گفت‌وگوی جام‌جم با سمیـــرا حسن‌پور بازیگر نقش مرضیه در فصل دوم دلدادگان:

برای نقش مرضیه از مادربزرگم الگو گرفتم

در هفته‌ای که گذشت، پخش فصل دوم از مجموعه نمایشی دلدادگان هم به پایان رسید و داستان این اثر بلافاصله وارد وقایع و ماجراهای فصل سوم -که دوباره در زمان حال می‌گذرد- شد. دلدادگان مجموعه پرکار، زمانبر و پر ستاره این شب‌های شبکه سه سیماست که پس از پیش‌تولید و تولیدی یک ساله، در این مدت پخش، فراز و فرودهای گوناگونی را تجربه کرده و با نقدها و تعریف‌هایی از جانب مخاطبان و منتقدان همراه بوده است.
کد خبر: ۱۱۶۹۰۰۸
برای نقش مرضیه از مادربزرگم الگو گرفتم

با این حال تقریبا همه آنهایی که مجموعه را دیدهاند، به این نکته اذعان دارند که فصل دوم مجموعه که در فضایی تاریخی میگذشت و فلاشبکی به ماجراهای گذشته شخصیتها بود، از کیفیت ساختی بالاتر از فازهای دیگر برخوردار بود و از قضا در هنگام پخش پرمخاطبتر هم واقع شد.

آرش مجیدی، سمیرا حسنپور، حمید گودرزی و لیندا کیانی از جمله بازیگران اصلی این فاز بودند که بازیهای خوبی را در آن فضای تاریخی از خود به نمایش گذاشتند.

سمیرا حسنپور بازیگر نقش مرضیه در این مجموعه بازی قابل قبولی از خود ارائه داد و حال در گفتوگو با جامجم از علاقهاش به این فضای تاریخی و چالشهای بازی در نقش مرضیه سریال میگوید.

اولین سوالم را با نحوه پیوستنتان به مجموعه شروع میکنم. چه عاملی به حضور در دلدادگان ترغیبتان کرد و جذابیت اصلی نقش مرضیه را در چه دیدید؟

وقتی فیلمنامه را خواندم، متوجه شدم نقش خوبی است و از چالش کافی برخوردار است. این نقش و در کل فضای داستان مربوط به دهه قبل است؛ دههای که من در آن زندگی نکردهام و این قضیه را خیلی دوست داشتم. در مجموع به فضاهای تاریخی علاقهای خاص دارم و در عین حال به چالشهای شخصیت مرضیه، ارتباط با دوستانش، کشمکشهایی که در این دوستی ایجاد میشود و نیز اعتقاداتش علاقه داشتم.

دلیل این علاقه تاریخی چیست؟ گذشته برایتان چه ویژگیهایی دارد که احساس میکنید جایش در شرایط امروز خالی است؟

مجموعهای از دلایل هست که به نظرم در وجود برخی آدمهاست. مثلا شخصی را میبینید یک کاسه گل مرغی قدیمی یا یک کوزه را دوست دارد... آن سبک لباس پوشیدن و راه رفتن و آداب معاشرت و تمام چیزهایی که در قدیم بود و من در زمان کودکیام در نسلهای قدیم میدیدم. احساس میکنم آن وقتها زندگی رنگ و بوی دیگری داشت.

به معنای واقعی کلمه زندگی بود و درگیر این فضاهای ماشینی و دیجیتال و ارتباطات پیچیده نشده بود. آن روزها آدمها با عشق و علاقه برای هم نامه مینوشتند و ماهها انتظار میکشیدند تا جوابش برسد. این روزها آدمها در کنار هم جمع شدهاند، اما هر کسی یک گوشی تلفن همراه در دستش است و دارد در صفحات مجازی ابراز علاقه میکند. البته نمیگویم من تافته جدا بافته هستم؛ من هم یکی از همین آدمها شدهام. حرف من این است که در قدیم زندگیها اینگونه نبود و همه دور هم جمع میشدند و یکدیگر را میدیدند.

ساخته شدن سریالهای تاریخی چون دلدادگان چقدر میتواند در حفظ این تاریخ موثر باشد و با توجه به پخش شدنش از تلویزیون، تلنگری به مخاطبان بزند؟

به نظر من میتواند. تاریخ فرهنگ است و کار تلویزیون هم فرهنگسازی. فرهنگ درست هر چیزی باید توسط رسانه رواج داده شود. باید به نسل جدید بگوییم این شیوه ارتباطات جمعی که شما در پیش گرفتهاید، درست نیست. نمیگویم گذشته صددرصد درست بوده، قطعا ایراداتی هم داشته است؛ اما میشود از خوبیهایش درس گرفت و اعتدال را رعایت کرد.

اصلا به نظرتان دلدادگان توانست آن فضای تاریخی را درست به تصویر دربیاورد؟ یا فقط تصویری کمعمق و تزئینی از زمان گذشته بود؟

به نظرم سریال در فصل دومش توانست خیلی خیلی بیشتر از فصل اول (زمان حال) در جذب مخاطب موفق باشد. اگر تاریخ خوب به تصویر کشیده شده و درست ارائه شود، مخاطبان را جذب میکند. من در این مدت نظرات مثبت زیادی در صفحه مجازیام دیدهام و همه ناراحت بودند چرا فصل دوم اینقدر زود تمام شد. این نظرات انرژی عجیبی به من بخشید.

من راضی بودم و از اعتمادی که منوچهر هادی، کارگردان این مجموعه تلویزیونی به من کرد، ممنونم. با این حال در حیطه جنبههای فنی اثر تخصصی ندارم و معتقدم هر کسی سبک و نگاهی دارد.

اما ایراداتی هم داشت و برای مثال انسجام بخشهای مختلف قصه خیلی کم بود...

اصلیترین دلیل این قضیه ساعت پخش بد آن بود. به دلیل پخش مسابقات فوتبال و بعد ایام تاسوعا و عاشورا و تعطیلات دیگر، مجموعه پخش نمیشد و رشته داستان مدام از دست میرفت و مخاطب حق داشت گیج بشود. خیلیها میگفتند ما خط قصه را گم کردهایم و این پخش نامنظم به ما آسیب زد.

عقیده من این است که مجموعه دلدادگان بنمایه قوی دارد و ایده اولیهاش خوب است، اما ربط میان زمان گذشته و حال در آن ضعیف است و ارتباط این دو فضا با هم خوب از کار درنیامده است. خودتان این قضیه را قبول دارید؟ نقدی نسبت به آن شنیدهاید؟

به نظرم نقد بیراهی نیست و تا حدی درست میگویید. خودم هم احساس میکردم اگر مجموعه از زمان قدیم شروع میشد و بعد به زمان حال میآمد، بهتر بود و شاید میتوانست مخاطب را بهتر همراه کند. این فلاشبک کمی دیر اتفاق افتاد و مخاطبان سردرگم شدند.

با توجه به علاقهای که به تاریخ دارید، احتمالا ترسیم درست نقش مرضیه برایتان کار دشواری نبوده است. برای بهتر به تصویردرآوردن نقش چقدر به خاطرات کودکی خودتان و اطرافیانتان رجوع کردید؟

خیلی زیاد. از مادربزرگ و خالههایم الگو گرفتم. یادم هست وقتی کودک بودم، مادربزرگم در کوچهای بنبست زندگی میکرد. آن وقتها همسایهها با هم معاشرت داشتند و حتی وقتهایی که مادربزرگم تنها بود، دختر یکی از همسایهها میآمد و شبها پیشش میماند. درست مثل مرضیه سریال که به دیدن عزیزخانم میرفت و این قضیه برایم کاملا ملموس بود. عدهای به من نقد کردند و گفتند این رفتار کلیشهای است... انگار آن دوران را ندیدهاند و یادشان رفته میان مردم چقدر محبت وجود داشت.

آن زمانها همسایه هوای همسایهاش را داشت و اینها اتفاقاتی است که در مقایسه با زندگیهای امروزمان که ممکن است اسم همسایه واحد بغلیمان را هم ندانیم، خیلی قشنگتر بود.

به نظر خودتان در مجموع شخصیت مرضیه چقدر باورپذیر بوده و این مثبت بودن او کلیشهای نبود؟

من از شما میپرسم؛ به نظرتان من در بازیام شعار دادم؟

نه. خب چه کردید که این اتفاق نیفتاد؟

با خودم فکر کردم هر آدمی بالاخره در بخشهایی از زندگیاش خوب است و در بخشهایی بد. من ویژگیهای منفی هم در مرضیه میدیدم. مثلا وقتی حرف از ازدواج بود و فرزانه (لیندا کیانی) میگفت من خواستگار زیاد دارم، شاید مرضیه در دلش حسودی میکرد. چون این رفتارها را در او حس میکردم، در نتیجه به سمت شعار نرفتم. من در زندگی واقعیام هم نمیتوانم شعار بدهم و هر اتفاقی را باید در ابتدا خودم درک کنم.

خب برایتان مثالی میزنم. در صحنهای که فرزانه در قبرستان با مرضیه روبهرو میشود و با او تندی میکند، شاید هر کسی بود از کوره درمیرفت و جواب توهینهای فرزانه را میداد؛ اما مرضیه آرام بود و صبوری کرد...

در آن صحنه پدر فرزانه تازه فوت کرده و او در شرایط بدی بود. اگر من هم بودم، شرایط او را درک میکردم و در آن لحظه چیزی نمیگفتم. البته اگر دقت کرده باشید، در پلان آخر وقتی از قبر دور میشوم، زیر لب چیزهایی با خودم میگویم و اینطور نیست که عصبانی نشده باشم. نگذاشتم مرضیه صرفأ مثبت باشد.

این زیر لب حرف زدن در فیلمنامه هم وجود داشت یا خودتان بازی کردید؟

نه، تصمیم خودم بود.

... و آقای هادی اجازه این تغییرات را در فیلمنامه به بازیگران میداد؟ دستتان چقدر باز بود؟

بله؛ کارگردان بشدت دستمان را باز میگذاشت و میگفت هر ایدهای را که در ذهن دارید ارائه کنید.

احتمالا یکی از ویژگیهای خوب کار کردن با کارگردانان جوان همین است. مخصوصا در فصل دوم مجموعه اختلاف سنی عوامل گروه با هم کم بود.

بله، این قضیه تاثیر زیادی داشت. دوستی ما هنوز هم ادامه پیدا کرده و هر شب بعد از پایان پخش کار در گروهی که با هم داریم نقد و کلکل میکنیم و دوستیمان را ادامه میدهیم.

نقش میانسالی شما را در این مجموعه مهرانه مهینترابی ایفا میکند. اول شما انتخاب شدید یا ایشان؟

با هم انتخاب شدیم.

و با توجه به اینکه باید شباهتهایی به لحاظ رفتاری و کرداری در شخصیتتان میگنجاندید، در خصوص نقش مرضیه با هم چقدر صحبت کردید؟

اصلا صحبت نکردیم. البته من خیلی دوست داشتم این گفتوگو اتفاق بیفتد؛ اما از آنجا که ابتدا فصل دوم ساخته شد و بعد فصل یک، به همین خاطر من هیچ تصویری از بازی ایشان نداشتم.

چرا بازیگران اصلی فاز قدیمی کار را با گریم پیر نکردند و تصمیم گرفتند از تیم بازیگرانی متفاوت استفاده کنند؟

این تصمیمی منطقی بود. گریم پیری و مسن کردن بازیگران در صدا و سیما همیشه با مشکلاتی همراه است؛ چون نمیتوانید بعضی چیزها را نشان بدهید. اصلیترین عاملی که به گریم پیری کمک میکند، سفیدکردن مو است که نمیشود در تلویزیون نشان داد. در نتیجه به استفاده غلوآمیز از چین و چروک روی صورت بازیگر روی میآورند و مخاطب هم این قضیه را نمیپذیرد. ضمن اینکه چنین گریمی به لحاظ وقت و هزینه هم زمانبر بود و به نظرم تصمیم درستی گرفتند.

زهرا غفاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها