در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
بسیاری مربیان از جمله امیر قلعه نویی، نادر دستنشان را مربی فیزیکگرا توصیف کردهاند. خودتان هم چنین عقیدهای دارید و رمز موفقیتهایتان در مربیگری را اهمیت دادن فراوان به آمادگی بدنی بازیکنان خود میدانید؟
من هم این نظر دوستان و همکارانم را درباره خود شنیدهام و حتی در زمان آنالیز پیش از مسابقهها همین نکته را به بازیکنانم منتقل کردهام و گفتهام حریف فکر میکند ما تیمی صرفا فیزیکی هستیم و به دنبال خنثی کردن این خاصیت هستند، پس باید از این نکته گمراهکننده استفاده کنیم و تاکتیک مطلوب خود را اجرا کنیم. فکر میکنم هر مربی که با چنین ذهنیتی مقابل ما قرار میگیرد، پس از بازی متوجه کلاهی که سرش رفته، میشود.
واقعیت این است که من مربی فیزیکگرایی هستم، چون اگر بازیکنی فیزیک و توان بدنی مناسب نداشته باشد، فاقد کارایی در زمین مسابقه است. به عنوان مثال از آقای قلعهنویی بپرسید آیا ستارهای مثل مجتبی جباری کارایی چندانی برای تیم سال گذشته او داشت. جباری به دلیل ضعف در فصل بدنسازی پیش از فصل گذشته به هیچوجه نتوانست به آمادگی کامل و پیوستهای در مسابقهها برسد.
برای من آمادگی بدنی اصل اول است، ولی همهچیز نیست، چون اگر در فوتبال تنها این فاکتور اهمیت داشت باید تیمهای آفریقایی چون کامرون و نیجریه که از فیزیک فوقالعادهای برخوردارند به قهرمانی جام جهانی میرسیدند.
نگاهی به نمودار عملکردم در تیمهای مختلف اعم از مس کرمان، قندی یزد، پیام مشهد، پگاه گیلان، استیل آذین و... نشاندهنده توجهم به شعور تاکتیکی، تکنیک بازیکنان و ایجاد انگیزه و آمادگی روحی و روانی در کنار فاکتور اول است. اگر اینطور نبود آن موفقیتها به دست نمیآمد. آیا میشود با اتکای صرف بر فیزیک، این همه موفقیت به دست آورد؟
یعنی شما آمادگی بدنی را به عنوان اساس و رکن کارهای دیگر اعم از تاکتیکی، تکنیکی و انگیزشی و روحی روانی میبینید و در عین حال به آنها (تاکتیک، تکنیک و آمادگی روحی) توجه میکنید؟
بله، کاملا.
گواهم این است که در طول تمرینهای هفتگی، محال است بیش از یک جلسه کار بدون توپ انجام شود. من در سختترین تمرینهایم هم از توپ، دروازه سیار و زمین چمن استفاده میکنم و در طول فصل مسابقه، هیچ اعتقادی به سالن سرپوشیده ندارم. حتی در بوران و برف بیسابقه زمستان 86 که تیمها ناچار شده بودند به سالن پناه ببرند، ما در برف عجیب رشت در فضای باز با پگاه تمرین میکردیم!
چرا اعتقادی به سالن ندارید؟
تمرینهای سالنی، مناسب فصل دوران مسابقه نیست، چون هم سفتی سطح سالن، تاثیر بدی روی مفاصل از جمله مچ، زانو و کمر میگذارد و هم فشار و سطح اکسیژن هوای سالن با چمن تفاوتهایی دارد و در عملکرد بازیکنان، تغییراتی منفی ایجاد میکند.
شما در مربیگری هم مثل دوران بازی در کنار حفظ اخلاق و منش ورزشی، خیلی جدی عمل میکنید.
مربی سختگیری هستم. بازیکنانم در تمرینهای خود واقعا سختی میکشند، ولی از آن لذت میبرند، چون در کنار تمام این سختیها به نشاط تمرین توجه ویژهای میکنیم. اگر از آنها راجع به کارم بپرسید خواهند گفت از تمرینهای سخت، عاشقانه لذت میبرند چون متوجه میشوند در کنار جدیت و تلاش میتوانند به شرایط ایدهآلی برسند. مثلا سیدصابر میرقربانی بتازگی میگفت میخواهم دوباره برگردم و در کنارت کار جدی را برای احیای بازی خود دنبال کنم. متاسفانه صابر پس از جدایی از ما، پیشرفت چندانی نکرده است.
صابر را از مازندران به فوتبال ایران معرفی کردید. شما خود روزی بهترین بازیکن این استان بودید و در رقابتهای لیگ استانی قدس، بازیهای بسیار خوبی ارائه میکردید. چه شد که آن مازندران مدعی در فوتبال ایران، دیگر هیچ نمایندهای به عنوان یک تیم باشگاهی در لیگ برتر ندارد؟!
مازندران هنوز هم همه چیز برای خودنمایی در لیگ ایران دارد بجز سرمایه و مدیریت. اگر بخواهیم از بازیکنان مازندرانی حاضر در لیگ، تیمی تشکیل دهیم، خیلی از چهرههای مطرح فوتبال ایران ممکن است در بین ذخیرههای این تیم قرار بگیرند؛ نامهایی چون محسن بنگر، سیدصابر میرقربانی، شیث رضایی، خلعتبری، سهراب انتظاری، فریدون فضلی، مهرداد اولادی، میثم بائو، کیانوش رحمتی، یحیی گلمحمدی، مجید ایوبی، مهدیزاده، پاشایی، رحمان احمدی، نورمحمدی و ابوذر رحیمی (راهآهن)، یوسفی و... فقط بخشی از نیروهای مازندرانی حاضر در لیگ هستند. به لحاظ تماشاچی هم میبینید در یک بازی بیتاثیر وسط هفته آن هم در بارندگی، 20 هزار تماشاچی از بازی نساجی استقبال میکنند و اگر ظرفیت ورزشگاه به 40 هزار نفر میرسید، برای همان بازی تمام ظرفیت ورزشگاه پر میشد.
فقط اگر سرمایهگذار بزرگی برای حمایت از تیمی مازندرانی پیدا میشد، این استان میتوانست دوباره خود را به عنوان قطبی در فوتبال ایران نشان دهد.
تعجب من از اینجاست که چطور روی نقاطی که در فوتبال از پیشینه چندان مطرحی برخوردار نبودهاند سرمایهگذاری صورت میگیرد و در نقاطی از کشور، تیمهای لیگی فعال میشوند که به نسبت مازندران هیچ پیشینهای ندارند. الان استانهایی در لیگ برتر تیم دارند که یا اصلا به لیگ قدس راه پیدا نمیکردند، یا آنجا در هر بازی چند گل از مازندران میخوردند. چرا تیمی به مازندران منتقل نمیشود برای من کاملا تعجبآور است!
شما در استیل آذین هم از پتانسیل بالای مازندران استفادههایی بردید.
بله، مثلا ابتدای فصل گذشته هدایتی از من پرسید برای انجام اردوی آمادهسازی کجا را در نظر گرفتهاید؟
گفتم مناطق کوهستانی آلاشت و دراسله در استان مازندران. گفت چرا تیم را به سفر خارجی نمیبری؟
گفتم با توجه به شناختم برای موفقیت تیم، تمرین و آمادهسازی در آنجا خیلی مناسبتر است. گفت آفرین. سال گذشته ما به اسپانیا رفتیم، ولی همه گفتند آن سفر، تفریحی بیش نبود!
هزینه اردوی مازندران شما چقدر شد؟
30 میلیون تومان.
و هزینه اردوی اسپانیای سال پیش از آن؟
میگویند حدود 350 میلیون تومان هزینه شده است.
اصلا کل هزینه استیل آذین چقدر شد؟
زیر 5/2 میلیارد تومان. آن هم با احتساب همه هزینهها اعم از پاداش و...
و هزینه سال قبل از آن؟
7 میلیارد و خردهای.
یعنی باشگاه با صرفهجویی 70 درصدی به لیگ برتر صعود کرد، در حالی که قبلا نتوانسته بود. با این حال شما با نارضایتی این باشگاه را ترک کردید.
یکی از دلایل ناراحتی و نارضایتی من، وفا نشدن به وعدهها و قولهای مداومی بود که مدیران باشگاه میدادند. هدایتی قولهای زیادی درباره صرفهجویی و کم کردن هزینهها و قراردادهای مربیان و بازیکنان به ما داد. اصلا شیوه عقد قراردادهای ما به شیوه انگیزشی اجرا شد. یعنی اگر قرار بود به بازیکنی 100 میلیون تومان بدهیم، قرارداد او را با سقف 70 میلیون تومان تنظیم میکردیم و مابقی را در قالب پاداش در نظر میگرفتیم تا همواره بازیکنان دارای انگیزههایی بالا باقی بمانند. در طول مسابقهها، مدیران مرتب برای تداوم موفقیتهای تیم وعده میدادند و حتی این اواخر وعده دادند در صورت پیروزی به طور میانگین به هر بازیکن یک خودروی 206 اهدا میشود که برحسب تاثیرگذاری افراد، این جایزه بالاتر یا پایینتر در نظر گرفته میشد، در حالی که در عمل میزان آن پاداشها خیلی پایین آمد و به سقف 4 میلیون تومان رسید.
توقع پرداخت شدن حق بچهها، انتظار نابجایی نبود.
به هر حال، دلایل دیگری هم برای دلخوری و جدایی ما از این باشگاه وجود داشت که مایل به بازگوکردن آن نیستم.
ولی آنچه بدیهی است این دلخوریها متوجه مدیریت باشگاه است و شما سالی خوب را با بازیکنان پشت سر گذاشتید.
کوچکترین حاشیهای طی یک سال گذشته از جانب بازیکنان استیل آذین به وجود نیامد و حتی بازیکنانی که در فهرست 18 نفره هم قرار نمیگرفتند برای موفقیت تیم عاشقانه گریه میکردند همانطور که گفتم وقتی تیم را تحویل گرفتم برای طی دوران بدنسازی آنها را به الاش و دراسله مازندران بردم. شاید برخی فکر کنند چون خودم بچه شمالم به آنجا رفتیم، ولی واقعیت این است که آن منطقه با حدود 2450 تا 2500 متر ارتفاع از سطح دریا، تاثیر بسیار مطلوبی روی عملکرد قلبی ریوی بازیکنان دارد. باید در نظر داشته باشیم بازیکنان بزرگی چون لیونل مسی، کاکا و ... همواره در ارتفاعات کشورهایی چون بولیوی، دچار مشکل تنفسی به دلیل فشار زیاد هوا و کمبود اکسیژن در آن مناطق میشوند. هم هوایی در ارتفاع بالا، کمک شایانی به آمادهسازی بالای تیم ما داشت تا بتوانند بازیهای لیگ یک را بهتر از دیگر حریفان پشت سر بگذرانند.
واقعا فکر میکنید اردوهای تمرینی ترکیه، جز برخورداری از یک چمن سبز و هموار، چه مزیتی بر اردوهای داخلی دارند؟
ابراهیم اسدی و علی آذری، شاید تنها چهرههای مطرح تیم شما به نسبت ستارههای پرشمار یک سال پیش از آن بودند. در این مورد توضیح دهید.
بله این دو، کاپیتانهای بسیار زحمتکش و خوب استیل آذین بودند.
سال گذشته ابراهیم اسدی به دلیل روبهرویی با ضایعه فوت مادرش، مدتها از تمرین دور ماند و با مشکل اضافه وزن و ناآمادگی روبهرو شد. وقتی ابتدای فصل به تیم مراجعه کرد به او گفتم در لیگ یک، سبک خاصی را دنبال میکنم که دشواریهایی را برای بازیکن دارد، اگر میپذیری بیا. اسدی آمد و به دلیل ناآمادگیاش در طول یک ساعت دویدن، 25 دقیقه با نفر اول فاصله داشت؛ ولی او با پشتکار به تمریناتش ادامه داد و در آزمون دوی 30 دقیقهای روز آخر جزو 10 نفر برتر بود و تنها 3 دقیقه با نفر اول فاصله پیدا کرده بود. من با او قرارداد بستم و بازوبند کاپیتانی را به او دادم، در حالی که کاویانپور و انصاریان را چون میخواستند بدون شرکت در تمرینهای تیم قرارداد امضا کنند، نپذیرفتم.
به اسدی گفتید سبک خاصی در لیگ یک دارید. فوتبال در لیگ یک چه تفاوتهایی با بازی در لیگ اول دارد؟ اصلا چرا اینقدر حواشی لیگ دسته اول زیاد است؟
فوتبال در لیگ یک به دلایلی سختتر از لیگ برتر است. میگویند آنجا تیمها تاکتیکی بازی نمیکنند، اما اینطور نیست. وقتی مس رفسنجان، مس کرمان را از جام حذفی کنار زد، گفتند شانسی بوده، ولی چطور مس رفسنجان شانسی میتواند ملوان، مس و استقلال را از جام حذفی کنار بزند؟ مس رفسنجان فوتبال خیلی خوبی بازی میکرد که با اتکا به آن میتوانست لیگ برتریها را ببرد.
در جام آزادگان، ورزشگاهها مناسب نیستند یا کیفیت چمنشان بد است یا ابعاد مناسبی ندارند یا محل مناسبی برای اسکان تیمهای مهمان وجود ندارد.
ممکن است به ورزشگاهی پا بگذارید که چمنش مثل مخمل باشد، ولی نیمکت ذخیرههایش با کمتر از 2 متر فاصله به فنس چسبیده باشد و 2 طرف دروازه و آن طرف زمین به دیوار چسبیده باشد که این خیلی خطرناک است. چنین مشکلاتی خود حاشیهساز هستند.
آنجا همه دوست دارند به لیگ برتر بروند چون دنبال این هستند که سالی یکبار استقلال و پرسپولیس به شهرشان بیاید. برخی افراد مسوول هم از چنین نگرشی جدا نیستند و به پیروزی تیم شهرشان کمک میکنند.
ممکن است فردی که در همهجای دنیا رو به تماشاچی میایستد و مراقب اوست، پشت به تماشاچی کند و بازی تیم شهرش را تماشا کند تا آن تماشاگر، امنیتی برای داوران و تیم مهمان باقی نگذارد و اینها همه مشکل ایجاد میکنند.
در مجموع، برگزاری لیگ آزادگان نظارت دقیقتری میطلبد و باید از داوری و مهمانان حمایت بیشتری شود.
نیروی انتظامی در پارهای از مواقع خیلی خوب کار خود را در تامین امنیت مسابقهها ایفا میکند، ولی باید برای بهبود، کارشناسی بیشتری در این زمینه انجام شود.
خیلی صحبتها در مورد بروز اتفاقهای خلاف در مسابقههای لیگ دسته اول میشود، از بحث تبانی گرفته تا تهدید، دوپینگ و... .
بله. متاسفانه ما هم شنیدهایم، اما با قاطعیت نمیتوانیم چیزی بگوییم، چون اثباتش دشوار است و نیازمند مستندات قوی.
برخی بازیکنان بدون اطلاع مربیان با صلاح پزشک یا دستاندرکاران تیم خود چنین کارهایی انجام میدهند. باید کنترل در این زمینه انجام شود تا دچار معضل نشویم.
برخی افراد به واقع یا دروغ مدعی میشدند نقشی در نتایج دارند و از طریق ارتباطات با داور و افرادی در فدراسیون میتوانند نتایج را به نفع تیمهایی تغییر دهند ولی نباید خواستهشان عملی شود. در صورت پیروزی آن تیم، مدعی میشدند این پیروزی به واسطه نقش آنها بوده است. در صورتی که ممکن است این پیروزی به صورت طبیعی و در روند منطقی بازی شکل گرفته باشد و ارتباطی به دخالت نامشروع آنها نداشته باشد.
در هر صورت اتفاقات منفی در لیگ یک خیلی بیشتر از لیگ برتر است، چون نظارت کمتری در آنجا صورت میگیرد.
سال گذشته مدعی شده بودید یک خبرنگار شما را از پگاه جابهجا و دکتر بیژن ذوالفقارنسب را جایگزین کرد.
بله آقای ... خبرنگار آن زمان یک روزنامه ورزشیو ... به عنوان مشاور ارشد اسماعیل شاد (مدیرعامل وقت پگاه) مشغول فعالیت بود و حقوق ماهانه دریافت میکرد. پس از آنکه دوستان دیگری برای رفتنم به پگاه، پل ارتباطی میزدند، تماس تلفنی با من گرفته شد تا در هتل کادوس رشت با شاد ملاقات کنم. طی آن ملاقات همان خبرنگار در کنار شاد حضور داشت و همکاری من با باشگاه رشتی به 2 هفته پس از ملاقات در هتل موکول شد. طی این 2 هفته، هدایت پگاه از جهانپور به دستیارش دارکو واگذار شد و من به مذاکره ادامه دادم. در خلال این مذاکرهها خبرنگار از من پرسید حاضری20 درصد مبلغ قراردادت را به من بدهی؟ پرسیدم به چه دلیل؟ گفت چون ساپورتت میکنم.
پرسیدم رقم قراردادم چقدر است؟
گفت 70 میلیون تومان.
گفتم اصلا با چنین دستمزدی حاضر به همکاری نیستم. اگر 100میلیون تومان بدهند به پگاه میآیم. شما هم اگر حقی دارید میتوانید از باشگاه دریافت کنید.
پس از 3 بازی آمدند قرارداد امضا کنیم.
پرسیدم 120 میلیون تومان مورد وعدهتان چه شد و خداحافظی کردیم.
بعد شاد و رجبی در غیاب خبرنگار آمدند و قرار بر 100 میلیون تومان شد.
سپس این آقا دوباره طلب پول کرد، ولی من ندادم. گفت من تو را به اینجا آوردهام.
گفتم نه، هنرم مرا آورده است. تو هم به شهر خودت کمک کردهای. او صریحا 20 میلیون تومان از من خواست که نپذیرفتم.
وقتی فصل مسابقهها تمام شد برای شروع فصل بعد، نام 10 بازیکن را خط زدیم که از بد حادثه 3 تن از آنها بازیکنان مورد توصیه آقای خبرنگار بودند. حالا او نه از ما پولی گرفته بود و نه میتوانست درصدی از آن 3بازیکن بگیرد. فهرست بازیکنان را به مدیریت باشگاه دادم و چند روزی برای استراحت همراه خانواده به مسافرت رفتیم که پس از بازگشت با جابهجایی خود روبهرو شدم.
یعنی شما پگاه را از قعر جدول لیگ نجات دادید و در لیگ برتر حفظ کردید، در عین حال این تیم پرنام و نشان را تا فینال جام حذفی بالا آوردید و سپس به همین دلیل عجیب، خداحافظ؟
من به خاطرههای خوب آن زمان فکر میکنم. به این که آنجا دوباره مطمئن شدم خدا چقدر مرا دوست دارد و چقدر مرا کمک میکند و چه بازیکنان خوبی سر راهم قرار میدهد. بازیکنانی که شاید از لحاظ فنی در سطح خیلی بالایی نبودهاند، ولی بشدت مشتاق و علاقهمند کار بودند. آنقدر خوب بودند که من هیچوقت با مشکل غیبت و حتی تاخیر بازیکنانم روبهرو نبودهام.
واقعا خدا به من لطف زیادی دارد. مثلا یک اتفاق بزرگ باعث نجات پگاه شد. به فاصله 2 بازی پس از تحویل گرفتن این تیم، لیگ ما به دلیل برخورد با بازیهای تیم ملی به مدت 45 روز تعطیل شد. ما هر کاری کردیم در همان 45 روز تعطیلی انجام دادیم و از همان وقفهای که به دلیل سرما و برف و بوران بیسابقه، خیلی از تیمها را فلج کرده بود، نهایت بهره را برای بازسازی تیم خود بردیم و این واقعا هدیهای بود که خدا به من عطا کرد. از الطاف دیگر خدا، همسری است که مدیریتی عالی بر امورم دارد.
اشاره به 45 روز طلایی در پگاه کردید. شما بتازگی با اشاره به شرایط تیم ملی گفتهاید قطبی واقعا در 45 روز چه کاری میتوانست برای تیم ملی بکند؟ بیشتر در این مورد توضیح دهید.
اشاره من به بحث لزوم ثبات در مربیگری تیم ملی بود. اکنون هم میگویم واقعا چه انتظاری از قطبی داشتیم، وقتی او فقط 45 روز خود را سرمربی تیم ملی میدید. در کمتر از 2 تا 3 ماه هیچکاری نمیتوان کرد.
فرگوسن 22 سال است در منچستریونایتد سرمربیگری میکند، در حالی که طی 5 سال اول فعالیتش افتخاری برای باشگاه نیاورد، ولی مزد اعتماد و ثبات کاری او 24 مقام قهرمانی بود که برای منچستریونایتد به ارمغان آورد، چون از نعمت همکاری با مدیرانی صبور و فهیم برخوردار بوده است.
ونگر چند سال است در آرسنال سرمربیگری میکند؟ حتی بنیتز با آن که انتظار اصلی باشگاه و هوادارانش یعنی قهرمانی در لیگ برتر انگلیس را برآورده نکرده و تنها فاتح لیگ قهرمانان اروپا، جایگاه و پست خود را تاکنون از دست نداده است.
حالا نگاه کنیم به خودمان و ببینیم چقدر راحت مربیای را که قهرمان شده، کنار میگذاریم. به چه گناهی؟! اگر بیش از 2 سال در تیمی بماند، میگویند دیگر چیزی ندارد که به تیمش منتقل کند. در حالی که واقعا این طور نیست و فوتبال اجزای ثابت زیادی دارد. آن روز پله تقریبا همینطور دریبل میزند که امروز علی کریمی میزند. او کرنر را از همان نقطهای میزد که الان رونالدو میزند. تکنیک پاس داخل پا، بیرون پا یا روپایی همانی است که قبلا هم بود. تغییر علمی آن است که مثلا در گذشته گفته میشد در تمرین آب نخورید؛ در حالی که امروزه گفته میشود بخورید. دکتر تغذیه یا فیزیوتراپ مسائل فنی فوتبال را که به بازیکنان انتقال نمیدهند، بلکه آنها وسایل لازم و مهمی برای سرمربیان هستند تا در بیرون چمن سبز، تیم به آمادگی مناسبتری رسیده باشد. در اصل رموز موفقیت تیمها در اختیار سرمربیان آنهاست. میگوییم فوتبال تیمهای ما تاکتیکی نیست. چرا؟ چون مربیان بیش از یک سال در تیمها نیستند و فرصتی برای القای تاکتیکهایشان ندارند.
قطبی میگوید: «اگر توپ کریمی گل میشد...» فوتبال اگر نیست. بله اگر توپ مهدویکیا در بازی عربستان هم گل میشد تو اصلا نمیآمدی. با این شرایط، اصلا شرایط خوبی برای مربیان ملی ما حاکم نیست. مربی نیازمند اعتماد به نفس است.
درغیراینصورت نمیتواند با قدرت برنامهریزی کند، طراحی مناسبی برای تمرینها و مسابقهها داشته باشد و آنها را پیاده کند. مادامی که همه چیز در هالهای از ابهام باقی بماند، کار چندانی نمیتوان کرد. در فوتبال همواره نمیتوان گفت تصمیمات به موفقیت میرسند. گاهی هم شکست میخورند.
اختلافهایی که در مورد کار آقای غلامحسین پیروانی در تیم امید وجود دارد اصلا به نفع فوتبال ایران نیست. اگر به عملکرد او شک دارند همین امروز باید کنارش بگذارند و اگر اعتقاد دارند که به اعتقاد من او واقعا لیاقتش را هم دارد، باید از او حمایت کنند. پیروانی را باید حمایت کرد چون مربی موفقی در این سنین (امیدها) بوده است. شک نکنیم و حوصله کنیم حتی هنگام شکستهای احتمالی تیمش تا موفق شویم. باید با هر یک از مربیان تیم ملی قراردادی 4 ساله ببندیم نه مثل قلعهنویی، دایی و قطبی به محض برخورد با اولین شکست یا حتی کمترین عدم موفقیت، تغییرشان دهیم.
نکته خاص دیگری باقی مانده که علاقهمند به طرح آن باشید؟
بله. یک پیشنهاد دلسوزانه در مورد رفع یکی از ایرادهای فوتبالمان دارم تا شاید بتوانم کمکی به جامعه فوتبال کنم و آن بحثی در مورد تیمهای نظامی است.
ما هزینههای زیادی برای تیمهای پایه میکنیم و 42 تیم لیگ برتری و دسته اولی همه صاحب تیمهای امید و پایه هستند. هر ساله حداقل 10 بازیکن ممتاز از این تیمها به فوتبال ما معرفی میشوند، ولی 2 تیم ملوان و فجر سپاسی به تنهایی ظرفیت جذب این بازیکنان فوقالعاده را ندارند بویژه آن که آنها بازیکنان غیرسرباز هم جذب میکنند. این واقعیت یعنی این که ما هر ساله تعداد زیادی از رونالدوها یا مسیهای بومیمان را از دست میدهیم، چون اگر وقفهای بین فوتبال آنها بیفتد، زمان بسیار زیادی لازم است تا به شرایط آرمانی برگردند؛ شانسی که بندرت ممکن است نصیب یک بازیکن شود.
اگر بگذاریم آنها بروند و در تیمهای غیرنظامی بازی کنند گشایش بزرگی در این زمینه به وجود میآید. در آن صورت استقلال و پرسپولیس هم توجه بیشتری به تیمهای امید و پایه خود میکنند، چون میدانند بازیکنان پرورشیافته در آن تیمها به درد تیم بزرگسالشان هم میخورد. این حرکت از ابعاد مالی و اقتصادی هم کمک زیادی به فوتبال ایران میکند. به طور مثال باشگاهی برای خرید بازیکنی ممتاز حداقل باید 100 تا 200 میلیون تومان هزینه کند، در حالی که حداکثر با صرف چند میلیون تومان میتواند جوان مستعدی را برای تیم بزرگسال خود بسازد.
شگردهای نادر
شگردهای ویژهای به مطرح شدن نادر دستنشان به عنوان مربی موفق در فوتبال باشگاهی ایران کمک کرده است.
* دستنشان راجع به باخت تاریخی 4 بر یک استقلال در برابر تیم کمنام و نشان پگاه در لیگ هفتم میگوید: همیشه فیروز کریمی را به عنوان پیشکسوت و استاد خود پذیرفتهام و راجع به شگردهای آمادهسازی بدنی و تاکتیکهای او تحقیق میکردم، ولی میدان مسابقه، عرصه رقابت است و جای بدل زدن. او در ورزشگاه آزادی به مدافعان کناری استقلال دستور داده بود با نفوذ خود، فشار زیادی روی دروازه پگاه بیاورند. من هم متقابلا برخلاف بازیهای دیگر از مهاجم نوک استفاده نکردم و چاووشی و ابراهیمی را با تهدید در 2 کناره استقلال به بازی گرفتم. مهدوی هم وظیفه حمایت از این 2 گوش را داشت. تهدیدم این بود که به آن دو گفته بودم اگر پایتان به زمین خودی برسد، تعویضتان میکنم. با همین تمهید، از جای خالی 2 دفاع کناری استقلال، آنقدر دروازه این تیم را تهدید کردیم تا به پیروزی عجیب 4 بر یک رسیدیم. اگر چنان برنامهای اجرا نمیشدهیچوقت استقلال 4 گل از ما نمیخورد.
* دستنشان راجع به یکی از شگردهای انگیزشی خود میگوید: پیش از بازی فینال امسال لیگ قهرمانان اروپا، گواردیولا با نشان دادن فیلم اسپارتاکوس موجب تحریک روحی روانی بازیکنان بارسا شد و سپس با انعکاس خواستهها و اشتیاق هواداران و مسوولان باشگاه، انگیزههای آنان را چند برابر کرد. چنین حرکاتی در پیشینه کاری من هم به اشکال متفاوتی ظهور کرده است، مثلا در بدو ورودم به پگاه لوح فشرده سرودی را که پوربخش (خواننده گیلانی) برای این تیم خوانده بود در اختیار تک تک بازیکنان قرار دادم و خواستم آن را حفظ کنند. روز دیدار حساس با سپاهان امکانات پخش سرود را به رختکن آوردم و همگی با هم حتی بازیکنان خارجی تیم، آن را خواندیم. (خجالتیها با چشمان بسته و دیگران با چشمانی باز) وقتی از شالیکارها و ماهیگیران و این گونه هواداران تیم ترنمی به میان میآمد مو برتن بازیکنان سیخ میشد و با چنین انگیزهای، صاحب آن برد مهم بر سپاهان شدیم که هم سرنوشت قهرمانی را تغییر داد و هم چهره تیم سقوطکننده را عوض کرد.
* دستنشان معتقد است بردن تیم به مناطق بکر و بسیار تماشایی طبیعت، از شگردهایی است که شرایط روحی روانی ممتازی به وجود میآورد، بویژه آن که اگر آنجا در کنار تمرینات، سیخ و آتش برای پختن کباب هم آماده باشد و به اتفاق بازیکنان به تهیه چنین غذایی مشغول شویم تا رفاقتها کاملا جا بیفتد؛ رفاقتهایی که بازیکنان، مربیان و مدیران را تا سرحد توان به تلاش برای رسیدن به هدف مشترک وامیدارد. به هر حال داشتن توان بالا برای یک بازیکن خوب، مثل وجود روغن و بنزین برای خودرویی چون بنز و ب. ام. و است و چنین توانی جز در سایه کار بسیار سخت به دست نمیآید که البته انجام کار سخت هم نیازمند روحیهای بالاست. استفاده از آب در بدنسازی از تکنیکهایی است که امروزه در دنیا بهره بسیاری از آن میبرند و من استفاده زیادی از این روش میکنم.
مجید عباسقلی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم