بفرمایید منزل آشپزی کنید به جای کارگردانی

انتقاد شدید فیلمنامه نویس «پایتخت ۳» از برخی سریال های نوروزی

گفت‌وگو با خشایار الوند درباره روند ستاره‌سازی در قاب تلویزیون؛ تفاوت ستاره‌سازی با ستاره سالاری

کد خبر: ۵۹۳۳۳۳
گفت‌وگو با خشایار الوند درباره روند ستاره‌سازی در قاب تلویزیون؛ تفاوت ستاره‌سازی با ستاره سالاری

گرچه عوامل مختلفی در میزان استقبال از یک مجموعه تلویزیونی تاثیرگذار است، اما در این میان باید سهم بیشتری را برای فیلمنامه‌ها قائل شد.

در این گفت‌وگو با خشایار الوند، یکی از نویسندگان مطرح حوزه طنز، کارکرد فیلمنامه و نوع رسانه در خلق ستاره‌ها و نقش مخاطبان در ستاره ماندن ستاره‌ها و رابطه دو سویه میان آنها را بررسی کرده‌ایم.

تلویزیون به‌دلیل مخاطبان انبوهش برای هر بازیگر رسانه‌ای خواستنی محسوب می‌شود. می‌خواهم بدانم نقش این مدیوم را در ستاره ساختن از آنها و مهم‌تر از همه ستاره ماندنشان چطور ارزیابی می‌کنید؟

تلویزیون امروزه یکی از اعضای ثابت هر خانواده است و در این موضوع شکی نیست که حضور در آن، باعث شهرت هر هنرمندی می‌شود. فرقی نمی‌کند این هنرمند در چه رشته‌ای فعالیت کند، یعنی یک بازیگر باشد یا گزارشگر ورزشی، مجری، کارگردان یا نویسنده. اما مساله‌ این است که موضوع ستاره شدن یک رابطه دوسویه بین هنرمند و رسانه است. وقتی کسی مشهور می‌شود، به این معنی است که کارش دیده شده و این دیده شدن به واسطه تلویزیون صورت گرفته است. پس این دوستان، دین خود را به تلویزیون ادا کرده‌اند مگر این که ما نگذاریم.

منظورتان چیست؟

به‌طور مثال وقتی یک مجری تلویزیون چهره و ستاره می‌شود، به‌سرعت اجرا را از آن می‌گیرند که نکند به زعم خودشان پررو شود یا معتقدند او بی هدف به شهرت رسیده و میان مخاطبان دیده شده! اما منصفانه نیست این فرصت را از او بگیریم.

بنابراین دیده نشدن بسیاری از افراد در این مدیوم چطور توجیه می‌شود؟

تلویزیون هزینه‌های مالی و معنوی بسیاری می‌کند، اما پس از این‌که کسی به ستاره تبدیل شد، بسرعت او را کنار می‌گذارد. البته این نکته هم وجود دارد که برخی نیز پس از رسیدن به این شهرت خود را از مدیوم تلویزیون بزرگ‌تر می‌دانند و به قول معروف، به‌واسطه تلویزیون ستاره می‌شوند و برای تلویزیون ناز می‌‌کنند.

آیا حضور ستاره‌ها در یک اثر تلویزیونی را می‌توان عامل تضمین‌کننده موفقیت و اقبال عمومی از آن کار دانست؟

به عقیده من ستاره‌ها می‌توانند عامل جلب توجه باشند، اما کیفیت کار را تضمین نمی‌کنند. در بسیاری از سریال‌ها، ستاره‌های نسل قدیم و جدید بازی می‌کنند، اما کیفیتی در کار نمی‌بینید. همیشه حضور یک ستاره چه بازیگر و چه کارگردان برنامه‌ای را پر بیننده نمی‌کند. ممکن است در ابتدا جلب توجه کند، اما در گام بعدی این کیفیت است که توجه مردم را به خود جلب می‌کند. این شرایط درست مانند فیلم‌های سینمایی پرستاره‌ای است که ساخته شده و فقط در هفته اول فروش می‌کنند که آن هم به دلیل حضور ستاره هاست، اما در هفته دوم مشخص می‌شود فیلم کیفیت خوبی ندارد. به همین دلیل تعداد تماشاگرانش افت می‌کند.

چه بخشی از این ریزش مخاطب را باید ناشی از عوامل دیگر دانست؟

برخی اعمال سلیقه ها، بدرفتاری‌ها و فضایی که تلویزیون به‌وجود آورده باعث شده است، دوستانی که یک زمان ستاره‌های تلویزیون بودند بخصوص در حوزه طنز برای دیگر رسانه‌ها کار کنند.

تحلیل‌تان از رابطه فیلمنامه و ستاره‌سازی چیست؟

عوامل بسیاری در ستاره شدن تاثیر دارد، اما مهم‌تر از همه، کیفیت فیلمنامه‌هاست. چون اکنون فیلمنامه‌نویس ستاره هم داریم. پیمان قاسم‌خانی ستاره فیلمنامه‌نویسان است. مانند برندی است که در هر کاری که نامش برده شود تماشاگر می‌تواند بگوید به احتمال زیاد این کار، فیلمنامه خوبی خواهد داشت یا سرگرم کننده است. او دقیقا یک اعتبار برای این حوزه است. زیرا همان‌طور که می‌دانید، فیلمنامه، نقشه راه است. اگر فیلمنامه ضعیف باشد همه چیز ضربه می‌خورد. بنابراین اگر شما بزرگ‌ترین ستاره‌ها را هم بیاورید باید دیالوگ‌های فیلمنامه را بگوید و قصه‌ای که نوشته شده را بازگو کند. شاید ابتدا حضور ستاره‌ها جذاب باشد، اما اگر مخاطب متوجه شود که قصه‌ای که این ستاره روایت می‌کند چندان جذاب نیست حتما مدیوم خود را تغییر می‌دهد و شاید از این روست که برخی مخاطبان به سمت سریال‌های ماهواره‌ای گرایش پیدا ‌کرده‌اند. من از سینما آمده‌ام و این مدیوم برایم قداست خاص و حال و هوای دیگری دارد، اما تلویزیون به دلیل مخاطب گسترده‌ترش برای همه جذاب‌تر است. شما در سطح مخاطبان شصت، هفتاد میلیونی دیده شوید بهتر است یا مخاطبان شش میلیونی؟ اما باید ببینید به چه قیمت و در چه شرایطی.

نظرتان درباره ستاره‌سازی موضوعی مثلا در حوزه طنز چیست و آیا می‌توان این موضوع را بستری مهیا برای ستاره شدن پنداشت؟

اتفاقا در ستاره‌سازی تلویزیونی بیشتر در حوزه طنز موفق بوده‌ایم، چون بازخورد و مخاطب بیشتری داشته است. اساسا ستاره با مخاطب است که تعریف می‌شود. کسی که بیشتر شناخته شده باشد و به قولی برایش سرودست بشکنند، ستاره است. هر کسی که خواهان بیشتری داشته باشد ستاره است که این اتفاق بیشتر در حوزه کمدی رخ می‌دهد. کار باید در سطحی باشد که همه آن را بفهمند. اما نباید به سمت ابتذال برود. زیرا ابتذال جذاب، زود هضم است و بسرعت اثر می‌گذارد. این مرز بسیار ظریفی است. باید مخاطب عظیمی را جذب کرد، اما خود را در سطح آنها پایین نیاوریم، بلکه آنها را بالا بکشیم و این مشکل از سوی مخاطب نیست و از سوی ماست که باید خوراک بهتری به آنها بدهیم. به هر حال در همه جا حق با مشتری است. سرانجام ستاره‌سازی با ستاره سالاری فرق می‌کند. نمی‌دانم چرا در همه جا از ستاره‌ها می‌ترسیم. در فوتبال، سینما و تلویزیون تا کسی ستاره می‌شود می‌خواهیم او را پایین بکشیم. چه ایرادی دارد؟ جامعه بدون قهرمان و ستاره و الگو کشوری یکدست و حوصله سربر است. بله اگر کسی ستاره می‌شود شرایط الگو شدن هم داشته باشد خیلی خوب است. به همین علت از پایه باید روی این فرهنگ کار شود. اما دلیل نمی‌شود بترسیم اگر کسی ستاره می‌شود الگوی خوبی برای جامعه نخواهد بود.

فرانک قنبری

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها