از رسانه مردم حرف مردم را فریاد می زنم

اگر شنبه برنامه پارک شهر را از شبکه رادیویی تهران نشنیده باشید احتمالا فایل صوتی آن را که در فضای مجازی دست به دست می‌شود، شنیده‌اید. آنچه در این برنامه گذشت این بود که سیدحسین حسینی، مجری برنامه، به پخش قسمتی از مصاحبه عروس یکی از سفرای ایران که می‌گوید لباس‌های برند در ایران موجود نیست و برای همین او پوشاکش را از خارج کشور تهیه می‌کند، واکنش تندی نشان داد و در بخشی از انتقاداتش گفت: چرا همچین چیزی پخش می‌کنید و اعصاب آدم را به‌هم می‌ریزید...
کد خبر: ۱۱۵۶۶۲۸
از رسانه مردم حرف مردم را فریاد می زنم
در مملکتی که یک کارگر 900 هزار توان حقوق می‌گیرد، در کوره‌پزخانه‌های ته تهران می‌نشیند و اصلا نمی‌فهمد لباس برند چیست واقعا این حرف‌ها خجالت‌آور نیست؟! بعد از این اتفاق با حسینی درباره عصبانیت و انتقادهای بی‌پرده‌اش روی آنتن یک برنامه زنده رادیویی و بازخوردهای آن گفت‌وگو کردیم.

فایل صوتی از یک برنامه رادیویی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن شما از کوره در میروید و به تندی علیه اظهارنظر عروس یکی از سفرای ایران در مورد برندپوشی و... انتقاد میکنید.

این اتفاق شنبه در برنامه پارک شهر رادیو تهران افتاد و من تا فردای آن روز درباره انتشارش اطلاعی نداشتم و فکر نمیکردم اینقدر سریع منتشر شود!

از پخش صحبتهای این خانم در میان برنامه اطلاع داشتید یا واقعا غافلگیر شدید؟

نه اطلاعی نداشتم. در برنامه در مورد موضوع فساد صحبت میکردم که وسط آن آیتم پخش شد و این اتفاق افتاد.

شما سالهاست سابقه اجرا دارید، چه شد در این مورد نتوانستید خشم خود را کنترل کنید؟

نمیشود گفت که نتوانستم خودم را کنترل کنم. همانطور که گفتید من سالهاست برنامههای چالشی اجرا و روی خط قرمزها حرکت میکنم. این حرفه و شغل من است و فکر نمیکنم در این زمینه خط قرمزها را رد کرده باشم. به هر حال مبارزه با فساد یک مطالبه عمومی است و «از کجا آوردهای؟» جزو شعارهای اولیه و اصلی انقلاب است که فکر میکنم ما بعد از 40 سال خیلی درست به آن عمل نکردهایم. پرسش اینجاست چطور ممکن است خانواده منسوب به فردی که در جمهوری اسلامی سمت دارد و سفیر است و باید نماینده و ابلاغکننده پیام انقلاب ما در یک مملکت دیگر باشد، با افتخار در اینستاگرام لایو میگذارند و میگویند ببینید ما چطور داریم عروسی میگیریم؛ ببینید زندگی لاکچری چه لذتی دارد؟ شما این را با زندگی که در جنوب شهر پایتخت در جریان است، مقایسه کنید. در همین تهران مردمانی هستند که در خانههای 40 متری زندگی میکنند و هشتشان گرو نهشان است. شما حتما شنیدهاید در آبادان یک پسر 12 ساله به خاطر اینکه مادرش برای پرداخت اجاره خانه دوچرخهاش را فروخت، خودش را حلقآویز کرده است.

آن وقت عروس خانم این خانواده در رسانهای با تفاخر میگوید لباسهای برند میپوشم ولی چون در ایران برند نداریم، تمام لباسهایم را از خارج کشور تهیه میکنم! من هیچ اشکالی نمیبینم یک خانواده ثروتمند باشد و هر جور دوست دارد بخرد، بپوشد، بخورد و بنوشد. ثروتشان مال خودشان است و اختیار مالشان را دارند، اما مشکل تفاخر است. تفاخر در جامعهای که به این وسعت شکاف طبقاتی دارد کار درستی نیست و همچنین تاکیدم به منسوب بودن این خانواده به جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی در شرایطی به ثمر رسید که هزاران نفر در جریان انقلاب و دست کم یک میلیون نفر در جریان جنگ تحمیلی، شهید، مجروح و اسیر شدند. کسی بعد از این شرایط سفیر جمهوری اسلامی در دانمارک و مدیر یقه سفید ما میشود، اما خرجهای اینچنینی میکند. تازگیها هم مد شده است وقتی آقا پسرها کاری میکنند که صدایش درمیآید، میگویند پدر در جریان نبودند.

در این مورد هم بتازگی عروس خانواده توضیحهایی داد و بسیاری از اخبار منتشر شده را تکذیب کرد و گفت بسیاری از این لباسها و... متعلق به زمانی است که او در خانه پدرش بوده است.

خیلی هم عالی. اگر یک خانواده ثروتمند باشند ما نه تنها ناراحت نمیشویم و حسادت نمیکنیم، بلکه خوشحال هم میشویم. انشاءا... خدا برکتشان را افزون کند، اما گفتم مساله تفاخر است که به یک روند غلط در جامعهمان تبدیل شده.

شاید بسیاری با اصل حرف شما موافق باشند اما با لحنتان در رسانهای فراگیر چون رادیو مشکل داشته باشند.

چه لحنی!؟ بیایید بدون میکروفن با هم به جنوب شهر یا پیش خانواده شهدا برویم و به آنها بگوییم چنین اتفاقی افتاده است تا واکنش آنها را ببینیم. آیا عصبانیتر از من نخواهند بود؟ آیا دردآور نیست در مملکتی که شهید دادیم این اتفاقات بیفتد و بشنویم به برندپوشی تفاخر میکنند و میگویند در ایران لباس خوب نیست!

فکر میکنم به خاطر همین لحن، صدایتان برای لحظاتی با پخش موسیقی قطع شد.

صلاحدید تهیهکننده این بود توقفی ایجاد کند، اما من ادامه دادم. یعنی در واقع مانیفست خودم و همکارانم را توصیف کردم و گفتم بچههای رادیو هم جزو همین جامعه هستند، آدمهای عجیب و غریبی نیستند و پولهای آنچنانی نمیگیرند.

این مورد مدتی است در شبکههای اجتماعی منتشر شده و سر و صدا به پا کرده است، اما مسلما موارد دیگری نیز بوده و هست. چرا درباره آنها چیزی گفته نمیشود؟

در اجراهای من در برنامه پیک بامدادی و خیلی از جاهای دیگر این حرفها را میشنوید. دوستانم در سازمان من را میشناسند و میدانند تحمل نمیکنم و اگر موضوعی حتی در حد تعرض به یک حیوان مثلا همان قضیه بستن سگ به وانت و کشیدنش روی زمین باشد، عصبانی و ناراحت میشوم و واکنش نشان میدهم. این قضیه هم مربوط به اموال وشأن اجتماعی مردم بود و به همین خاطر برایم اهمیت داشت و سکوت نکردم.

یعنی از این دست واکنشها داشتهاید و خواهید داشت؟

من به فعل «خواهید داشت» اینگونه پاسخ میدهم که اصلا وظیفه رسانه همین است. رسانه سیبزمینی به درد مردم نمیخورد. اعلام اینکه هوا خوب است و پس فردا میخواهد باران بیاید در جای خود و برای اطلاع مردم خوب است اما رسانه قرار است آینه تمام نمای جامعه ما باشد. آیا رسانهای که از کنار این اتفاقات بگذرد رسانه مطلوبی است؟ آیا مطلوب است که مردم صدای خود را از رادیو نشنوند؟

ما افراد زیادی داریم که به این بحثها وارد نمیشوند و میگویند شغل من فقط گویندگی است و صرفا کاری را که به من واگذار شده باشد انجام میدهم.

بله، به هر حال امرارمعاشمان از طریق اجراست، ولی پدر و مادرم یادم ندادند چشمانم را روی حق ببندم و از آن براحتی بگذرم حتی به قیمت اینکه سر ماه فیش حقوقیام دست بخورد و مبلغش کمتر شود. مرحوم گل آقا میگفت: «یک دهان دارم، دو تا دندان لق، میزنم تا میتوانم حرف حق.» تا وقتی تریبون در اختیارم هست و مدیران سازمان صداوسیما به امثال من اعتماد دارند، حرف حق را میزنم ولو اینکه به ضررم تمام شود.

نوشین مجلسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها