سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
به گزارش جامجم آنلاین؛ دوازدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت با محوریت فیلمهای مستند داخلی و خارجی در تهران برگزار شد. این جشنواره مهمترین رویداد رسمی سینمای کشور در حوزه مستندسازی است و هر سال با استقبال زیادی مواجه میشود.
امسال نیز آثار زیادی از کارگردانهای ایرانی و خارجی در این جشنواره به رقابت پرداختند که برخی آثار به لحاظ پختگی در ساخت بسیار متفاوت تر از سایر آثار بود و در مقابل برخی آثار هم ضعفهای ساختاری زیادی داشتند. البته آثاری هم بودند که به لحاظ فرمی حرفی برای گفتن نداشتند و صرفا به دلیل محتوای شاذی که به تصویر کشیده بودند مورد توجه قرار گرفتند.
از جمله این آثار میتوان به «سیاه دنباله دار» ساخته نیلوفر عظیمیان اشاره کرد، مستندی به ظاهر درباره خشونت علیه زنان که البته در عمل به اثری علیه حجاب، چادر و سایر گزارههای دینی تبدیل شده است. فیلم ماجرای خشونتهای خانگی علیه زنانی را روایت میکند که همگی در مشهد زندگی میکنند.
وجه اشتراک همه زنان موجود در این فیلم به جز سه نفر پوشش چادر است. زنانِ پیادهروهای شهر، زنان مورد ظلم واقع شده، زنی که به دخترش ستم میکند و حتی دختربچهای که روی پشت بام خانه مشغول اسکیتسواری است همه چادر دارند.
این وسط تنها سه زن هستند که حجاب متفاوتی دارند، یکی خانم وکیلی که اغلب فیلم در دفتر او میگذرد و نقش ناجی را برای این زنان بازی میکند، دیگری کارگردان مستند که انعکاس تصویرش را گاه و بیگاه در شیشه پنجرهها میبینیم و البته زنی که مورد ستم همسرش بوده، شاعر است، مقابل ظلم ایستاده و حالا به آینده امیدوار است.
تیزر و پوستر فیلم با نمایش دختری که چادرش را در هوا تکان میدهد و مشغول اسکیت سواری است از یک سو و اصرار بر نمایش چندین و چندباره تصویر زنان چادری در کنار تصاویر دلخراش خشونتهای وحشیانه از از سوی دیگر نشان میدهد علی رغم تحلیلی که سایت سینما حقیقت برای این فیلم منتشر کرده، اسم سیاه این مستند سیاه بیشتر از آنکه برگرفته از ستاره دنبالهدار باشد کنایهای آشکار به چادر زنان مسلمان دارد و عملا سعی دارد مخاطب را قانع کند دین عامل اصلی بیچارگی زن ایرانی است.
تشخیص این نکته البته سخت نیست چرا که کارگردان جوان و کم تجربه مستند سیاه دنباله دار با گرته برداریهای گل درشت از عادات مرسوم سینمای اسلام هراسانه جهان که نمادهای اصلی اسلام را با زشتیها و پلیدیهای مد نظرشان ممزوج کرده و به خورد مخاطب میدهند؛ او هم بدون هیچ ظرافت هنرمندانهای همان نمادها را در جای جای فیلم خود تکرار کرده است.
قصه سیاه مستند «سیاه دنباله دار» چیست؟
در تمام طول این فیلم بیش از هر چیز دو نوا به گوش میرسد که یکی صدای اذان و دیگری هم صدای نقارهزنی حرم امام رضاست. این دو نوا به طور مکرر و بدون هیچ منطق فرمی خاصی در فیلم تکرار میشود؛ زنان مورد ستم روبه روی دوربین کارگردان مینشینند و از خشونتهای همسرانشان میگویند، تصویر کات میخورد، رفتو آمد زنان چادری در پیادهروهای مشهد نمایش داده میشود در حالی که یکی در میان صدای اذان و نقاره زنی حرم امام رضا(ع) به عنوان موسیقی متن روی کار سوار شده. این رویه تا پایان فیلم چندین و چند بار تکرار میشود تا کارگردان خیالش راحت باشد پیامش را به بیننده رسانده است.
کادربندیها در این مستند بی دلیل تغییر میکنند، جایی از فیلم تصویر چهره زنی که خود مورد ستم همسرش است اما دختر 14 سالهاش را به زور به خانه مردی شبیه همسرش میفرسد را تعمدا نشان نمیدهد و گویی آن زن برای انتشار تصاویرش رضایت نداشته، فقط کادری بسته از دستانش که در میان چادر سیاه غرق شده را به نمایش میگذارد، اما در جایی دیگر نه تنها چهره این زن که زنی سنتی دارای همسری بسیار سختگیر است را در حالی که بی توجه به حضور دوربین مشغول گفتگو با خانم وکیل است نشان میدهد بلکه نام خانوادگی اش را هم آشکارا اعلام کرده و اطلاعات هویتی زن را سانسور نمیکند.
زن دیگری هم در این فیلم وجود دارد که حتی در خانه شخصیاش هم با چادر رنگی مقابل دوربین نیلوفر عظیمیان نشسته اما در تناقضی آشکار قاب عکسهای بزرگی از تصاویر بی حجاب خودش را مقابل دوربین میگیرد یا در لحظاتی از مستند مقابل دوربین پای خودش را برهنه میکند تا آثار خشنوتهای همسرش را نشان بدهد؛ زن در تمام این تصاویر چند بار میگوید نمیدانم درسته که نشان میدهم یا خیر؟! و این یعنی احتمالا کارگردان از اعتماد و یا عدم آگاهی این زنان برای ساخت مستندش سوءاستفاده کرده است.
خانم وکیل هم البته شخصیت ویژه و عجیبی دارد که به عنوان قهرمانی برای نجات زنان معرفی میشود. او که معلوم نیست چرا و با کدام دلیلی عقلی به مراجعه کنندگان خود مشاوره خانواده میدهد، دختر نوجوانی که به اصرار خانواده اش ازدواج کرده را به فرار از محیط خانه و پناه بردن به خانههای امن شبانه روزی میکند! او بدون توصیه برای مراجعه به مشاوران روانشناس به امید حل مشکلات موجود طبق نظر شخصی خود و تنها با پرسیدن چند سوال دختر نوجوان را بدون اطلاع مادرش تشویق میکند به بیرون آمدن از خانه و ترک خانواده! اقدامی که معلوم نیست تا چه اندازه برای این دختر نوجوان مناسب است.
عصاره فیلم هم در پایان و با شعری از فروغ فرخزاد روی پرده میآید، وقتی زنی شاعر میخواند: گفتم که بانگ هستی خود باشم اما دریغ و درد که "زن" بودم!!
بخشی از شعر معروف فرخزاد در تقابل با دین و قوانین آن که بدبختی زن را به این گزارهها مرتبط میکند.
باورش سخت است که اثری با این ویژگیها در یکی از جشنوارههای رسمی جمهوری اسلامی آن هم در بخش مسابقه به نمایش درآمده است. وزیر ارشاد و تیم کاریاش باید پاسخگو باشند که بر اساس کدام الگو آثار متقاضی برای ورود به جشنواره را مورد بررسی قرار دادهاند که چنین اثر سیاهی توانسته به سینما حقیقت راه پیدا کند؟
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد