بازی‌های خوب، پوششی برای قصه‌ای معمولی/ نقدی بر سریال مادرانه

افطاری را خورده و نخورده، تیتراژ آغازین سریالی شروع می‌شود که قرار است بار معناگرای سریالهای ویژه ماه مبارک رمضان را بر دوش کشد.
کد خبر: ۵۸۵۸۶۹
بازی‌های خوب، پوششی برای قصه‌ای معمولی/ نقدی بر سریال مادرانه

»مادرانه» جواد افشار در حالی شروع می‌شود که هنوز سفره‌های افطار پهن است و همچنان تماشاگران تلویزیون در حال خوردن چای و شام هستند، به همین دلیل هم مادرانه در این شرایط پربیننده ترین سریال ماه رمضان امسال می‌شود.
مادرانه روایت سه مادر است، مادر اول وجود ندارد و تنها نامی از او در میان است، اردلان تمجید چند بار مادرش را توصیف می‌کند و محمد جواد چند بار رفتار اردلان با مادرش را چماقی می‌کند و بر سرش می‌کوبد! مادر دوم مادری است که بچه 6 ماهه خود را رها کرده و به خارج از کشور رفته است، حالا که بچه‌ها بزرگ شده اند، مادر پشیمان برگشته تا فرزندانش را هم با خود ببرد.
این مادر در میانه بی مسؤولیتی و احساس مسؤولیت قرار دارد و باید نشان دهد، حس مادرانه قابل بازگشت است! مادر سوم هم مادر فرزاد است؛ زنی که پس از فوت شوهرش سعی می‌کند خانواده سه نفری خود را با آبرو بزرگ کند و فرزندش را از سودجویی و کلاشی دور نگه‌دارد. داستان سریال آنقدرها کشش ندارد که مخاطب، آن را بهترین سریال ماه‌های رمضان بداند، شکستن خط قرمزها و نشان دادن یک دختر دانش آموز معتاد آن‌هم برای اولین بار از تلویزیون جمهوری اسلامی هم نمی‌تواند این داستان را جذاب کند. تکرار یک موقعیت برای یک کاراکتر شاید قرار باشد یاد آوری کند که از «مکافات عمل غافل نشو» اما تأکید بر این تکرار در ذوق بیننده می‌زند، اینکه نشان دهیم فرزاد همان راهی را می‌رود که اردلان رفته و اردلان به همان بلایی گرفتار می‌شود که بر سر پدرزن سابقش آورده از آن اتفاقات تکراری سریالهای ایرانی و البته مناسبتی است.
البته چنین هم نیست که این داستان بد باشد، ریتم تند آن و اتفاقات پی‌در‌پی نشان می‌دهد، حجم ماجراها در این داستان زیاد است و مخاطب با سریالی پرحادثه رو به روست و شاید همین ریتم تند و اتفاقات پی در پی سبب می‌شود مخاطب دیدن آن را از دست ندهد.


بازی‌های خوب، برگ برنده سریال


اما آن چیزی که بیننده را بیشتر شیفته دیدن می‌کند، نه داستان و اتفاقات و نه دیالوگهای ضعیف قصه که بازی‌های خوب بازیگران این سریال است. برای دومین بار است که مخاطب مهدی سلطانی سروستانی(اردلان تمجید) را در ماه رمضان و در سریالی مناسبتی می‌بیند، او یک‌بار دیگر هم در همین ماه با مجموعه «در مسیر زاینده رود» در نقش یک آدم درستکار و پهلوان ظاهر شده بود و اتفاقاً در آن سریال هم نقشی به یادماندنی از خود بر جای گذاشته بود.
مهدی سلطانی این‌بار در حالی به ماه رمضان آمده که باید در یک نقش منفی حضور داشته باشد، نقشی که از او یک آدم زد و بند باز خلافکار می‌سازد و انصافاً او از پس این نقش بخوبی برآمده است.
دکتر مهدی سلطانی جزو معدود بازیگرانی است که با مدرک دکترای تئاتر مقابل دوربین قرار می‌گیرد، سابقه تئاتری او به قدری درخشان است که نتوان از آن گذشت و او مقابل دوربین هم با این تجربه و دانش قرار می‌گیرد و افزون بر بازی تئاتری، شاخصه‌های بازی مقابل دوربین را هم بخوبی رعایت می‌کند.
شاید اردلان تمجید اصلی ترین دلیل تماشاگران برای تماشای مادرانه باشد. عباس غزالی هم یک بازی ماندگار از خودش به نمایش می‌گذارد، او در مادرانه باید جوانی باشد که به جنگ خیر(مادرش) و شر (عشق رها تمجید) برود و به مخاطب از تضادهای موجود در چنین جنگی بگوید.
فرزاد باید یک تکرار باشد، تکرار اردلان و او این تکرار را خوب بازی می‌کند، چه آنجا که عشق رها را نشان می‌دهد، چه جایی که فرزند مادری مؤمن می‌شود و چه زمانی که برای کلاشی پیش اردلان می‌رود.این بازی برای عباس غزالی یک بازی فراموش نشدنی است، همان‌گونه که بازی او در «وضعیت سفید» همین شرایط را برایش ایجاد کرد.
مهرداد ضیایی(محمد جواد) مثل همیشه است، او یک سطح معقول از بازیگری را دارد که سبب می‌شود نه در نقشی بماند و نه یک نقش را بسوزاند. اگر چه او باید نقش سفید داستان را بازی کند و گاه این سفیدی چنان می‌شود که مخاطب از باور آن سر باز می‌زند، ولی در ایفای نقش محمد جواد را باور می‌کند و احساس می‌کند با نبود او قصه یک چیزی کم دارد.
در واقع مهرداد ضیایی سر جای خودش ایستاده و مخاطب او را در همین نقطه دوست دارد. لعیا زنگنه آنقدر پخته است که بازیش در ذهن مخاطب تنش ایجاد کند، او حتی اگر در ماه محرم سال قبل نقش یک زن مصلح را هم بازی کرده باشد، ولی در مادرانه چنان است که مخاطب او را در نقش جدید با نقش قبلی مقایسه نکند.
او نقش مادری را که برای جبران گذشته آمده، خوب بازی می‌کند، مادری که می‌خواهد به فرزندانش ثابت کند دلسوز آنهاست و حاضر است برای نجات آنها از دست پدر عصبی و بداخلاق هرکاری بکند، مهارت زنگنه در این نقش سبب می‌شود بیننده کاملاً چنین مادری را باور کند.
در واقع این بازی‌ها در کنار اینسرتهای (نماهای لایی) خوب و تصویر برداری قابل قبول را باید به حساب کارگردانی خوب جواد افشار گذاشت، اگرچه داستان چنگی به دل نمی‌زند و می‌توان پایان آن را حدس زد، ولی کارگردانی جواد افشار از این قصه معمولی، یک سریال خوب در آورده که حداقل به فرار بیننده منجر نمی‌شود.
 

سید محمد مبین/ روزنامه قدس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها