خانم خانه غذایی را که از ظهر مانده بود، گرم میکند. به اتاق میرود و با صفحات وبش سرگرم میشود. از همان جا با صدای بلند میگوید رژیم دارد و شام چیزی نمیخورد.
این رفتارها اگر فراوانی نداشته باشد، شاید مشکل جدی ایجاد نکند، اما وقتی زیاد تکرار شود، حال و روز زن و شوهری میشود که در محیط خانه و خانواده، صدای پای طلاق عاطفی را خواهند شنید.
در عصر امروز، طلاق عاطفی، اتفاقی است که برخی خانوادهها از آن رنج میبرند. شاید به ظاهر همه چیز مرتب باشد، اما در باطن چیز دیگری است. کسی حوصله دیگری را ندارد، وقتی برای دیگری صرف نمیکند و برای شنیدن جواب سلام، منتظر نمیماند. دردآور است، اما هست.
وقتی پای حرفهای خانم خانه مینشینی شاید بگوید: «دچار یکنواختی در زندگی شدهام، دیگر همسر و زندگیام برای من تکراری شدهاند، دلم تنوع میخواهد.»
یا اگر پای گلههای آقای خانهبنشینی بشنوی: «خسته شدم از بس کار کردم و به جایی نرسیدم، همسرم به من توجهی نمیکند، دیگر حوصله خودم را هم ندارم.»
شاید اینها را بتوان به عنوان دلایلی برای مساله طلاق عاطفی بین زن و شوهر مطرح کرد، اما سوال اینجاست آیا این دلایل برای از هم پاشیدگی یک زندگی مشترک کافی است؟ آیا هیچ راهی برای حل این مسائل به ذهن اعضای خانواده نمیرسد؟ آیا در این شرایط نباید نزد مشاور رفت؟ یا حتی هر دو نفر کنار یکدیگر بنشینند و سنگ هایشان را وابکنند شاید راهی بیابند؟
اگر پای فرزندی هم در میان باشد،در فهمیدن معنای عاطفه و محبت دچار مشکل خواهد شد، زیرا اصلا محبتی در خانواده رد و بدل نشده است. بنابراین برای یافتن الگویی برای محبت ورزیدن و گذشت، دست به گریبان دنیای بیرون از خانواده میشود. دنیایی که اگر پشتیبانی نداشته باشی، شناخت خوب و بد و زشت و زیبا در آن سخت است.
در چنین خانوادهای، سکوت، حکمرانی مطلق دارد؛ خانوادهای که در آن زن و شوهر پیش از آنکه نزد قاضی بروند و تقاضای طلاق کنند، خیلی قبلتر از اینها عاطفه را طلاق دادهاند.
مریم طالبی / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد