در بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی

وحدانیت در شاهنامه

گفت‌و‌گو با استاد جلال خالقی مطلق

حماسه‌ای که درام می‌شود

در ابتدای قرن بیست و یکم، ایران به‌عنوان ملتی بزرگ همواره به پیشینه خود و بخصوص در حوزه فرهنگ با تکیه بر آثار حکیمانی چون فردوسی، مولوی، سعدی، نظامی، حافظ و خیام به خود می‌بالد.
کد خبر: ۶۷۳۲۲۵
حماسه‌ای که درام می‌شود

آنچه در میان شاهکارهای زبان فارسی بویژه شاهنامه به چشم می‌خورد، این است که علاوه بر تمام داستان‌های ملی، عشق پاک به معنای واقعی خود جریان دارد و تمام وفاداری انسان‌ها با تصویرسازی زیبا نمایان می‌شود.

زال و رودابه، رستم و تهمینه، بیژن و منیژه، سهراب و گردآفرید، فرنگیس و سیاوش در شاهنامه موقعیت‌های مختلف انسانی را رقم می‌زنند. انسان شاهنامه براحتی دل به عشق زمینی می‌بندد و از عشق زمینی به سوی عشق آسمانی می‌رود.در بسیاری از داستان‌های شاهنامه، عشق‌محور اصلی است، عشق‌هایی که منشأ آن از داستان‌های هندی و یونانی گرفته شده است و البته در بعضی قصه‌ها، تخیل و ابتکار شاعر دخیل است.دکتر جلال خالقی مطلق سال‌هاست در آلمان زندگی می‌کند. وی بیش از نیمی از عمر علمی خود را برای تصحیح و شناخت شاهنامه صرف کرده است. حضور کوتاه‌مدت این استاد شاهنامه پژوه در ایران فرصتی طلایی برای گفت‌و‌گو با وی برای بررسی عشق در شاهنامه شد.

آقای دکتر، دیدگاه شما درباره داستان‌هایی که با صحنه‌های عاشقانه در شاهنامه شکل می‌گیرد چیست؟

داستان‌های عاشقانه شاهنامه فردوسی با تمام تلخی‌ها و شیرینی‌ها از هر لحاظ که بررسی شود، جذاب و دلنشین است و در عین حال گیرایی و امیدآفرینی خود را دارد و نمایانگر بسیاری از روابط اجتماعی و اخلاقی روزگارانی است که اگر مبنای آن افسانه و تخیلات شاعرانه باشد، به هر حال از زمان پرورش و پرداخت آنها به دور نخواهد بود. فردوسی داستان‌های عاشقانه را با نگاه و زبان رمزآلود در شاهنامه وارد کرده است، به طوری که روح ایرانی در تمام ادبیات آن جریان دارد. تمام داستان‌های شاهنامه حکایت از استادی نقال و قصه‌پرداز دارد که خود صاحب فن بوده و در ادبیات مکتوب و شفاهی از لحاظ قصه‌پردازی به استادی رسیده است.

یــکی از ویژگی داستــان‌های عاشقانه شاهنامه صحنه‌هایی است به صورت رمانس، قهرمانان در هنگام رزم می‌آفرینند. آیا فردوسی از بیان این داستان‌ها در یک اثر حماسی هدفی را دنبال می‌کرده است؟

صحنه‌های داستان‌های شاهنامه گرم، زنده و حقیقی است و پهلوانان علاوه بر داشتن قدرت، بسیار خردمند هستند. تمام اجزای داستان در جای خود قرار دارد و با یکدیگر هماهنگ هستند و وحدتی کلی دارد. اینجاست که باید گفت فردوسی سخندان پرمایه‌ای است که طبع روانش با خرد ساده طبیعی آمیخته است. موج اندیشه فردوسی دقیق و فردگراست و با نظم و حساب پیش می‌رود و با این اوصاف می‌توان گفت فردوسی نه تنها حماسه‌پرداز است، بلکه یک شاعر تغزلی چیره دست است.

آیا منبع سرودن داستان‌های عاشقانه شاهنامه تنها خدای‌نامه‌ها بوده است؟

از خدای‌نامه‌ها به‌عنوان مأخذ فردوسی استفاده شده است. شاهنامه یک مأخذ تاریخی داشته و یک مأخذ اسطوره‌ای. فردوسی همه‌گونه داستان سروده است و در شاهنامه، هم به داستان اسطوره‌ای بر می‌خوریم و هم عاشقانه و هم تعلیمی که با پند و اندرز همراه است. فردوسی نسبت به حماسه‌سرایان بعد از خود، شاعر بهتری بوده و داستان‌های عاشقانه را با توانایی طبع خود پرورش داده است. حماسه‌سرایانی چون اسدی طوسی، تنها داستان گرشاسب را بیان کرده، اما فردوسی تنها به یک قهرمان و یک داستان بسنده نکرده است.

با این مقدمه، تفاوت کار فردوسی با حماسه‌سرایان قبل و بعد از خودش چیست؟

در شاهنامه داستان‌ها و اعتقاداتی که در ایران باستان بوده بیان شده است. از سوی دیگر اسدی طوسی که از شاهنامه تاثیر پذیرفته به مانند فردوسی حماسه‌سرا نیست. موضوع دیگر اعتقاد فردوسی به موضوعاتی است که بیان می‌کند، در حالی که در حماسه‌های دیگر این موضوع دیده نمی‌شود. برای مثال زمانی که در شاهنامه دو قهرمان برای نبرد به یکدیگر می‌رسند، واقعا خواننده احساس می‌کند در صحنه است و علاقه‌مند است دو قهرمان راه صلح را در پیش بگیرند.

یعنی به گفته شما فردوسی در این داستان‌ها زندگی کرده است.

فردوسی اشخاص داستانی را که خود می‌پروراند، خود می‌پرستد و به آنها علاقه و دلبستگی دارد. یکی از شاهکارهای فردوسی این است که در عین این‌که به قهرمانانش عشق می‌ورزد، اما در مواقعی بی‌طرف می‌ماند. در شاهنامه با اختلاف بینش روبه‌رو هستیم و این را در هیچ حماسه‌ای نمی‌بینیم. در چارچوب حماسه ایرانی میان شاهنامه و حماسه‌های دیگر تفاوت بسیار می‌بینیم. در شاهنامه مدام با گره روبه‌رو هستیم و زبان شاهنامه دراماتیک و پایان آن تراژیک می‌شود. چون اختلاف عقاید، جهان‌بینی و بینش‌ها گاه به بن‌بست بر ‌می‌خورد. درست است که شاهنامه حماسه است، ولی با کوچک‌ترین تغییر می‌تواند به درام تبدیل شود که در حماسه‌های دیگر دیده نمی‌شود.

هم‌اکنون چه مشکلاتی بر سر راه شناخت شاهنامه در کشور وجود دارد؟

مشکل اصلی در پژوهش‌های ما از شاهنامه است و چه در سخن‌های شفاهی و چه نوشتاری بدون پشتوانه پژوهش صحبت می‌شود، یعنی یک شخص بدون آن‌که در زمینه‌ای پژوهش دقیق کرده باشد اظهار عقیده می‌کند و شاهنامه به این ترتیب چاپ می‌شود.

انتشار این اثر در نتیجه باعث می‌شود نتایج متناقص شود و سبب گمراهی مردم می‌شود. کسی که درباره فردوسی سخن می‌گوید باید درباره آن اشراف کامل داشته باشد. البته یک علت نبود پژوهش درست، نبود نقد درست عالمانه و بی‌طرفانه است در نتیجه هرکس حرف خود را می‌زند و ناشران هم به این مسائل دامن می‌زنند.

در پایان چه صحبتی برای شاهنامه‌پژوهان جوان دارید که درصدد هستند روی ابعاد علمی شاهنامه فعالیت کنند.

مردم عادی به مسائلی که پژوهشگران درباره آن بحث می‌کنند، توجه ندارند. آنها دوست دارند شاهنامه‌ای داشته باشند که خوش‌خط باشد و تصاویر زیبایی در آن وجود داشته باشد و بتوانند داستان‌های شاهنامه را بخوانند. وظیفه منتقدان و مصححان این است که کاری کنند شاهنامه با چاپ معتبر به دست مردم برسد. امیدوارم کشف‌الابیاتی برای شاهنامه تالیف شود که مخاطبان به آسانی با شاهنامه آشنا شوند.

معصومه کلانکی ‌/ ‌جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها