شده، مدیر خوبی نیست. این نظریه هم درست نیست. به نظر من قهرمانانی در سطح جهان، آسیا و المپیک آدم‌های معمولی نیستند و توانایی‌های بسیاری دارند. فقط باید توانایی‌ها شناسایی شود. حالا ممکن است یک فرد در عرصه مربیگری موفق شود و فرد دیگر در عرصه مدیریت.

ساعی با اشاره به تغییر در راس سازمان تربیت بدنی ادامه می‌دهد: زمانی که آقای سعیدلو قصد داشت معاونان خود را انتخاب کند گفتم در رده‌های بالا تجربه مدیریتی اهمیت دارد، اما در رده‌های پایین‌تر باید از قهرمانانی استفاده شود که پیش از این موفقیت‌هایی را تجربه کرده‌اند. خوشبختانه شاهد هستیم که در سطح معاون سازمان از چنین چهره‌ای بهره گرفته شده، اما با این حال هنوز یک مقدار استفاده از قهرمانان بنام و تحصیلکرده در ورزش در ابعاد مدیریتی کمرنگ است. امیدوارم در سیاستی که ورزش کشور در پیش می‌گیرد از تجربه و تحصیلات افرادی که ورزشی هستند و بویژه در رشته تربیت بدنی تحصیل کرده‌اند، استفاده شود.

بی‌ثباتی در مدیریت افزایش مدیریت‌های غیرتخصصی

بی‌ثباتی در مدیریت، یکی دیگر از ضعف‌های شاخص در عرصه ورزش کشور ماست. در هیچ کجای دنیا ترکیب یک مجموعه موفق به دلیل سلیقه و نگرش شخصی افراد در راس هرم دستخوش تغییر و تحول نمی‌شود، اما در رشته‌های مختلف ورزشی در ایران مدیران ورزشی و حتی غیرورزشی همچون تکه‌های پازل گاهی جابه‌جا می‌شوند و همین جابه‌جایی‌ها سبب می‌شود بر تعداد مدیریت‌های غیرتخصصی افزوده شود. انتقادی که همیشه به علی کفاشیان در فدراسیون فوتبال وارد بوده است که چرا به دوومیدانی خدمت نمی‌کند، انتقال بهرام افشارزاده به فدراسیون وزنه‌برداری از همین‌هاست.

فدراسیون دوچرخه‌سواری در زمان مدیریت واعظ آشتیانی به تحول در آسیا رسید، اما او این فدراسیون را رها کرد و به استقلال آمد و درست در مقطعی که استقلال مقداری به آرامش رسید و به ثبات مدیریت نزدیک شد، استقلال را در اولویت دوم قرار داد تا به مسوولیت مهم‌ترش در سازمان تربیت بدنی و پست قائم مقامی برسد و این اواخر اتفاقی که در مورد کناره‌گیری پولادگر از کاندیداتوری فدراسیون تکواندو رخ داد مثالی‌خوب برای این حقیقت تلخ است و در تمام این جابه‌جایی‌ها یک سوال بی‌جواب می‌ماند که آیا تخصص در مدیریت می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشد یا حضور و تجربه در عالم پردردسر ورزش برای یک مدیر کفایت می‌کند؟

مدیریت ورزش، دایره‌ای بسته

احسان حاج‌بابایی، کارشناس تربیت بدنی در آموزش و پرورش در گفتگو با «جام‌جم» این اتفاق را به دایره‌ای بسته تشبیه می‌کند که هرگاه مرکز تغییر می‌کند دیگر اجزا به دنبال آن تغییر مکان می‌دهد، اما معمولا فرد جدیدی به این دایره اضافه نمی‌شود.

وی در این خصوص تصریح می‌کند: مشکلات ساختاری و مدیریتی در ورزش توسعه و ترقی آن را غیرممکن می‌کند. زمان‌های محدودی که در اختیار مدیران است امکان برنامه‌ریزی بلندمدت را از آنها می‌گیرد. نیمی از زمان صرف آشنایی مدیر با رشته جدید می‌شود و نیمی دیگر آزمون و خطا می‌کند و تا بخواهد مثمر ثمر واقع شود با یک ناکامی یا شکست جای خود را به فرد جدید می‌دهد و دوباره این تسلسل ادامه می‌یابد.

مدیریت ورزش و نگاه سیاسی

علیرضا دبیر، قهرمان جهان و المپیک در کشتی یکی از همان‌هایی است که عضویت در شورای شهر تهران را به بودن در ورزش ترجیح داده است. او در توصیف وضعیت کنونی جامعه ورزش و دلایل دوری برخی قهرمانان و نخبگان ورزشی از این فضا به «جام‌جم» می‌گوید: در ورزش نگاه غالب مدیریت سیاسی است. نگرش سیاسی افراد باعث می‌شود برخی آدم‌ها باشند. یک قهرمان ملی و اسطوره الزاما نمی‌تواند مدیر خوبی هم باشد همان طور که یک فرد می‌تواند مدیر خوبی باشد، اما قهرمانی را تجربه نکرده باشد. در نظر بگیرید که یک قهرمان هم تجربه ورزشی داشته باشد و هم در کنار آن بتواند بخوبی مدیریت کند. چه چیز بهتر از این؟ اما نگاه سیاسی گاهی اجازه نمی‌دهد.

وی در مورد خودش می‌گوید: من که هر جا هستم در خدمت ورزش خواهم بود. اما ترجیح می‌دهم جایی باشم که مزاحمتی برای کسی نداشته باشم. امیدوارم فضای ورزش فضای خوبی باشد و افراد دنبال این نباشند که به همه مسائل سیاسی بنگرند.

ورزش ایران طی سالیان متمادی از نداشتن طرح‌های جامع و قابل عمل و اجرا رنج برده است که این امر نیز به تسلط سلیقه‌های گوناگون در دوره‌های مدیریتی در مقاطع مختلف از زمان برمی‌گردد، این که رئیس سازمان ورزش چه کسی است، چه تفکری دارد، به ورزش قهرمانی چطور می‌نگرد و از فدراسیون‌ها و تیم‌های مختلف ورزشی چه انتظاراتی دارد، بدون شک در میزان اهمیت دادن به سرمایه‌های ورزشی تعیین‌کننده است.

مدیران نباید احساس بی‌نیازی کنند

سیدمهدی آقاپور ، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و رئیس انجمن جامعه‌شناسی ورزش ایران با برشمردن مهم‌ترین دلایل دوری برخی اسطوره‌ها و نخبگان ورزش از این عالم می‌گوید: در ورزش و تربیت بدنی کشورمان، سیاستی ویژه حاکم است. سیاست ما سیاست درهای بسته مدیران است؛ مدیرانی که نسبت به نظرات نخبگان و صاحب‌نظران ورزش احساس بی‌نیازی می‌کنند و اغلب توجهی به استانداردها و الگوهای جهانی ندارند و همین طرز تفکرها سبب می‌شود رشته‌های پرطرفدار ورزش در کشور ما به قهقرا بروند و مردم را دلزده کنند. کدام مقطع از زمان را به خاطر دارید که تیم ملی ما در تهران هزار تماشاگر داشته باشد؟ رشته‌های ورزشی دیگر هم همین طور. با این کارها پیکره نحیف ورزش روز به روز تحلیل می‌رود. در حالی که با استفاده از دانش بسیاری از کسانی که تجربه این کار را دارند می‌توان ضمن دستیابی به موفقیت، از محبوبیت آنها هم برای افزایش اقبال عمومی تیم‌های ملی در میان مردم بهره برد.

مدیران و هراس از نام ستاره‌ها

اما بعضی مدیران از حضور نام‌ها، ستاره‌های دیروز و اسطوره‌ها در کنار خود هراس دارند و نمی‌خواهند اجازه دهند کسی در کنارشان در دید مردم بزرگ شود. چیزی که مغایر با نظر یزدانی‌خرم برای تربیت و سازندگی در عرصه مدیریت ورزشی است.

اگر می‌خواهیم به پیشرفت ورزش امیدوار باشیم نباید از کنار نام افرادی که روزی قهرمان ملی ما در جهان و المپیک بودند بگذریم‌ و نباید راه فرار و گریز را برای آنها باز کنیم

محمد دادکان، رئیس پیشین فدراسیون فوتبال به «جام‌جم» می‌گوید: تمام این اتفاقات به نگرش مدیری که در راس هرم قرار دارد برمی‌گردد. اگر راس فردی باشد که فاقد تخصص و دانش باشد به دنبال آدم‌هایی با همین شرایط می‌گردد. منظور من فقط سازمان تربیت بدنی نیست و می‌تواند در هر مجموعه‌ای اینچنین باشد، در حالی که یک مدیر حتی اگر خودش دانش و تخصص نداشته باشد باید بازوهای توانمندی داشته باشد که بتوانند کار را پیش ببرند.

او در خصوص همین نگرانی‌ها در مورد استفاده از تجربیات قهرمانان ورزشی در کنار یک مدیر ورزشی می‌گوید: اگر کسی به کار خودش ایمان داشته باشد نه نگران می‌شود نه می‌ترسد. خود من زمانی که رئیس فدراسیون فوتبال بودم، 4 نفر از رئیس فدراسیون‌های قبلی کنارم بودند. گفتند نوآموز باشد، پهلوان و مرتضوی. خوشحال هم شدم. کار کردم و همه دیدند که مشکلی هم نداشتم. باید اولویت کشور و مردم و خدمت به آنها باشد نه این‌که به چیزهای دیگری اندیشیده شود.

برخی مدیران رده بالای ورزشی بصراحت این انتقاد یعنی دور ماندن سرمایه‌های ورزش از عرصه مدیریت و مربیگری را نمی‌پذیرند و معتقدند ممکن است سلیقه شخصی دلیل این جدایی باشد.

راه ورزش مقابل قهرمانان باز است

محمدرضا یزدانی‌خرم که خودش از مدیرانی است که جابه‌جایی‌های مدیریتی را پس از چند سال خدمت موثر به والیبال و انتقال به فدراسیون کشتی تجربه کرده است به «جام‌جم» می‌گوید: این طور نیست که درهای مدیریت ورزش یا حتی مربیگری به روی قهرمانان بسته باشد. راه برای آنها باز است. چرا هیچ کس از مدیریت موثر محمود مشحون در بسکتبال، علیرضا رحیمی در هندبال، کفاشیان در دوومیدانی، نوآموز و دادکان در فوتبال و این اواخر حضور سجادی به عنوان معاون سازمان نمی‌گوید. بعضی از قهرمانان ما خودشان ترجیح می‌دهند در جای دیگر خدمت کنند. طبیعی است که همه نتوانند جذب ورزش شوند. آنهایی که این راه را انتخاب می‌کنند از طریق دیگر به جامعه خدمت می‌کنند. در ضمن نباید فراموش کرد که مدیریت یک علم است. هر کسی که بخواهد مدیر خوبی باشد باید در دانشگاه‌های مختلف علم آن را بیاموزد. نمی‌شود یک بی‌سواد را پشت میز مدیریت نشاند.

رابطه جای ضابطه

حتما تا به حال زیاد شنیده‌اید که وای به روزی که رابطه جای ضابطه را بگیرد. در ورزش نیز حرف و حدیث در مورد اتفاقات اینچنینی کم نیست. واقعیت قضیه چیست؟ حقیقت این است سلطه اهداف شخصی و سودجویانه و برخی سهم‌خواهی‌های نامتعارف حاکم بر برخی اجزای مدیریتی در ورزش که گاه ناخواسته و پشت پرده پیش می‌رود، برخی انتصاب‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در پاره‌ای از مواقع شاید سخت باشد روابط فراموش شوند، اما اگر می‌خواهیم جامعه ورزشی سالم داشته باشیم باید حتی در اندیشه اصلاح و تغییر نگرش‌های اینچنینی ولو اندک باشیم.

بیژن ذوالفقارنسب در این خصوص می‌گوید: من در مورد فوتبال نظر می‌دهم. فوتبال شرایط کاملا ویژه‌ای دارد. مردم مثل یک کارشناس آگاه مسائل را دنبال می‌کنند. به نظر من چنانچه از مدیران ورزشی کارآمد بهره برده شود که 2 اصل سلامت و مدیریت معنوی را سرلوحه کارهای خود قرار دهند همه مسائل حل می‌شوند. در یک فضای مسموم نتیجه‌گرا هر اتفاق ناخوشایندی رخ می‌دهد. باید مقابل این ناهنجاری‌ها ایستادگی کرد.

چاره‌ای جز بها دادن به نخبگان ورزشی نیست

با تمام این حرف‌ها اگر می‌خواهیم به پیشرفت ورزش امیدوار باشیم نباید از کنار نام افرادی که روزی قهرمان ملی ما در جهان و المپیک بودند بگذریم‌ و نباید راه فرار و گریز را برای آنها باز کنیم. امروز وقت آن است که صادقانه پاسخ بدهیم بر سر فوتبال، کشتی، والیبال، بسکتبال، تکواندو، هندبال، ورزش بانوان و دیگر رشته‌های ورزشی چه آمده و چه قرار است بیاید؟!

وقت آن است که از دیدگاه قهرمانان و نخبگان ورزش، معلمان و کارشناسان تربیت بدنی در آموزش و پرورش، خبرنگاران و نویسندگان خبره ورزشی و استادان و مدرسان علوم ورزشی دانشگاه‌ها بهره برده شود. نگاه به ورزش باید فرهنگی و اجتماعی باشد و برای تامین نیازهای این نگاه ویژه، چاره‌ای جز بها دادن به تحصیلکردگان ورزشی، قهرمانان ملی و مدیران ورزشی نیست. این ضرورت را احساس نمی‌کنید؟

سارا احمدیان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها