بهروز و سایه دو ماه پس از عقد، راهی دادگاه خانواده شدند تا برای همیشه از هم جدا شوند. بهروز زمانی که متوجه شد همسرش دکتر نیست و تنها یک پرستار است، تصمیم گرفت زندگی مشترکش را آغاز نکند و از همسرش جدا شود.
کد خبر: ۱۱۲۴۳۸۸
درخـواست جدایی از همسر دروغگو

او که هفته گذشته همراه سایه برای درخواست طلاق به دادگاه خانواده تهران رفته بود، درباره ماجرای زندگی‌اش به قاضی چنین گفت: 8 ماه است که سایه را می‌شناسم. با او در یک مهمانی آشنا شدم. زمانی که به جشن تولد دوستم رفتم، سایه هم آنجا بود و ما با هم آشنا شدیم. از همان روز اول سایه گفت که پزشک است و در بیمارستان کار می‌کند.

من هم هر روز او را به بیمارستان می‌رساندم و بعد از ظهر هم به‌دنبالش می‌رفتم. برای همین، حرفش را باور کرده بودم. مدتی از ارتباط ما که گذشت، احساس کردم عاشق سایه هستم و نمی‌توانم بدون او زندگی کنم. برای همین به او پیشنهاد ازدواج دادم که سایه هم قبول کرد و ما به خواستگاری او رفتیم. در مراسم خواستگاری و نامزدی هم سایه مدعی بود که پزشک است.

دو ماه پیش به عقد یکدیگر درآمدیم. تا این‌که چند روز پیش به طور اتفاقی متوجه شدم سایه پزشک نیست و در آن بیمارستان پرستار است. وقتی متوجه این موضوع شدم، تا مدتی در شوک بودم و باور نمی‌کردم کسی که عاشقش بودم چنین دروغ بزرگی به من و خانواده‌ام گفته باشد. او حتی در مراسم خواستگاری و نامزدی هم حقیقت را به من نگفت.

او و خانواده‌اش به ما دروغ گفتند. حتی وقتی با هم ازدواج کردیم او باز هم به دروغ خود ادامه داد. اصلا باور نمی‌کردم تا این اندازه من و خانواده‌ام را فریب داده باشد. حتی اگر روز اول هم دروغ گفت، باید زمانی که رابطه‌مان جدی شد، حقیقت را می‌گفت.

آن زمان می‌توانستم او را ببخشم و از این دروغ چشم‌پوشی کنم. ولی فریبکاری و پنهان‌کاری تا این اندازه را نمی‌توانم تحمل کنم. سایه نه تنها خودش، بلکه خانواده‌اش هم دروغگو هستند. من مقابل خانواده‌ام آبرویم رفته است. چطور می‌توانم بگویم همسرم چنین دروغ بزرگی گفته و مرا فریب داده است. برای همین دیگر نمی‌توانم کنارش زندگی کنم.

دیگر به سایه هیچ اعتمادی ندارم و از وقتی متوجه این دروغ شده‌ام، مرتب احساس می‌کنم خیلی چیزهای دیگر هم دروغ است. برای همین نمی‌توانم در کنارش زندگی کنم. او مرا برای همیشه نسبت به خودش بی‌اعتماد کرد.

در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: «آقای قاضی روز اولی که با بهروز آشنا شدم، تصور نمی‌کردم تصمیم به ازدواج بگیریم. برای همین به دروغ گفتم پزشک هستم. وقتی رابطه‌مان جدی شد و بهروز پیشنهاد ازدواج داد، در موقعیتی قرار گرفتم که نتوانستم حقیقت را بگویم. اما قصد داشتم در فرصتی مناسب این موضوع را به او بگویم.

قصدم فریب بهروز نبود. فقط خجالت کشیدم به او بگویم پرستارم. هرچه سعی کردم حقیقت را بگویم نتوانستم. برای همین خانواده‌ام را هم مجبور کردم دروغ بگویند تا در آینده حقیقت را به بهروز بگویم. فکرش را هم نمی‌کردم که او به این زودی متوجه ماجرا می‌شود. من عاشق بهروز هستم و نمی‌خواستم از او جدا شوم. برای همین پنهان کاری کردم.

در پایان نیز قاضی دادگاه خانواده، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

زندگی زیر سقف فریبکاری

صفاری‌نیا، روان‌شناس می‌گوید: دروغ و پنهان کاری می‌تواند زندگی مشترک را با چالش‌های جدی روبه‌رو کند و اثرات بسیار مخربی بر زندگی ایجاد کند. در بیشتر مواقع نیز حتی باعث جدایی هم می‌شود. معمولا بسیاری از افرادی که در زندگی مشترکشان به طرف مقابل دروغ می‌گویند، مهارت‌های لازم را ندارند. آنها در زندگی مشترک با مشکلاتی مثل نداشتن ‌اعتماد به نفس و قدرت ابراز وجود، مواجه هستند.

در این میان هیچ چیز بدتر از آن نیست که زن یا مرد متوجه شود، شریک و نزدیک‌ترین فرد زندگی‌اش، با او صادق نیست. قطعا زندگی با چنین فردی که دروغ می‌گوید و پنهان‌کاری می‌کند، بسیار سخت می‌شود. حتی اگر در مراحل اولیه بتوان از کنار آن دروغ گذشت؛ اما بعد از مدتی اطمینان هردو طرف نسبت به یکدیگر از بین رفته و آسیب جدی را به خانواده وارد می‌کند.

از طرف دیگر افراد در ابتدای آشنایی و شروع روابط عاشقانه طرفین برای ساختن تصویری مثبت در ذهن طرف مقابل از دروغ استفاده می‌کنند، حال آن‌که با مستحکم‌تر شدن این رابطه دیگر نمی‌توانند دروغ خود را برملا کنند. برای همین پنهان‌کاری و دروغ را ادامه می‌دهند. در صورتی که نمی‌دانند گفتن حقیقت اثرات مخرب کمتری نسبت به ادامه دروغ خواهد داشت.

سیما فراهانی

ضمیمه تپش جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها