با کاروان صلح (5)

بیدل دهلوی در هواپیما

با کاروان صلح (4)

امیرخانی جایگزین کی‌روش

در فرودگاه امام با مومنی دو تا بستنی خوردیم به قیمت 12000 چوب. به یارو گفتم زمان شاه چقدر ارزان بود، همین بستنی‌ها را در همین فرودگاه می‌خریدیم به ده هزار تومان. الان2000 تومان گران شده است. یارو خیلی جدی برگشت و گفت: زمان شاه که فرودگاه امام نبود. گفتم شما سن‌ات قد نمی‌دهد. این فرودگاه از زمان رضاشاه بوده!
کد خبر: ۶۶۹۹۹۱
امیرخانی جایگزین کی‌روش

ابوالقاسم طالبی از ساعد باقری می‌گفت. گفت. چقدر به ساعد نصیحت کردم که مواظب باش. سوار اتوبوس این جماعت که بشوی، پیاده‌شدن آسان نیست. گفت میانه‌ات با ساعد و سهیل چطور است؟ گفتم عالی ست! از این بهتر نمی‌شود. م

ومنی خندید و گفت از آقای قزوه شکایت کرده‌اند. به بچه‌ها گفتم این لحظه آخری که از ایران خارج می‌شویم اگر تلفن ساعد را دارید بدهید تا حلالیت بطلبم. گفتم که دو روز پیش از افشین هم حلالیت طلبیدم.

تلفن زدم به مادرم. به مادرم نتوانسته‌ام بعضی وقت‌ها راست بگویم. زمان جنگ می‌رفتم جنوب و می‌گفتم می‌رویم اردوی شمال. به پاکستان که می‌رفتم ـ همین دو سه ماه قبل ـ گفتم می‌روم هند. برای رفتن افغانستان لابد بهترین بهانه تاجیکستان بود. به مادرم گفتم دارم می‌روم دبی. گفت چه خبر است آنجا؟ گفتم یک جشنواره ادبی است، راجع به سوریه. از شیخ کویت، شیخ عربستان، شیخ دبی و من دعوت کرده‌اند و همه‌مان سخنرانی داریم، منتها آنها در حمایت از تکفیری‌های سوریه حرف می‌زنند و من به نفع بشار اسد سخنرانی دارم. بنده خدا باور کرد و گفت: خدا به همراهت! فقط مواظب باش.

وقتی از گیت بازرسی رد می‌شدیم سر شوخی را با بچه‌های حفاظت باز کردم که چرا مومنی را می‌گردید؟ مگر مومنی را نمی‌شناسید؟ بنده خدا خیلی جدی گفت که ما وظیفه داریم همه را بگردیم. گفتم به رئیس‌تان بگو مومنی... خودش می‌داند. رفت به رئیس‌شان گفت مومنی آمده و رئیس‌شان هم که مومنی را نمی‌شناخت با تعجب به من و مومنی نگاهی کرد و لابد آرام گفت بگردشان. من هم به مامور حفاظت گفتم: نگفتم خودش می‌داند! اتفاقا خوب بگردش... یارو گیج شده بود و آخر سر پرسید مگر مومنی چه کاره است؟ گفتم چطور مومنی را نمی‌شناسی؟ دوست امیرخانی است. طرف پرسید امیرخانی کیست؟ گفتم امیرخانی را که همه می‌شناسند، بناست به جای «کی‌روش» سرمربی تیم ملی شود. طرف کوتاه آمد. گفت خودت چه کاره‌ای؟ گفتم من هیچ کاره‌ام. عضو تیم گلبال نابینایانم. طرف مخش سوت کشید و فقط حیران نگاهمان کرد.

خلوتی فرودگاه امام مثل همیشه برایم دردآور بود. من اگر جای این جماعت بودم روزی هفت پرواز فقط می‌گذاشتم به سیبری و قطب جنوب. این جوری که نمی‌شود. خدا لعنت کند مسببش را. بعد اندر حکایت گله از ساخت بد فرودگاه امام و ناشیگری‌های شرکت ترک و لیفت و لیس‌های احتمالی و یقینی سخن رفت و این که فرودگاه تهران چه کم از دبی و دهلی دارد.

دکتر علیرضا قزوه - شاعر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها