نگاهی به فیلم روزگار خوش (Good Time )

جیب‌برها به بهشت نمی‌روند

بنی و جاش سَفدی از فیلمسازان نامتعارفی هستند که آثارشان ظاهرا برخلاف جریان اصلی هالیوود است. «روزگار خوش» آخرین ساخته این دو برادر، اثری هیجانی‌ـ‌ حادثه‌ای، با ضریب خشونت فراوان در کمتر از یک شبانه‌روز می‌گذرد. اثر تازه این دو برادر برخلاف فیلم شاعرانه قبلی این دو فیلمساز با عنوان «بهشت می‌داند» اثری کاملا حادثه‌ای و پرجنب و جوش است.
کد خبر: ۱۱۰۳۱۱۵
جیب‌برها به بهشت نمی‌روند

در مورد تریلر حادثه‌ای روزگار خوش در مواجهه با سبک پرداخت، نباید عبارت اکشن را به کار برد. اکشن نوعی نمایش غیررئالیستی است، اما این دو برادر در آثارشان تا جایی که توانسته‌اند حتی برخوردهای فیلم را خیلی واقعگرایانه تصویر کرده‌اند و به قواعد دست و پا گیر ژانر وفادار نمانده‌اند.

روزگار خوش، فیلمی است در مورد تعقیب و گریز در جهانی کافکایی، پر از شخصیت‌های عجیب و غریب و خطرناک، با نمایش فضایی شهری و نشان دادن فرهنگی که بر خیابان‌های نیویورک حاکم است. حاکمیت خیابانی، از موتیف‌های هنری برادران سفدی به شمار می‌رود. نیویورک در شب، پس زمینه‌ای برای نشان دادن افراد مستاصل در جامعه است، افرادی که در زندگی لبریز از استیصال دائمی از طرفی به طرف دیگر، به اهداف خام یورش می‌برند.

با این حال روزگار خوش فیلمی است که نشان می‌دهد فقط یک پیرزن سیاهپوست، صاحب قلبی انسانی است و به دو شخصیت محوری کانی‌نیکاس (رابرت پتینسون) تبهکار و ری (بادی دورس) پناه می‌دهد. گویی همین پیرزن سیاه تنها انسانی است که وسواس عشق دارد.

روایت فیلم روزگار خوش، درباره کانی نیکاسی است که تلاش می‌کند برادر عقب‌مانده‌اش، نیک نیکاس (بنی سفدی) را به‌دلیل ابتلا به بیماری اوتیسم، از چنگال خدمات اجتماعی دولتی نجات دهد و تلاش می‌کند آزادی او را با سرقت از بانک به‌دست آورد. شخصیت کانی به‌رغم آن‌که سارق بانک است سعی می‌کند از خشونت پرهیز کند، اما خشونت در ذات آدم‌های نیویورکی نهادینه شده و پس از آن‌که برادرش به زندان می‌افتد برای نجات او از زندان رایکرز در نیویورک به فداکاری‌های عجیب و غریبی دست می‌زند و ذات خشن او شعله‌ور می‌شود.

مشکل اصلی فیلم روزگار خوش، این است که اغلب لحظات آن با دوربین روی دست کاملا تقلیدی از پیتر برگ (کارگردان فیلم‌های تنها بازمانده، روز میهن‌پرستانه) در خیابان‌های نیویورک فیلمبرداری شده است تا هیجان خاص شخصیتی در حال فرار را به تماشاگر منتقل کند. اما عدم دقت در نوع فیلمبرداری ریتم سریع سازندگان را از میان می‌برد و فیلم تقریبا بی‌ریتم می‌شود و ریتم سریع مدنظر، جزئیات فیلم را به مرزنابودی می‌رسد. حتی دیدگاه کانی، شخصیت محوری باید با فیلم همزمان باشد، اما دیدگاه کانی با دوربین روی دست برادران سفدی تقریبا در متن فیلم از میان می‌رود. «روزگار خوش» با ادا در فرم، تبدیل به فیلمی منتقد پسند می‌شود و به همین دلیل در جشنواره فیلم کن امسال از سوی منتقدان بسیار مورد توجه قرار گرفت.

اما واقعیت این است ضرباهنگ ناآرام تصاویر با دوربین روی دست و موسیقی هیجان‌انگیزی که میزانسنی از تضاد و هرج و مرج را ارائه می‌دهد، اثری مغشوش را به مخاطب نشان می‌دهد. اغتشاش در رنگ، لوکیشن و سبک فیلمبرداری پر تشویش و تدوین غیرمعقولانه، به اغتشاش در فرم و میزانسن دامن می‌زند.

در همان اوایل فیلم اشکالات فیلم به چشم می‌آید و تضاد درونی شخصیت کانی از چشم تماشاگر پنهان می‌ماند. دوربین روی دست به کنش‌‌های سریع شخصیت‌ها لطمه می‌زند، چون فیلم مکث حسی با دوربین ثابت ندارد، مخاطب متوجه نمی‌شود که کانی می‌خواهد برای برادرش قدم مثبتی بردارد و خشم، بی‌مبالاتی و بی‌اطلاعی سبب می‌شود، نتیجه فیلم معکوس شود.

فیلم پس از به زندان افتادن نیک برادر مبتلا به اوتیسم رویه‌اش تغییر می‌کند. فیلم روزگار خوش هر چند ظاهری مطابق با دو فیلم قبلی این دو برادر سینماگر دارد، ولی فضای درهم نیویورک و همان سراسیمگی عاطفی را داراست.

سلوک بازیگری رابرت پتینسون، شبیه بسیاری از بازیگران خوش چهره است که با آثار تجاری، مثل مجموعه گرگ و میش به شهرت می‌رسند و پس از این شهرت سعی می‌کنند در آثار نامتعارف سینما حضور پیدا کنند. پتینسون در فیلمی مثل شهر گمشده زد نقش مکمل ایفا می‌کند و پس از موفقیت فراوان در مجموعه گرگ و میش در فیلمی مثل کاسماپولیس دیوید کرانبرگ حضور پیدا می‌کند، اما نمی‌تواند بازیگر نامتعارفی جلوه کند و بهتر است که در همان سینمای پولساز ستاره محور نقش جوانان خوش تیپ و خوش چهره را ایفا کند. پتینسون بیهوده سعی می‌کند از سینمای ستاره محور هالیوود فاصله بگیرد و در فیلم روزگار خوش یک مهره بیهوده است.

این فیلم مثل هر اثری با پس‌زمینه تعقیب و گریز و تبهکاری فاقد هیجان است، نگاه موشکافانه‌ای به دنیای اطرافش ندارد. شخصیت‌های جانبی به بدنه روایت صدمه می‌زنند و کارکرد دراماتیکی در فیلم ندارند و به طور کلی می‌توان ادعا کرد، با سبک اغراق‌آمیز در فیلمبرداری و تدوین، این فیلم فاقد روح سینمای مستقل است.

لیلا شعبانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها