بررسی 7 یافته علمی روان‌شناسان که زندگی بهتر و آرامش بیشتر را به ارمغان می‌آورد

7 حقیقت درونی

این روزها خواندن اخبار در روزنامه‌ها یا شبکه‌های اجتماعی به آسانی می‌تواند ما را دچار احساس بدبینی و ناامیدی نسبت به طبیعت انسانی کند. با این حال، مطالعات روان‌شناسی اخیر نشان می‌دهد انسان‌ها آنقدرها هم که به نظر می‌رسد خودخواه یا حریص نیستند. افزون بر این تحقیقات روزافزونی در زمینه روان‌شناسی وجود دارد که می‌تواند جنبه‌های بیشتری از خود انسانی‌مان را ـ که برای بسیاری از افراد موضوع جذابی است ـ به ما بشناساند و بر زندگی فردی و روابط ما با اطرافیان‌مان تاثیرگذار باشد. نتایج تحقیقات چند روان‌شناس یا به عبارتی چند حقیقت از علم روان‌شناسی را در ادامه می‌خوانید.
کد خبر: ۱۱۲۳۵۲۰
7 حقیقت درونی

مونیکا بارلت: دومینوی لطف به دیگران

وقتی کسی لطف کوچکی به ما میکند مثل پرداخت کرایه اتوبوس یا هزینه قهوهای که صرف کردهایم، ما نیز به عنوان دریافتکننده این لطف، تمایل پیدا میکنیم چنین لطفی را در حق دیگری داشته باشیم. مطالعهای که دکتر مونیکا بارلت و همکارش دیوید دستنو از دانشگاه نورث ایسترن آمریکا انجام دادهاند، نشان داد انسانها واقعا تمایل دارند کمکی را که دیگری به آنها کرده است پیشکش دیگران کنند و علتش این است که خود را مدیون محبت دیگری میدانند. در آزمایشی که در این زمینه انجام شد شرکتکنندگان دچار مشکلی در رایانه خود میشدند و وقتی دیگری به آنها در رفع آن مشکل کمک میکرد، این افراد متعاقبا زمان بیشتری را صرف کمک به حل مشکل نفر بعدی میکردند. در واقع احساس خرسندی ناشی از محبتی که به ما میشود، انگیزهای برای کمک به دیگران در ما ایجاد میکند.

دانیل گیلبرت: روانشناسی خودِ آینده

دانیل گیلبرت، روانشناس اجتماعی و استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد میگوید ما معمولا در به یاد آوردن گذشته خوب عمل میکنیم، اما تصوری که از آینده داریم زیاد درست نیست. این باعث میشود تغییراتی که در سالهای آینده انتظارمان را میکشد دست کم بگیریم. درواقع ما تسلیم چیزی میشویم که گیلبرت آن را «توهم پایان تاریخ» مینامد؛ به این معنا که دائما تصور میکنیم خود کنونیمان معتبرترین خود ما و اوج رشد فردی ماست. ما در هر مرحله از زندگی، تصمیماتی میگیریم که فکر میکنیم به طور قابل ملاحظهای بر افرادی که در آینده قرار است به آنها تبدیل شویم، تاثیر میگذارد. در لحظه حال ـ مثلا در زمانی که مشغول صرفهجویی در پول یا کاهش مصرف چربیهای اشباع هستیم با این هدف که در آینده زندگی راحتتر و سالمتری داشته باشیم ـ انتظار داریم خودِ آیندهمان به خاطر فداکاریهایی که امروز میکنیم از ما سپاسگزار باشد. این خودِ آینده ممکن است خودِ یک دقیقه بعد، یک سال بعد یا یک دهه بعد ما باشد. اما واقعیت این است اهدافی که ما اکنون برای خودمان تعیین میکنیم، اهداف خودِ حال ماست، نه خودِ آینده ما! درواقع زمان حال ـ چه زمان حال کنونی و چه زمان حال ما در آینده ـ همیشه زمانی متفاوت است و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم تغییر میکنیم. این چیزی است که گیلبرت آن را «اشتباه اساسی در مورد قدرت زمان» میداند و میتواند به طور چشمگیری بر درک ما از شادی تاثیر بگذارد. بر این اساس به عقیده گیلبرت برای داشتن شادی مستمر و پایدار باید این باور را کنار بگذاریم که در زمان حال میتوانیم اسباب رضایتمندی خودِ آیندهمان را فراهم کنیم.

دانیل کانمن: معمای تجربه در مقابل حافظه

دانیل کانمن استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون آمریکا در مورد نتایج تحقیقاتش در زمینه علوم رفتاری و اجتماعی میگوید ما دو نوع شادی داریم: شادیای که در حال حاضر آن را تجربه میکنیم و شادیای که آن را در خاطراتمان مییابیم. کانمن با مثالی توضیح میدهد: آزمایش دردناکی روی دو بیمار انجام میشود. یکی از آنها در طول آزمایش درد بیشتری را در زمانی طولانیتر تحمل میکند، اما در پایان آزمایش درد کمتری احساس میکند. بیمار دوم در طول آزمایش، کمتر از اولی و در زمان کوتاهتری درد میکشد ولی لحظات پایانی برای او بسیار دردناک است. در نهایت و در پایان آزمایش، بیماری که پایان دردناکتری را تجربه کرده است کل تجربه را هم ناخوشایندتر به یاد میآورد و فکر میکند درد بیشتری کشیده است. این تناقضی است که بین «خود تجربهکننده» و «خودِ به یادآورنده» وجود دارد. خود تجربهکننده به طور ممتد زندگی کرده و لحظات زیادی را تجربه میکند، اما خود یادآورنده بیشتر آنها را به یاد نمیآورد. از نظر خود تجربهکننده، وقتی به مسافرت دو هفتهای میروید و هفته دوم مثل هفته اول خوب است، این دو هفته دو برابر یک مسافرت یک هفتهای خوش گذشته است. ولی قضیه برای خود یادآورنده بسیار متفاوت است. برای خود یادآورنده، این مسافرت دو هفتهای فقط کمی بهتر از مسافرت یک هفتهای است؛ زیرا خاطرات جدیدی اضافه نشده و داستان جدیدی خلق نشده است. به عقیده کانمن خود تجربه کننده و به یادآوردنده دو هویت کاملا متفاوت هستند و اشتباه گرفتن این دو با هم بخشی از مشکل فهم خوشبختی است. کانمن در نهایت بیان میکند ما نباید خوشبختی را به معنای خوش بودن بدانیم؛ زیرا این دو کاملا با هم متفاوت است.

کارول ریف: معنای زندگی در ارتباط با دیگران

دکتر کارول ریف، استاد روانشناسی دانشگاه ویسکانسین آمریکا که برای مطالعاتش در مورد آنچه «بهزیستی روانی» نامیده میشود شهرت یافته است، میگوید: بهزیستی روانی به این معناست که ما احساس کنیم زندگی هدفدار و معنادار است. او میگوید روابط ما با دیگران در داشتن چنین احساسی نقش کلیدی دارد. ایجاد روابط صمیمانه و دراز مدت و احساس تعلق به یک شبکه ارتباطی و حمایتی، از مولفههای اساسی بهزیستی روانی است. نتایج مطالعهای که سال 1394/ 2015 منتشر شد شواهدی ارائه کرد که این ادعای ریف را تائید میکرد. در این مطالعه، شرکتکنندگانی که وقت بیشتری را صرف کمک به دیگران کردند، گفتند حس هدفمندی و معنادار بودن زندگی را بیشتر تجربه کردهاند. شرکتکنندگان در این مطالعه همچنین بیان کردند پس از نوشتن نامه قدردانی به شخص دیگر، معنادار بودن زندگی را بیشتر احساس کردهاند. براساس نتایج این تحقیق صرف زمان برای کمک به یک فرد دیگر یا ابراز قدردانی نسبت به شخص دیگر میتواند به زندگی معنای بیشتری بدهد.

مایکل نورتون: صرف پول برای خرید شادی

پروفسور مایکل نورتون، استاد دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود در سال 1390/ 2011 یافتههای تحقیقش در مورد بخشیدن و هدیه کردن را با مخاطبان خود به اشتراک گذاشت. بهزعم وی، هرچند در کودکی هدیه گرفتن اسباببازی جدید برای ما اتفاقی خوشحالکننده بوده است، اما تحقیقات نشان میدهد سریعترین راه برای این که ما امروز خوشحال شویم هدیهدادن است، نه هدیهگرفتن! براساس تحقیقات پروفسور نورتون صرف نظر از این که چه چیزی به دیگران میدهیم، صرف پول برای دیگران بسیار بیشتر از صرف پول برای خودمان خوشحالی ما را افزایش خواهد داد. در مطالعه دیگری در همین زمینه که الیزابت دان، استاد روانشناسی دانشگاه بریتیش کلمبیا و همکارانش انجام دادند، شرکتکنندگان مقدار کمی پول در حد پنج دلار را برای هزینه کردن در طول روز دریافت کردند. نیمی از شرکتکنندگان باید پول را صرف خود میکردند و نیمی دیگر مکلف بودند آن را صرف دیگران کنند. بررسی محققان در پایان روز نشان داد افرادی که پول خود را صرف دیگران کردند، شادتر از کسانی بودند که آن را برای خود هزینه کرده بودند.

استفانی براون: مزیت حمایت از دیگران

دکتر استفانی براون، روانشناس بینالمللی و استادیار طب داخلی دانشگاه میشیگان در جریان تحقیقی بررسی کرد آیا کمک به دیگران ممکن است به عمر طولانیتر بینجامد یا خیر.

این محققان از شرکت کنندگان پرسیدند چه مدت زمانی را صرف کمک به دیگران (مانند کمک به یک دوست یا همسایه درزمینه هزینهها یا نگهداری از کودک) میکنند و پس از پنج سال بررسی پی بردند ریسک مرگ و میر در شرکتکنندگانی که بیشتر وقت خود را صرف کمک به دیگران میکنند، در پایینترین سطح قرار دارد. براون میگوید ما دریافتیم افرادی که به طور میانگین 14 ساعت در هفته را صرف مراقبت از نزدیکان خود میکنند، بیشتر عمر میکنند و خطر مرگ آنها حدود 50 درصد کاهش مییابد. براون توضیح میدهد کمک به دیگران همراه با آزادشدن هورمون «اکسیتوسین» در بدن است که میتواند به محافظت بدن در مقابل اثرات استرس کمک کند.

ربکا ساکس: قضاوتهای اخلاقی مغز

ربکا ساکس، استاد روانشناسی شناختی دانشگاه امآیتی، مفهوم «نظریه ذهن» و نتایج تحقیقات آزمایشگاهی خود را که نشان میدهد مغز چگونه راجع به افکار دیگران میاندیشد و درباره کارهای آنها قضاوت میکند ارائه کرد. براساس تحقیقات ساکس، در مغز منطقهای مشخص وجود دارد که در زمان تفکر ما در خصوص فکر دیگران فعال میشود. این منطقه، همزمان با شکلگیری مغز در یک کودک شکل میگیرد و با شکلگیری آن کودک از حدود پنج سالگی این مهارت را مییابد که خودش را در ذهن دیگران قرار داده و در مورد افکار آنها قضاوت کند.

به باور خانم ساکس، نحوه و شدت و ضعف فعالیت در این منطقه مغزی در بزرگسالان دلیل تفاوت قضاوتهای اخلاقی ما در بزرگسالی است. این مهارت، مهارتی کلیدی برای ایجاد همدلی است، زیرا به افراد اجازه میدهد تصور کنند اگر بهجای دیگران بودند زندگی برایشان چه شکل و معنایی داشت. به گفته ساکس، افراد بزرگسال همواره بر این مهارت خود در زمینه خواندن ذهن دیگران اعتماد میکنند و به این ترتیب است که برای مثال وقتی سر کلاس درس یا در یک جلسه سخنرانی هستیم میفهمیم چه زمانی همه چیز خوب است و میتوانیم سوالمان را طرح کنیم و چه زمانی باید ساکت بمانیم و فقط گوش کنیم.

یاسمین مشرف

منابع: thoughtco.com و Business Insider

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها