گزارشی از پشت صحنه سریال «کارآگاه علوی 2»

بازگشتم تا رازپرونده های قدیمی را افشاکنم

با یک برف ساده همه چیز در شهر تهران به هم ریخته است. ادارات تعطیل شده اند و بچه ها طعم شیرین «تعطیلی» را زیر زبان خود حس کرده اند. تعطیلی برفی خود را به پشت درهای روزنامه جام جم هم رسانده است.
کد خبر: ۱۵۷۸۷۱
 در این کسالت فراگیر تنها کاری که می تواند این حس کسالت را تعدیل کند، رفتن به سراغ حرفه ای بیرحم است که هیچیک از بلایای طبیعی و غیرطبیعی نمی تواند چرخ های آن را متوقف کند؛ بلکه بعکس گاهی همین مشکلات و بلایا چرخ های این حرفه را روغن کاری هم می کند!در یکی از همین روزهای برفی به پشت صحنه سریال کارآگاه علوی رفتیم.

البته حضور ما در پشت صحنه این سریال به همین یک روز محدود نشد و برای کامل کردن گزارش دو بار تا زعفرانیه رفتیم و برگشتیم. آنچه پیش روی شماست گزارشی از پشت صحنه این سریال تلویزیونی است. با ذکر این توضیح که این روزها سری دوم این سریال در حال ساخت است و مانند سری اول ، کارگردانی و نویسندگی آن را حسن هدایت به عهده دارد. اگر نام کارآگاه علوی باعث کنجکاوی شما شده ، گزارش زیر را دنبال کنید.

چند دقیقه مانده است تا اتوبوس شرکت واحد که بوی دود نامطبوعی از داخل آن به مشام می رسد خودش را به خیابان زعفرانیه برساند. با علیرضا سلمان نصر، مدیر برنامه ریزی سریال تماس می گیرم تا درباره قطعیت حضور گروه سازنده سریال در لوکشین صحبت کنم. می گوید امروز به دلیل بارش شدید برف کار تعطیل شده و بعد می گوید بهتر است روز دیگری به سر صحنه بیایم. نمی توانم به این مساله فکر کنم که مسیر آمده را برگردم. از من اصرار و از او توصیه که آمدن در چنین روزی اصلا خوب نیست و بهتر است آمدنم را به زمان دیگری موکول کنم که بازیگران اصلی سریال حضور دارند. در نهایت من برنده می شوم ! نیم ساعت بعد در اواسط خیابان زعفرانیه که برج های سر به آسمان کشیده اش انگار جای خالی درختان سرسبز آن را گرفته اند، به مقابل خانه ای قدیمی می رسم که بعدا می فهمم آن را یدالله زبردست ، مدیر تدارکات و گروهش پیدا کرده اند. با باز شدن در مشخص می شود اینجا آنقدرها هم که در نگاه اول به نظر می رسید یک خانه ساده نبوده است.

تمام مغازه های این راسته بخشی از این خانه هستند که در زمینی بزرگ از سمت راست به یک ساختمان 2 طبقه می رسد و از سمت چپ به حیاطی بزرگ ختم می شود که درخت های قدبلند آن نشان می دهد در حیاط خانه ای اسم و رسم دار ایستاده ام. در گوشه ای از همین خانه احتمالا باید ساختمان دیگری هم باشد. اگر ارتفاع این برفی که در کف حیاط جمع شده کمی پایین تر از ساق پوتین هایم بود؛ حتما گشتی در باغ می زدم.

علیرضا سلمان نصر می آید. مانند بیشتر برنامه ریزانی که تا این لحظه در زندگی ام دیده ام ، یک مشخصه جالب دارد و آن کلاسوری است که با حجم زیادی از کاغذ در دست دارد. ذهن و حافظه یک برنامه ریز هر اندازه هم که فعال و پویا باشد باز هم قادر به نگهداری همه اطلاعات مربوط به یک سریال نیست و حتما باید منابع مکتوب به کمک بیاید. پس از یک احوالپرسی وارد خانه می شویم.

حداقل 70سن دارد خانه را می گویم در 2طبقه و با اتاق هایی که پنجره های بزرگی نور را به داخل خانه می ریزد. در طبقه دوم خانه و مقابل یکی از همین پنجره ها پشت میزهای پلاستیکی می نشینیم و همانجاست که می گوید گروه کارگردانی برای گرفتن بخش هایی از سریال بیرون رفته اند و هیچ کس نیست.

صحبت با سلمان نصر از ابتدای کار آغاز می شود. همان ابتدای ابتدا که تازه پیش تولید در شهریور شروع شده بود. این مقطعی است که تا آن زمان برخی از مقدمات ساخت سریال از سوی حسن هدایت و احمد نجفی به نتیجه رسیده بود و از این تاریخ کار جدی تر می شود.

تصویربرداری هم که از 24 آبان آغاز شد. شب بود و در حیاط وزارت امور خارجه در باغ ملی ، میز و صندلی چیده شده بود تا با حضور میهمانان رسمی و غیر رسمی و وزیر امور خارجه سریال کلید بخورد. این همان شبی است که دقیقا به خاطر دارم و حتما شما هم که در آن تاریخ روزنامه را خواندید، گزارش آن را به یاد دارید. در همین محل بود که صحنه های مربوط به اداره آگاهی بازسازی شد و هر یک از اتاق های آن به دفتر فعالیت شخصیت هایی مانند صدری ، کازرونی ، علوی ، سرهنگ افشار تبدیل شد. صحنه هایی هم در محوطه بیرونی اینجا که حالا به اداره آگاهی تبدیل شده بود، تصویربرداری شد. پس از آن هم گروه به شهریار رفتند تا در جایی به نام کهنز در داخل یک سوله کار را ادامه دهند. این همان جایی بود که در داخل سوله یک کارخانه ، دکورهای مربوط به بخش هایی از سریال مانند عکاسخانه آندره ، خیاط خانه مینا زن صدری و هاسمیک زن ارمنی داستان ساخته شده بود. این خانه قدیمی زعفرانیه هم لوکیشن بعدی سریال است که مدتی است پذیرای گروه سازنده شده است. وقتی صحبت به اینجا می رسد، به لیوان چای روی میز اشاره می کند و می گوید تا سرد نشده آن را سر بکشم.
در اطراف میزی که ما نشسته ایم ، گروهی در حال فعالیت هستند و با دلر و دیگر ابزارهای فنی دیوارها را سوراخ می کنند و چیزی به فضای خانه اضافه می کنند. این خانه قدیمی که با کمال تعجب هنوز خود را از چشم برج سازها پنهان کرده ، فضای مناسبی برای یک کار تاریخی است. در همین فضاست که هر اتاقی به یک لوکشین مجزا و متفاوت تبدیل شده است.

اداره شهربانی کرمانشاه ، منزل علوی ، منزل صدری ، بیمارستان ، میهمان خانه ای در کرمانشاه بخش های مختلفی هستند که در این خانه بازسازی شده اند. جز بخش هایی که اشاره شد، بخش های دیگری هم احتمالا شاهد حضور گروه سازنده این سریال خواهند بود. بندر شاه در گرگان ، بندر بوشهر، یزد، قسمت های خارجی تهران ، شهرک سینمایی ، جگرکی دودکار، زیر زمین بانک تجارت و دیگر بخش هایی است که هر تکه ای از داستان در آن رخ می دهد. دست اندرکاران این سریال ظاهرا تمایل چندانی به استفاده گسترده از دکورهای شهرک سینمایی در کار نداشته اند.

این مهمترین دلیلی است که سبب شده اوستا صالح پناهی مجری دکور براساس طراحی های حسن هدایت دست به کار شود و در همان سوله شهریار دکورهای سریال را بسازد. البته همچنان بخش محدودی از سریال در شهرک مقابل دوربین می رود. نکته دیگری هم که سلمان نصر به آن اشاره می کند، این است که بخش مهمی از داستان در زمستان و پاییز اتفاق می افتد. با خودم می گویم حتما این بهانه ای است تا کارآگاه را با آن بارانی مشهورش ببینیم. اما با این حساب دیگر باید این برف نابهنگام را به حساب شانس سازندگان این سریال گذاشت.
این که یک سریال در چه مدت زمانی قرار است تولید شود؟ احتمالا یکی از مهم ترین سوال هایی است که می توان از یک برنامه ریز پرسید و این پاسخی است که نصر به سوال ما می دهد: کل کار برای حدود 9ماه تصویربرداری و برنامه ریزی شده و قرار است حاصل کار در این مدت یک سریال 16قسمتی 50دقیقه ای باشد.

نکته دیگر هم این است که حدود 200تا بازیگر در کار حضور دارند و 20درصد آنها در کل کار مقابل دوربین می روند. احمد نجفی در نقش کارآگاه علوی و یوسف مرادیان در نقش دستیار صدری تقریبا در بخش عمده ای از این سریال حضور دارند. بخش دیگری از بازیگرانی هم که در طول کار حضور دارند، به عنوان دستیاران علوی مقابل دوربین می روند. محمد عباس نژاد در نقش کازرونی و ولی اویسی در نقش کرد بچه دستیاران و معاونان علوی هستند. خسرو دستگیر در نقش سرهنگ افشار هم که رئیس کل اداره شهربانی است ، به نوعی سرپرستی این گروه را به عهده دارد. سمیرا سیاح در نقش مینا زن صدری هم احتمالا بار عاطفی داستان را به عهده دارد. او یک خیاطخانه را اداره می کند. مجید مظفری در نقش سرهنگ عدل شخصیت دیگری است که باید به شکل اساسی به علوی حساب پس بدهد. او یک سرهنگ بازنشسته است که سال ها پیش همکار خود را کشته و حالا باید پاسخگو باشد. رویا خلیل آذر هم هاسمیک است.

یک خانم ارمنی که در خیاط خانه مینا کار می کند. محمد ساربان در نقش سید احمد لیستر باجناق رضاشاه شخصیت دیگر داستان است. البته اسم واقعی او سیداحمد میرسپاسی است اما چون با یک انگلیسی به نام لیستر کار می کرده ، نامش کم کم به این اسم تغییر کرده است. مجید عبدالعظیمی در نقش سرهنگ شهربانی کرمانشاه هم همان بازیگری بود که در زمان تهیه این گزارش تازه گریم شده بود. او یک سرهنگ با منش اخلاقی مثبت است و مهم ترین علت انتخاب او برای ایفای این نقش این بود که خودش هم کرمانشاهی است.

کارآگاه علوی پس از گذشت حدودا 12سال از ساخت سری اول تولید می شود. آن زمان کار با دوربین 16میلیمتری انجام می شد و این روزها کار با دوربین دیجیتالی دنبال می شود. این مساله ای است که در ادامه گزارش به آن اشاره خواهیم کرد. اما تا آن زمان عجالتا باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کرد و آن این است که یک مشکل و معضل بزرگ سریال کارآگاه این است که یافتن وسایل مورد نیاز برای بخش های کار عملا به فعالیتی سخت و طاقت فرسا تبدیل شده است. پیدا کردن وسایلی که متعلق به دهه 20و 30هجری شمسی باشد و با آن فضا تطابق پیدا کند واقعا کار ساده ای نیست. به قول نصر «متاسفانه ما هیچ چیزی را بایگانی نمی کنیم و اجناس قدیمی را یا دست سمسار می دهیم و یا درب و داغان می کنیم. البته پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های ما این وسایل را نگه می داشتند، اما نسل فعلی مانند نسل قبلی حوصله نگهداری این وسایل را ندارند.

در همین سریال کارگردان برای پیدا کردن قطارهای دوره رضا خانی به جایی مراجعه کرده بود که می دانست این قطارها در آن انبار شده اند، اما به او گفته بودند قطارهای قدیمی را فرستاده اند ذوب آهن تا از آنها استفاده بهینه شود و حالا باید انرژی فراوانی را صرف طراحی دوباره قطارها و ساخت ماکت آنها کرد».

هیولاها باز هم مضحک شده اند
در سری پیشین سریال کارآگاه علوی ، حمید لولایی در نقش پزشک احمدی ایفای نقش کرده بود. پزشک احمدی فردی بود که در دوره رضاخان به دلیل قتل هایی که انجام داده بود، به شهرت رسید و البته با آن شخصیت متزلزلی که لولایی از خود ارائه کرد، تصویر کاریکاتور گونه ای از یک هیولا در ذهن مخاطب نقش بست. حالا در این سریال هم هدایت برای ایفای یکی از نقش های ضد قهرمان داستان بازیگری طنز را انتخاب کرده است.

این بازیگر کسی نیست جز رضا فیض نوروزی که در این سریال نقش سرپاس مختاری را ایفا می کند. اولین تصویری که از این بازیگر در ذهن من شکل می گیرد، ایفای نقش او در سریال «کمربندها را ببندیم» در نقش کاپیتان اوف و خاطره دختری بود که او در عشق آباد عاشق آن شده بود. رکن الدین مختاری که 6 سال در زمان رضاشاه رئیس شهربانی رضاشاه بود و یکی از چهره های مطرح در کشتن مخالفان دولت رضاخان بود. حالا در بخشی از این سریال که قرار است چند روز بعد تصویربرداری شود، مختاری بعد از فروپاشی دولت رضاخانی ، به شهر پدری خود کرمانشاه آمده تا با دریافت گذرنامه از کشور خارج شود. طبق قانون آن سال ها هیچیک از نظامیان و افراد حاضر در شهربانی نمی توانستند در طول دوران خدمت دولتی خود گذرنامه دریافت کنند. طبق قانون دیگری که در همان زمان اعمال می شد، روسای شهربانی در هر شهری می توانستند برای افراد گذرنامه صادر کنند. حالا همه امید سرپاس مختاری از آمدن به کرمانشاه هم این است که بتواند گذرنامه ای از رئیس اداره شهربانی این شهر دریافت کند اما قرار نیست همه چیز آن گونه که مختاری دوست دارد پیش برود. حالا همکاران بخش دکور در حال آماده کردن اتاقی هستند که تا چند دقیقه پیش در آن نشسته بودیم. هنگام دیدن منظره زیبای باغ ، باید مواظب خاک اره هایی که لب پنجره ریخته شده باشم.

سعید عمرانی از اعضای گروه دکور با استفاده از تخته و چوب و اره و دلر در حال سر و سامان دادن به اتاق هستند. در اتاقی دیگر سحر نوری در حال یافتن لباسی مناسب برای عبدالعظیمی است.

در همان حال که اتاق طبقه بالا به عنوان دفتر کار رئیس کل شهربانی کرمانشاه آماده می شود؛ در اتاقی دیگر در طبقه پایین خانه رستوران یک میهمان پذیر در کرمانشاه آماده می شود. اینجا همان جایی است که قرار است در آن سرپاس مختاری دستگیر شود. حالا بخار روی شیشه کم کم ریزش می یابد و تصویر آدمی که بر روی شیشه کشیده شده ، کج و کوله می شود. داخل حیاط 2 اتومبیل پارک شده اند. یکی کراسیلر آبی رنگی است زیر یک کیسه نایلونی پنهان شده تا برف و سرما آسیبی به آن نرسد. یک فورد طوسی هم داخل حیاط است که ظاهرا فقط جنبه تزئینی دارد و بیش از یک اتاقک که روی یک چهار چرخ مستقر شده نیست و به همین دلیل نیاز به محافظت ندارد. 20 دقیقه پیش از آن که منوچهر شمسایی مدیر نورپردازی سریال کار خود را آغاز کند، با او به گفتگو می نشینم.

ابتدا از تفاوت نورپردازی در سینما و تلویزیون می گوید و به این نکته اشاره می کند که این سریال اولین همکاری او با حسن هدایت است.

وقتی می پرسم در این سریال تا چه اندازه بار دراماتیکی داستان به عهده نور است ، پاسخ می دهد. این مساله به چند عامل مختلف بستگی دارد. در برخی سریال ها نور تنها جنبه زیبایی دارد اما گاهی که داستان سبک و سیاقی جنایی پیدا می کند، نیاز به نورهای پر کنتراست است و یا در فضاهایی مانند بیمارستان ، نورها به طرف آبی فلورسنت می روند. در این داستان هم با توجه به فضای آن نور نقشی مهم دارد. فعالیت هیچ نورپرداز و تصویربرداری با آغاز ساخت سریال شروع نمی شود و در بخش های مقدماتی مانند طراحی دکور باید این شخصیت حضور داشته باشد تا از نظرهای او برای این بخش از کار استفاده شود. البته این که هدایت خود طراحی صحنه را نیز به عهده داشته بخش عمده ای از مشکل را حل کرده است.

بعد هم جمله ای می گوید که تمام فرضیات من درباره این خانه را به هم می زند: «قرار است بعد از پایان این سریال این خانه را تخریب کنند و به همین دلیل در نصب چراغ ها در خانه هیچ محدویتی نداریم.»

در این سریال باید یک نکته اساسی رعایت شود و آن هم این است که به دلیل فرا رسیدن ایام محرم ، عملا از ساعتی از شب به بعد صدای عزاداری مانع از آن می شود که بتوان صحنه های شب را به سادگی تصویربرداری کرد و به همین دلیل با پوشاندن پنجره ها و نوع خاصی از نورپردازی ، فضا برای تصویربرداری صحنه های شب در روز آماده می شود. شمسایی به این نکته هم اشاره می کند که در همه جای دنیا کار نورپردازی به سمت ویدئو رفته است. این مساله در کنار باصرفه بودن و تکنیک های جدید ویدئو، مهمترین عامل گرایش به ویدئو است.

دوربین های ویدئو هم مرتب پیشرفت می کنند. الان دوربین ها حساس تر شده اند و با روشن کردن یک چراغ ، فضای نوری کاملا عوض می شود و تصویر شفاف می شود و بسادگی کهنگی مورد نظر برای یک سریال با حال و هوای قدیمی ایجاد نمی شود.

در این سریال قرار است پس از پایان کار، تصاویر در رایانه کهنه و قدیمی شود. نورپرداز سریال های مدرس ، امیر کبیر، رعنا، عطر گل یاس ، آوای فاخته ، آپارتمان ، خانه سبز، همسران ، دنیای شیرین دریا، دنیای شیرین و... را با کارهایش تنها می گذارم و به سراغ محسن ملکی طراح چهره پردازی سریال می روم که تازه از گریم کردن یکی از بازیگران فارغ شده است.

در سریال های تاریخی همیشه بخش مهمی از کار طراحان چهره پردازی را چسباندن ریش ، سبیل و مو محدود می شود. نام های محدودی در این عرصه فعالیت می کنند و در این عرصه طراحان جوان چندان فعال نیستند. حالا باید دید درباره این نکته محسن ملکی چه نظری دارد؟ او پاسخ می دهد: «این قاعده را که کارهای تاریخی محدود به چند طراح خاص باشد را اصلا قبول ندارم. در چند سال اخیر برخی طراحان جوان هم در سینما قابلیت های خوبی را از خود نشان داده اند که چشمگیر بوده است. البته ما در درجه اول مدیون پیشکسوت هایی هستیم که به ما یاد دادند و از آنها آموزش دیدیم. درباره این سریال هم فکر نمی کنم کار تاریخی به آن معنی باشد که فقط محدود به چسباندن ریش ، سبیل و مو باشد. بدون اینها هم می توان گریم یک شخصیت را جا انداخت. می توانیم با آرایش مو، فرم مو و سایه کاری به شخصیت پردازی برسیم. پیش از شروع این سریال در ساخت فیلم گرداب با حسن هدایت همکاری داشتم. آن فیلم هم در مقطع زمانی سال های دهه 20و 30رخ می داد اما گریم اغراق شده ای نداشت. به همین دلیل با ذهنیت هم آشنا بودیم.

صحبت اولیه هم این بود که گریم ها زیاد غلو شده نباشد و به تیپ سازی و شخصیت پردازی برسیم تا آدمها در شکل واقعی خود ارائه شوند و شخصیت آنها تداعی شود. آنهایی را هم که وجود خارجی داشتند، شبیه سازی می کنیم.

در سری پیش هم که مهرداد میرکیانی طراح چهره پردازی بود، این اتفاق افتاد و این کار را هم در سری جدید کار لحاظ کردیم.

درباره کارآگاه علوی 50تا 60درصد به طرح میرکیانی وفادار بودم و با اندکی تغییر جزیی که به سن و سال کارآگاه مربوط است ، شخصیت او را ارائه کردیم. در مجموع در این داستان مساله غلو شده ای وجود ندارد و نمی خواهیم با زور یک شخصیت را جا بیندازیم. ریش و سبیل هم کاملا به صورت طبیعی و نرمال و با وفاداری به تاریخ ارائه می شود.» وقتی درباره نوع ریش و سبیل می پرسم ، او پاسخ می دهد: در آن دوره آقایان با موهای کوتاه و سه چهار نوع فرم سبیل که به موقعیت اجتماعی آنها بر می گردد، مطرح می شدند. نظامیان و افسران پلیس در نوع آرایش مو و سبیل متمایز می شدند. سوال بعدی ام این است که : با توجه به این نوع از گریم آیا زمان اجرای کار کم شده است؟ او پاسخ می دهد: ما در این سریال گریم هایی با زمان طولانی که مثلا 3ساعت طول بکشد، نداشتیم.

البته ممکن است در ادامه کار به چنین گریم هایی نیاز باشد. مثلا در بخشی از داستان محمدرضا پهلوی در سن و سال دهه 20شبیه سازی خواهد شد. طبیعی است گریم این شخصیت طولانی خواهد بود چون این شخصیت برای مردم کاملا جا افتاده است اما تا به حال بیشترین زمانی که برای گریم بازیگران اصلی داشتیم ، مربوط به احمد نجفی بوده است که گاه 30تا 45دقیقه طول کشیده است. البته مجریان ما سرعت عمل بالایی دارند و همین مساله سبب می شود زیاد معطل نشویم چون طولانی شدن گریم به مرور سبب فرسودگی روحی بازیگر می شود.

کی گفته منو بگیرید؟
2 روز بعد دوباره در همان خانه خیابان زعفرانیه گروه مشغول کار شده اند. در همان حیاط پیش از ورود به خانه اتاقی را می بینم که 2 دوربین به سمت آن نشانه رفته اند. از پشت پنجره ها نور شمع های روی میز دیده می شود و آدم هایی که پشت میزها نشسته اند. امشب قرار است در این صحنه سرپاس مختاری دستگیر شود. 4 میز در داخل یک اتاق چیده شده است. با چند هنرور که در پشت میزها نشسته اند، فضای یک کافی شاپ قدیمی تداعی می شود. روی میزها شمع روشن است و بشقاب هایی که حاشیه آنها طلاکوب شده روی میزها به چشم می خورد. هنرورها در این صحنه شلوار و کفش امروز به تن دارند و این یعنی این که در این صحنه زاویه دوربین آنقدر باز نیست که همه چیز را نشان دهد. بازیگر نقش سرپاس مختاری که به این میهمان خانه آمده است ، قرار است در صحنه ای که ضبط آن تا دقایقی دیگر آغاز می شود، از سوی ماموران دولتی دستگیر شود.

در تمرین ها می بینم که او خیلی خونسرد است و شاید بتوان گفت اعتماد به نفس زیادی دارد. یک آدم رشید و چهارشانه با لباس های کردی قرار است برای او چای بیاورد و بعد درست در زمانی که او طعم شیرین چای را مزه مزه می کند، یک افسر شهربانی به همراه 2 سرباز که به روی پالتوهای آنها آرم و درجه های نظامی به چشم می خورد، سر برسند و خطاب به سرپاس مختاری بگویند: دستور توقیف شما از تهران رسیده حضرت اشرف!
سرپاس مختاری هم قرار است در این صحنه با تفرعن خاصی برافروخته شود و بگوید: به دستور کی ؟افسر هم خواهد گفت : ریاست کل شهربانی به درخواست دادستان دیوان کیفرالبته از خودم می پرسم واقعا چقدر مهم است که آدم بداند به درخواست چه کسی دستگیر می شود؟!

سرپاس مختاری ظاهرا آنقدر ابهت دارد که او را در لحظه دستگیری هم حضرت اشرف خطاب کنند. در این صحنه یک دوربین از روبه رو تصویر می گیرد و دوربین دیگر از سمت چپ.

البته قرار نیست با این شیوه تصویربرداری دوربین ها به هم سوئیچ شود، بلکه برخلاف روال موجود، این تصاویر به اتاق مونتاژ برده خواهد شد و تدوینگر کار از میان آنها دست به انتخاب خواهد زد. با این همه ، موبایل دوربین دار که چلیک چلیک عکس می گیرند، با خودم می گویم احتمالا چند سال دیگر همین موبایل ها کمی بزرگ تر و مجهزتر می شود و جای این دوربین های حجیم را می گیرند. پس از پایان تمرین آخرین ترمیم های گریم انجام می شود. در جعبه رنگی که طراح چهره پردازی در دست دارد، از میان 12رنگ موجود از رنگ فیروزه ای کمترین استفاده شده است.

در طبقه بالای خانه کابل هایی که از این دو دوربین آمده اند، وارد 2مانیتوری می شوند که بر روی میز مقابل کارگردان قرار دارند. در همین اتاق است که در تاریکی نسبتا مطلق ، کارگردان ، منشی صحنه و مهندس هوشمند نشسته اند و در پرتوی نور و گرمای یک بخاری برقی ، با دقت خروجی دوربین را تماشا می کنند. فقط جای مرتضی دهنوی صدابردار کار خالی است. تا شروع کار چرخی در اتاق می زنم.

2 مجله قدیمی روی میز است. یکی از آنها تهران مصور سال 1332 است که در آن زمان به قیمت 6 ریال عرضه می شده است. کاغذهای کاهی مجله را ورق می زنم. مطالب جالبی دارد. در مقدمه مطلبی آموزشی هم این نکات را می خوانم : «اگر خیال ازدواج دارید و یا تاکنون ازدواج کرده اید، مواظب باشید مداخلات بیجا و حسادت ها و کینه توزی های جاهلانه مادر شوهر، مادر زن ، خواهر شوهر و خواهر زن کاخ سعادت شما را واژگون نسازد.»

اینجا استودیو نیست
پس از آن که با پایان ضبط یکی از صحنه ها دوربین های تصویربرداری آرام می گیرند؛ فرصت خوبی فراهم می شود تا با محمدرضا کاظمی و مهدی شکیبا تصویربرداران این سریال گفتگو کنم.

پرسشی که از همان ابتدا ذهن مرا به خود مشغول کرده این است که این شیوه ضبط سریال با دو دوربین اساسا چه تفاوتی با شیوه ضبط استودیویی دارد؟ کاظمی برای توضیح این مساله به سوابق کاری قبلی خود اشاره می کند و با نام بردن از آثاری مانند بدون شرح ، بانکی ها، کمربندها را ببندید، اکسیژن و خواستگاران به تجربه تصویربرداری با 2 دوربین اشاره می کند و می گوید: در آن سریال ها نیز کم و بیش این شیوه تجربه می شد.

در آثاری که با مهدی مظلومی همکاری داشتم ، با بهره گیری از این شیوه بخشی از مونتاژ در صحنه انجام می شد و بخشی دیگر در استودیو صورت می گرفت. در حال حاضر هم در این کار همزمان با ضبط، انتخاب های اولیه هم برای تدوین صورت می گیرد. به این صورت که تصاویری که از دوربین خارج می شود، به رایانه منتقل می شود. شیوه ضبط هم به گونه ای است که بتوان تصاویر را به هم کات کرد. برای سهولت در این مساله مهندس هوشمند پشت مانیتور و در کنار کارگردان حضور دارد تا 2 دوربین را از لحاظ رنگ و نور همسان و هم فاز کند تا مونیتور بتواند بدون دغدغه این تصاویر را به هم پیوند بزند. این شیوه به بازیگر هم کمک می کند تا بدون آن که حس و حال او قطع شود، از 2زاویه تصاویر را انتخاب و به هم پیوند بزند.

می پرسم: آیا با این شیوه کهنگی مورد نظر یک فیلم قدیمی هم حاصل می شود؟ پاسخ می دهد: همیشه به عنوان تصویربردار تلاش می کنم کار خودم را در خدمت قصه قرار دهم و تلاش کنم حس کار واقعی باشد. قدیمی یا جدید بودن تصویر اهمیت ندارد. مهم این است که فضاسازی کاملا رئال باشد و رنگ ها فضای قابل باوری را در خدمت قصه ایجاد کند و هیچ عامل بازدارنده ای مخاطب را از اثر دور نکند.
از دهه 30 جلوتر نمی رویم

همیشه مصاحبه با کارگردان آخرین بخش از کار است. این مساله یک علت مشخص دارد و آن این است که قرار است او به همه پرسش ها پاسخ دهد. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که علت این همه علاقه حسن هدایت به تاریخ معاصر و این مقطع از آن چیست؟ این سوالی است که وقتی با هدایت دور یک میز چوبی نشسته ایم و سعی می کنیم از حرارت لامپ های ولت بالای روشن شده در اتاق گرم شویم از او می پرسم. پاسخ هدایت به این سوال را بخوانید: در تلویزیون تولید برنامه نمایشی درباره 3مقطع صدر اسلام ، تاریخ معاصر و جنگ جزو سیاست های اصلی است. من شخصا به تاریخ معاصر از این رو علاقه مند هستم که این تاریخ از دوران ما خیلی دور نیست و امکان بازسازی آن وجود دارد و برای مردم جذاب تر است. اگر مسائل تاریخی را چه در فیلم ها و چه در تحلیل خود خوب پیاده کنیم ، راه آینده را هموار کرده ایم و اگر از تاریخ درس درستی بگیریم ، در زمان حال دچار مشکل نمی شویم.

تجربه تاریخ نشان می دهد خیلی چیزها به شکل ادواری تکرار می شود. البته یک اندیشمند تاریخ می گوید: «بزرگ ترین درسی که تاریخ به ما می دهد این است که هیچ کس از تاریخ درس نمی گیرد»
. می پرسم: در سریال کارآگاه علوی هدایت چقدر امکان دخل و تصرف در وقایع تاریخی را داشته است؟ او می گوید: « در این زمینه محدودیتی وجود ندارد و بیشتر با یک چارچوب مواجه هستیم که زمینه مناسبی را برای خلق درام در اختیار ما قرار می دهد. ما مجازیم در جزئیات درام دخل و تصرف کنیم. حتی بیننده سختگیر به دنبال فیلم مستند نیست و دنبال داستانی است که ساختار دارماتیک را رعایت کرده باشد. ما هم الزامی نداریم تاریخ را قدم به قدم تعریف کنیم بلکه بخش اصلی که قابلیت درام داشته باشد را به تصویر می کشیم. البته قرار هم نیست تاریخ را با روایت دروغ نقل کنیم. الزامی به این هم نداریم که تمام وقایع را با جزئیات بیان کنیم. ما از میان وقایع انتخاب می کنیم.»

حالا پس از شنیدن این توضیحات با خودم می گویم دوره ای که هدایت برای روایت داستان انتخاب کرده ، دوره ای است که به او قدرت انتخاب بالایی می دهد. اواخر دوره پهلوی اول و اوایل دوره پهلوی دوم دوره ای است که جامعه ایران بشدت دچار تحول در زمینه های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی می شود و تحول همیشه درام می آفریند. مدرنیسمی که مردم در آن دوره به سمت آن می رفتند و تشویق حکومت به حرکت به سوی این مدرنیسم حتما باعث خلق خیلی از لحظات دراماتیک می شود که گاهی در تضاد با سنت بوده و گاهی با آن در یک جهت بوده است. حالا کافی است به این ماجرا دیکتاتوری مدرن را هم اضافه کنیم تا بفهمیم چه میزان قصه های تراژیک ممکن است در این بستر رخ دهد. همه اینها بستر وقوع قصه است.

مضافا بر این که این دوران خیلی از دوره معاصر دور نیست و خیلی از افراد حاضر در آن سال ها زنده هستند. آرشیوهای مکتوب و تصویری فوق العاده زیادی هم از آن دوران وجود دارد و در نتیجه سندیت وقایع قابل دسترسی است و مردم اقبال بیشتری به این تاریخ نشان می دهند. از هدایت می پرسم: تفاوت این سریال نسبت به سری قبل چیست؟ می گوید: طبیعتا هم به دلیل افزایش تجربه تیم سازنده و هم نسبت به دورانی که وقایع کنونی رخ می دهد و استفاده از ساختارهای بصری مناسب تر، کار نسبت به سری قبل پیشرفت داشته است ؛ اما ساختار کلی همان است که بود و داستان همچنان مبتنی بر کشف قدم به قدم حوادث و استفاده از درایت علوی است و این مساله تغییر چندانی نکرده است. شخصا معتقدم برای پیگیری وقایع بهترین شیوه ، شیوه معمایی است. غیر از این نه امکانات اجازه تحرک بیشتری می دهد و نه نتیجه کار در عمل خوب از آب در می آید. بیننده تلویزیون به داستان علاقه مند است و بعد ساختار را مورد توجه قرار می دهد. ما هم سعی کردیم داستان جذابی با ساختار مناسب ارائه کنیم که در عین حال که سرگرم کننده هم باشد و در عین حال گوشه چشمی هم به تاریخ معاصر با همه زیبایی ها و زشتی های آن داشته باشیم.

این مقطع یعنی 12 - 13 سال حادثه که همه مستند هستند و از میان آنها انتخاب شده اند و اگر موفق باشد ممکن است کار باز هم ادامه یابد.

می پرسم: یعنی داستان تا زمان معاصر ادامه می یابد؟ می گوید: نه ، ترجیح می دهم این سریال از دهه 30 به این طرف ادامه نیابد. می پرسم : درکارهای تاریخی معمول شده که فضا همیشه کهنه و تیره باشد. علت چیست؟ هدایت می گوید: به این دلیل که بیننده انتظار دارد در چنین آثاری کمی کهنگی ببیند. البته طبیعی است در نورپردازی باید دقت ویژه ای شود، اما این به مفهوم شلختگی نیست. در برخی کارها نشان دادن قدمت به معنی نشان دادن کهنگی بیش از حد فضا، لباس و وسایل صحنه است. ما در این کار تلاش کردیم تمام فضا، لباس و صحنه را مرتب کنیم و این فضا دارای هارمونی باشد و در عین حال تداعی کننده فضای کلاسیک هم باشد. این موضوع در تلویزیون آزار دهنده است که فیلمی با صدای خفه و گرفته درباره گذشته ببینیم اما این سلیقه است.

رضا استادی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها