چهره‌ها‌‌ و‌ حادثه‌ها

13 پرس چلوکباب خوردم

از ذوق ضبط برنامه، 13پرس چلوکباب خوردم و هنوز فکر می‌کنم خدا به من رحم کرده است. «النگ و دولنگ» یکی از برنامه‌های گروه کودک و نوجوان بود که در سال‌های دفاع مقدس از شبکه ملی پخش می‌شد. کارگردانی این برنامه را ایرج طهماسب ـ بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون ـ به‌عهده داشت و عیسی یوسفی‌پور و خسرو احمدی در نقش النگ و دولنگ در این برنامه ایفای نقش می‌کردند.
کد خبر: ۳۶۴۸۶۸

خسرو احمدی را همه ما در نقش دولنگ و از برنامه «النگ و دولنگ بازی می‌کنند خیلی قشنگ» می‌شناسیم؛ بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر که فعالیت هنری خود را از سال 1359 با تئاتر «چوب بدست‌های ورزیل» شروع کرد و در سال 60 با برنامه النگ و دولنگ وارد تلویزیون شد. نمایش‌هایی با نام هفت خاج رستم، باران، سیاه سفید خاکستری، روز به خیر آقای وزیر، مرثیه‌ای برای یک سبک وزن و... از جمله فعالیت‌های او در عرصه تئاتر است. اتل متل توتوله، یکی بود یکی نبود، دختر شیرینی فروش، کلاه قرمزی و سرو ناز، عاشق مترسک، خوابگاه دختران، مسیح، همبازی، نیمکت، توی گوش سالمم زمزمه کن و... از دیگر آثار او در سینما و تلویزیون است. مجموعه «نون و ریحون» آخرین سریال احمدی بود که در ماه مبارک رمضان از شبکه 5 سیما پخش می‌شد و خسرو احمدی در این سریال نقش یک سرهنگ بازنشسته و پدر گلاره عباسی را بازی می‌کرد. او در حال حاضر مشغول ایفای نقش در مجموعه «توطئه فامیلی» به کارگردانی رامبد جوان است.

خسرو احمدی با مرور روزهای اول ضبط برنامه النگ و دولنگ با ما از خاطرات تلخ و شیرین آن روزها می‌گوید: یادم هست اولین باری که می‌خواستیم این برنامه را ضبط کنیم، تقریبا با 20 روز تاخیر همراه بود و همزمان با آن برنامه‌ای ترکیبی در جام‌جم ضبط می‌شد که هنرمندانی چون فاطمه معتمدآریا، حمید جبلی و... در آن حضور داشتند. من که آن زمان 22 سال بیشتر نداشتم و پرشور و هیجان زده بودم، هرروز به امید ضبط برنامه، سوار موتورم می‌شدم و می‌رفتم سمت جام‌جم که شاید آن روز نوبت من باشد ولی هر دفعه به دلایلی این اتفاق نمی‌افتاد و من و عیسی یوسفی‌پور ـ النگ ـ پشت درهای بسته می‌ایستادیم و به برنامه‌ای که در حال ضبط بود، نگاه می‌کردیم و غبطه می‌خوردیم که کی نوبت ما خواهد شد.تا سرانجام اولین شب ضبط برنامه فرا رسید، من آن روز سرمای خیلی سختی خورده بودم و اصلا حالم خوب نبود و دائم ایرج طهماسب، کارگردان برنامه از من سوال می‌کرد که خسرو می‌خواهی امشب ضبط نکنیم؟ و من می‌گفتم، نه نه حالم خوب است و می‌توانم.

احمدی با تمام اشتیاق آن روزها را به یاد می‌آورد و ادامه می‌دهد: در اولین قسمت برنامه قرار بود من کلی چیز بخورم، اول با یک پرس چلوکباب و نوشابه شروع می‌شد و بعد موز و بیسکوییت و پفک و..... و قرار بود کلی پرخوری کنم و دورو برم را به هم بریزم و النگ بیاد و به من بگوید که مثلا دولنگ این کارو نکن و بعد بقیه ماجرا...

در صحنه اول یک پرس چلوکباب را به من دادند و من خوردم و بعد شروع کردم به خوردن موز که هرکاری می‌کردم پوست موز را نمی‌توانستم بکنم که کارگردان گفت کات و از اول شروع کردیم. دوباره یک دست چلوکباب دیگر آوردند و من خوردم و مشکل دیگری پیش آمد وباز کارگردان گفت کات و برنامه قطع شد و دوباره از اول. این موضوع تا جایی پیش رفت که برنامه 13 بار کات خورد و من عین 13 بار چلوکباب و نوشابه را به خاطر هیجانی که برای برنامه داشتم با آن حال مریضم، خوردم. بعدها که به یاد آن روز می‌افتادم همیشه از کرده خودم تعجب می‌کردم که آن روز خدا به من رحم کرد که کارم به بیمارستان نکشید.

جالب است بدانید وقتی اولین بار این برنامه از تلویزیون پخش شد، شب که از جام‌جم برگشتم خانه، خدابیامرز مادرم در ایوان خانه نشسته بود که وقتی در را بازکردم و وارد شدم، بلند شد و همانجا روی پله‌ها برایم دست زد و گفت: آفرین... من یک‌بار دیگر بچگی تو را دیدم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها