وزیر خارجه انگلیس در نشست خبری مشترک با همتای روس خود روسیه را به دشمنی با اروپا متهم کرد و گفت: در بعضی‌جاها رفتار روسیه در قبال منافع ما خصمانه‌تر از رفتار این کشور در دوران جنگ سرد است.
کد خبر: ۱۱۰۵۶۷۰
رمز گشایی از اختلافات انگلیس با روسیه

لحن تند لندن علیه مسکو

به گزارش جام جم آنلاین، بوریس جانسون در آستانه سفرش گفته بود که روابط با روسیه را نمی‌توان به شکل فعلی ادامه داد.

جانسون به «حمله‌های سایبری روسیه» و «دخالت روسیه در انتخابات آلمان و آمریکا» اشاره کرد و گفت: احتمال دخالت روسیه در روند همه‌پرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، بریگزیت هم به صورت جدی وجود دارد.

نخست وزیر انگلیس هم همزمان با سفر وزیر خارجه اش به مسکو گفت: قرار است بوریس جانسون به شیوه‌ای سرسختانه درباره نگرانی‌ها از فعالیت‌های روس‌ها صحبت کند.

ترزا می چند روز پیش هم در حمله‌ای بی سابقه، روسیه را به دخالت در انتخابات کشورهای غربی و جاسوسی سایبری متهم کرده بود.

واکنش مسکو به اتهامات لندن

سرگئی لاوروف در واکنش به اظهارات جانسون، پرخاشگرانه و توهین‌آمیز خواندن اظهارات وزیر امور خارجه انگلیس گفت: روابط مسکو و لندن به پایین‌ترین حد خود رسیده و متشنج است.

ماریا زاخارووا، سخنگوی دولت روسیه هم در واکنش به بیانیه وزارت امور خارجه انگلیس گفت: اظهارات وزیر خارجه انگلیس در مسکو ارزش پاسخ گفتن ندارند، و باعث قهقهه خنده شده است.

موارد مهم اختلافی

اختلاف روسیه و انگلیس بخشی از تضاد تاریخی میان بلوک شرق و غرب است که ریشه در مناقشه طولانی قدرت در قاره اروپا و رقابت های دوران استعمار دارد.

این مناقشه قدرت و تضاد منافع به رغم فروپاشی اتحاد جماهیر شوری سابق همچنان پا بر جا مانده و به مرور با شکل گیری روسیه نوین و تحکیم موقعیت اقتصادی، امنیتی و نظامی مسکو در نظام بین الملل تشدید شده است.

در این چارچوب مناقشه دیرین بر سر حوزه منافع و رقابت تاریخی در اروپای شرقی یکی از اصلی ترین موارد اختلافی روسیه با غرب است.

ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا پس از نقش آفرینی در فروپاشی شوروی سابق تلاش همه جانبه ای را برای نفوذ در ساختار قدرت و مراکز نظامی، سیاسی و امنیتی روسیه به کار گرفتند و در سال های نخست دهه 1990 به موفقیت هایی در این زمینه دست یافتند. اما به مرور ارکان قدرت در داخل روسیه احیا شد و با پا گرفتن حزب روسیه متحد، ولادیمیر پوتین به عنوان نماد این حرکت در راس هرم قدرت قرار گرفت.

این گام بزرگ روسیه مانع از هضم این کشور در فرایند استحاله جمهوری های استقلال یافته از شوروی سابق در تمدن و هویت غربی شد، و استقلال دوباره روسیه را احیا کرد.

به همین دلیل و به موازات تثبیت قدرت روسیه به عنوان تنها میراث دار روسیه تزاری و اتحاد جماهیر شوروی، بر ابعاد تضاد راهبردی غرب با این کشور افزوده شد.

الحاق آلمان شرقی به آلمان غربی و جذب جمهوری های استقلال یافته از شوروی سابق در اروپای شرقی از یک سو و اتخاذ سیاست توسعه به شرق ناتو دو اقدامی بود که غرب طی حدود سه دهه اخیر برای نفوذ به عمق استراتژیک روسیه در پیش گرفت.

نقطه اوج این توسعه طلبی در اوکراین نمودار شد. جایی که در سال 2014 میلادی، منجر به کودتای غرب گرایان این کشور علیه دولت اوکراین که متحد روسیه بود شد و غرب با حمایت از کودتا در صدد پایان دادن به نفوذ تاریخی روسیه در این کشور مهم شرق اروپا برآمد.

با این بیان ریشه اصلی اختلاف میان غرب با روسیه به تضاد تاریخی دو قطب قدرت در ابعاد مختلف راهبردی و اقتصادی بر می گردد. و تجربه نشان داده است که به میزان تقویت قدرت و حضور تعیین کننده روسیه در معادلات منطقه ای و بین المللی بر حجم این تقابل راهبردی و تضاد منافع افزوده خواهد شد.

در این چارچوب علاوه بر اصطکاک مستقیم منافع دو طرف در مرزهای روسیه با اروپا از جمله در اوکراین و گرجستان، دامنه تقابل راهبردی دو طرف به دیگر نقاط دنیا نیز کشیده است.

یکی از مهمترین بحران هایی که تضاد منافع روسیه با غرب را آشکار کرد، بحران سوریه است. جایی که آمریکا به دلیل ملاحظات مختلف ترجیح داد از حضور مستقیم نظامی خودداری کند، و در مقابل روسیه با استفاده از شرکای منطقه ای خود به ویژه ایران به عنوان عامل تعیین کننده وارد شد، و روند تحولات را بر خلاف منافع و سیاست های غرب مدیریت کرد.

در همین رابطه استفاده از فرصت تنش میان ترکیه با غرب برای تحکیم مناسبات مسکو – آنکارا و تلاش برای احیای روابط با مصر بخش دیگری از رویکردهای خاورمیانه ای ولادیمیر پوتین است که در تضاد با منافع غرب قرار گرفته و نقطه اوج اختلاف خاورمیانه ای روسیه و غرب به شمار می آید.

روسیه در مناقشه های مهم بین المللی نظیر مساله هسته ای ایران و کره شمالی نیز در برابر جبهه غربی قرار گرفته و نشان داده است که منافع راهبردی خود را در حفظ استقلال و عدم همراهی با فشارهای آمریکا و اتحادیه اروپا می بیند.

چنانکه ملاحظه می شود ولادیمیر پوتین که عملا از سال 2000 میلادی سکان دار اصلی قدرت در روسیه است، با تحکیم پایه های قدرت و احیای هویت مستقل کشورش توانسته است به خوبی از مرزهای راهبردی روسیه در برابر غرب محافظت کند و از دست اندازی ناتو، آمریکا و اتحادیه اروپا به منافع استراتژیک مسکو در حوزه پیرامونی، منطقه ای و بین المللی جلوگیری نماید.

این سیاست کاخ کرملین به صورت طبیعی روسیه را در کنار قطب های قدرت منطقه ای و بین المللی مخالف غرب قرار داد و زمینه های ائتلاف های نوظهور نظیر گروه بریکس و سازمان همکاری شانگهای را پدید آورد.

مورد مهم دیگری که به ویژه از انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا به عرصه نوینی از اختلافات و تنش ها میان روسیه و غرب تبدیل شده است، اتهام مداخلات و حملات سایبری روسیه در غرب است.

در این خصوص البته هنوز وحدت نظری در غرب دیده نمی شود، چنانکه به رغم تاکید لندن بر اتهامات روسیه در مداخلات سایبری علیه غرب، مقامات واشنگتن و شخص رئیس جمهوری آمریکا هنوز این اتهامات را جدی قلمداد نکرده اند.

نتیجه

قدر مسلم اینکه جهان غرب و در راس آن آمریکا و انگلیس از روند تثبیت و تحکیم قدرت روسیه در نظام منطقه ای و بین المللی خرسند نیستند، و بر آنند که از همه توان و ابزار در اختیار خود برای مهار این قدرت نوظهور استفاده کنند.

نوع اظهارات خصمانه نخست وزیر و وزیر خارجه انگلیس علیه روسیه نیز برگرفته از همین تضاد راهبردی است و ریشه در ناکامی غرب در تغییر رویکردهای روسیه دارد.

یوسف اسماعیلی / جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها