سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
هدف تولیدکنندههای آثار سینمایی عمدتا قصهگویی و سرگرم کردن تماشاگر با دمدستیترین ماجراها بود؛ بنابراین مهمترین و جذابترین آسیب اجتماعی زنان که تقریبا در بیشتر فیلمها و به انحای مختلف مطرح میشد، فریب و اغفال زنان و دختران جوان بود. شرمسار، مادر، گلنسا، چهره آشنا، گناهکار، دختر سرراهی، بیپناه، دسیسه، برای تو و بسیاری از فیلمهای دیگر با همین خط اصلی، قصه خود را ادامه میدادند و پس از ماجراهایی عموما به پایانی خوش میرساندند.
فرخ غفاری با فیلم «جنوب شهر» با دید حرفهایتری به این موضوع پرداخت و زندگی زن جوانی را پس از مرگ همسرش نشان داد که برای گذران زندگی، گارسون یک رستوران پایین شهر میشود. ابراهیم گلستان در فیلم «خشت و آینه» دغدغههای اجتماعی مهمتری را با زبانی پختهتر و کارآمدتر مطرح میکند و شخصیت زن فیلم با بازی تاجی احمدی، در اشتیاق داشتن یک کودک است. بازی فروغ فرخزاد هم در نقش زنی فقیر که نوزادش را در تاکسی هاشم، شخصیت اصلی داستان جا میگذارد و میرود، اشارهای آشکار به فقر و استیصال زنان قشرهای پایین اجتماع دارد.
با شروع موج نوی سینمای ایران و ظهور فیلمسازان مستعد، نگاه به واقعیت و بازتاب مشکلات اجتماعی اعم از مرد و زن در فیلمها اشکال جدیتر و قابل تاملتری به خود گرفت. هرچند هنوز و حتی در فیلمهای شاخص و متفاوت نیز گاهی تجاوز و هتک حرمت به یک زن، کلید درام قصه را روشن میکرد. شاخصترین نمونه در این زمینه فیلم «قیصر» ساخته مسعود کیمیایی است که تعرض و در ادامه خودکشی یک دختر جوان است که محرک انتقام برادرانش یعنی فرمان و قیصر میشود. در فیلم دیگر کیمیایی یعنی «بلوچ» هم پای تجاوز به همسر قهرمان مطرح است. این خط اصلی حتی به فیلم ناصر تقوایی یعنی «صادق کرده» هم راه مییابد و انگیزههای انتقام جویانه شخصیت اصلی، ناشی از تجاوز و قتل همسر اوست.
«آرامش در حضور دیگران» که تقوایی آن را براساس داستانی از غلامحسین ساعدی ساخت، با اینکه زوال یک سرهنگ بازنشسته را روایت میکند، اما به آسیبشناسی زنان هم بیاعتنا نیست. فیلمساز ضمن نمایش اضمحلال و فروپاشی شخصیتی دختران بیبند و بار مرد، تنهایی و صبوری خانم معلم شهرستانی را که تن به ازدواج با سرهنگ داده نیز به تصویر میکشد و با او همدردی میکند.
در فیلم مردانه «گوزنها» که محل تبادل رفاقت دو دوست قدیمی یعنی سید و قدرت است، حضور حاشیهای یک زن یعنی فاطی را هم داریم. اما این حضور کوتاه به واسطه طغیان و انقلابی که او در محل کارش و مقابل همکار متعرضش انجام میدهد، تاثیرگذار و به یادماندنی است. این نمونه کوچک زن آزادخواه را پیشتر از آن در کمتر فیلم ایرانی دیده بودیم که نوید روزهای بهتری برای زنان رنج کشیده و استثمار شده ایرانی میداد.
«غزل»، فیلمی که کیمیایی آن را براساس داستان کوتاه مزاحم نوشته خورخه لوئیس بورخس ساخت، نگاه غمگینانه و حسرت باری به زندگی زنی بدنام دارد. غزل که با حضور ناگهانیاش باعث عشق و رقابت همزمان دو برادر میشود، در پایان خود را از بین میبرد تا خللی به برادری دو عاشق وارد نشود.
«خاتون»، ساخته رضا میرلوحی از معدود فیلمهای پیش از انقلاب است که نگاه جدیتری به موضوع اعتیاد دختران دارد که اصلا با سرنوشت فیلم و شخصیتها هم گره میخورد. دختر معتاد که در آستانه ازدواج و خوشبختی قرار دارد، مسبب اعتیاد خود را میکشد و سپس خودکشی میکند.
در کنار فیلمهای سینمای داستانی، فیلمهای مستندی هم بودند که واقعیت تلخ و سیاه اجتماع را بیواسطه بازتاب میدادند که البته در بیشتر مواقع با توقیف و ممیزی همراه بود و این آثار عموما مجالی برای عرضه پیدا نمیکردند. کامران شیردل مستندساز برجسته که دانشآموخته سینما از ایتالیا بود، سال 1344 فیلمی درباره خانهها و زنان بدنام تهران ساخت به نام «قلعه» که بلافاصله وزارت فرهنگ و هنر آن را توقیف کرد. قلعه سال 1981 جایزه فیپرشی را از جشنواره کراکو لهستان کسب کرد.
بهرام بیضایی که زنان جایگاه خاصی در آثارش دارند و او با زبان خودش آنها را مورد مطالعه روانشناختی و جامعهشناسانه قرار میدهد سال 61 نمایش موفق «مرگ یزدگرد» خود را به فیلمی ماندگار به همین نام تبدیل میکند. آنچه از پس همه روایتهای متناقض راویان این فیلم حقیقیتر جلوه میکند، رنج و جوری است که بر سر زن و دختر آسیابان رفته است.
رسول صدرعاملی در ملودرام «گلهای داوودی» 25 سال از زندگی پردرد و غصه یک زن را نشان میدهد که با پسر نابینایش چشمانتظار آزادی همسرش از زندان است.
«مادیان»، اثر به یادماندنی علی ژکان، تصویرگر رنجهای زنی سرپرست خانوار به نام رضوانه در روستایی شمالی است که وظیفه رسیدگی به چهار فرزند یتیم خود را دارد.
«زنجیرهای ابریشمی» درباره لیلا زنی به آخر خط رسیده است که گذشتهای مبهم و تیره دارد. در یک پانسیون بزرگ شده و هرگز طعم راستین محبت را نچشیده است.
یکی از شمایلهای سینمایی زن معتاد، به فریماه فرجامی در فیلم «تیغ و ابریشم» مربوط است. در نهایت زن که اعتیاد شدیدی به هروئین دارد در بازداشتگاه خودکشی میکند.
«پرنده کوچک خوشبختی»، ساخته پوران درخشنده مشکلات و آسیبهای فردی و اجتماعی یک دختربچه ناشنوا را نشان میدهد. در این مسیر زندگی معلم جوان این دختر که سعی در اصلاح ناسازگاری او دارد هم اهمیت مییابد.
«باشو، غریبه کوچک» ماجرای برخورد و آشنایی زنی شمالی به نام نائی و پسربچهای جنوبی و جنگزده به نام باشوست که با وجود تفاوت زبانی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. حرف و حدیثها و نیش و کنایههای اقوام و اهالی منطقه کمتر از فشاری نیست که بر اثر غیبت شوهر و سرپرستی دو کودک و اداره مزرعه به نائی وارد میشود.
«طوبی» ساخته خسرو ملکان معضلات زنهای زندانی را مطرح میکند و اینکه بعد از آزادی چه بر سر خانواده شان میآید و خودشان در نهایت چه سرنوشتی پیدا میکنند.
«ریحانه» با بازی فاطمه معتمدآریا سرگذشت زن تنهایی را روایت میکند که در جستجوی زندگی تازهای به زادگاهش بازمیگردد، ولی مورد استقبال خانوادهاش قرار نمیگیرد.
در «پرده آخر» ساخته واروژ کریم مسیحی خواهر و برادری توطئه میکنند زن برادرشان را که میراث خاندان را به ارث برده، دیوانه جلوه دهند و اموالش را تصاحب کنند.
«عروس حلبچه» مشکلات زنی درگیر جنگ را به تصویر میکشد. کالی زن کردی است که پس از کشته شدن پدرش به دنبال همسر اسیرش میگردد.
بیتا فرهی در «کیمیا» نقش یک جراح را بازی میکند که دختر یک زن باردار را در بحبوحه جنگ سالم به دنیا میآورد و او را مثل دختر خودش بزرگ میکند، اما نمیتواند باعث نجات مادر شود.
فیلم «مرضیه» داستان زنی مقاوم است که شوهرش در جنگ بوسنی شهید شده و او تنها با دو فرزند خردسال و مادرش زندگی میکند. او برای ادامه زندگی دو راه بیشتر ندارد یا در کنار خانوادهاش بماند و با آسیبها و صدمات اجتماعی بجنگد یا همراه پدرشوهرش که از آمریکا برای بردنش آمده، برود.
ایرج قادری در «میخواهم زنده بمانم» نگاه ملودرام و اشکانگیزی به ازدواج دوم و مصائب آن دارد و نامادری را تا پای چوبه اعدام هم میبرد.
«نجاتیافتگان»، اثر زنده یاد رسول ملاقلیپور نقش زنان امدادگر جنگ تحمیلی را بخوبی نشان میدهد. اینکه چگونه زنان پا به پای مردان در صفوف اول جبهه جانفشانی و فداکاری میکردند.
«سارای» ساخته یدالله صمدی، داستان دختری است از ایل مغان که شیفته رئیس چوپانان است، اما خان با اینکه همسر و فرزندانی دارد مصمم است او را به دست آورد، ولی سارای برای حفظ شرافتش خـود را به امواج رود ارس میسپارد.
«مهر مادری» مشکلات و آسیبهای روحیای را که زنان مددکار کانون اصلاح و تربیت با آن روبهرو هستند، مطرح میکند. پسربچه بزهکاری، مینا زن مددکار را مادر خود میپندارد و برای رفتن نزد او از کانون میگریزد.
«بانو» ساخته داریوش مهرجویی قصه زندگی زنی فرهیخته به نام مریم بانو را نشان میدهد که متوجه فریبکاری و خیانت همسرش محمود نمیشود. بانو برای اینکه تنهاییاش را پر کند به افرادی فرودست جای اسکان میدهد، ولی آنها نیز از او سوءاستفاده میکنند.
رسول صدرعاملی با ساخت سهگانهاش درباره دختران، دست روی مقطع حساس نوجوانی گذاشت که میتواند سرمنشاء مشکلات و آسیبهای بزرگسالی باشد. «دختری با کفشهای کتانی» به درک نکردن نوجوانان از سوی والدین میپردازد که میتواند عواقب جبران ناپذیری داشته باشد. «دیشب باباتو دیدم آیدا» هم از تاثیرات مخرب رفتار بزرگسالان بر کودکان و نوجوانان میگوید. «من ترانه پانزده سال دارم» تنها نمونهای از بلاها و اتفاقاتی است که در کمین دختران نوجوان و جوان است، بویژه کسانی که از وجود و حمایت یک سرپرست امن رنج میبرند طعمه خوبی برای کجرفتاران و بزهکاران هستند.
«باران» ساخته مجید مجیدی درباره دختر نوجوان مهاجر افغانی است که برای امرار معاش، خود را به شکل پسر کارگری درمیآورد.
«تخته سیاه» با بازی بهناز جعفری، مصائب و مشکلات مردان و بخصوص زنان لب مرزنشین کرد را نشان میدهد که در چه شرایط طاقت فرسایی زندگی میکنند.
«روزی که زن شدم» با سه اپیزودی که هر کدام به نام یک زن نامگذاری شده اشارات کنایی و طعنهآمیزی به وضع و جایگاه زن و مشکلاتشان دارد.
«مارال» ساخته مهدی صباغزاده قصه زن میانسالی به نام رضوان است که مارال، دخترجوان بازمانده از زلزله را از روی خیرخواهی به عقد همسرش حاج ابراهیم درمیآورد، غافل از اینکه با این کار روابط خانوادگی و یک عمر زندگیشان به لرزه درخواهد آمد.
«آب و آتش» ساخته جیرانی قصه پرپیچ و خم زنی نه چندان خوشنام است که سر راه مردی نویسنده قرار میگیرد. سرنوشت تلخ مریم و کشته شدن به دست مجید به نمونههای بیرونی اینچنینی هم ارجاع میدهد.
«خانهای روی آب» ساخته بهمن فرمان آرا البته درباره یک دکتر مرد است، ولی چند تا از شخصیتهای فرعی داستان را زنان و معضلات آنها تشکیل میدهد، از منشی دکتر تا دختر بیمار مبتلا به ایدز.
«بوتیک» یکی از فیلمهایی است که فقر و شرایط بد زندگی طبقات فرودست اجتماع را عامل اصلی فرار دختران از خانه میداند.
اعتیاد نقره، دختر جوان فیلم «سربازهای جمعه» آنچنان عمیق و تکان دهنده و هشداردهنده است که هیچ گاه از یاد مخاطبان این فیلم نخواهد رفت.
در «سالاد فصل» جیرانی هم با دو زن آسیبپذیر و شکننده روبهرو هستیم که نقش مهمی در درام قصه و پایان ماجراها دارند. نگین و غوغا هم دو تا از فیلمهای نمونهای دهه 80 هستند که درباره معضلات و مشکلاتی که گریبانگیر دختران و زنان جوان است، هشدار میدهد.
«عصر جمعه» ساخته مونا زندی حقیقی، داستان زنان زندانی را دستمایه قرار میدهد که کودکانشان را در زندان به دنیا میآورند. زنان زندانی معمولا پس از آزادی از خانوادههای خود طرد میشوند. در اینجا هم شخصیت زن اصلی فیلم مجبور میشود پس از آزادی به شهر دیگری برود و هویتی جدید برای خود بسازد.
«کافه ستاره» قصههای متقاطعی را روایت میکند که زنان آسیبدیده هم سهم بسزایی در آن دارند. فریبا زن میانسالی است که با همسرش اختلاف دارد.
سالومه دختر جوانی است که در رویای خوشبختی به سر میبرد و ملوک زن میانسالی است که در جستجوی پناهگاه عاطفی میگردد.
«میم مثل مادر» قصه جانفشانی و مردانگی مادری است که تصمیم میگیرد یادگار دوران جنگش را هرچند بیمار اما به دنیا بیاورد و بزرگش کند. آن هم زمانی که همسرش به همین دلیل او را ترک کرده است.
«به همین سادگی» دست روی موضوعی میگذارد که شاید در نگاه اول آسیب و معضلی به نظر نرسد، اما گاهی روزمرگی و تکرار مدام یک زندگی ساده برای یک زن، مصداق و نمونه یک آسیب و مشکل میتواند باشد و لطمات جبران ناپذیری در جسم و روحیه او میگذارد.
«دایره زنگی» ما را با ماجراها و خرده داستانهای شخصیتهای مختلفی روبهرو میکند که نمونه کوچکی از اجتماع هستند، اما در پایان با رونمایی از دختری سارق، غافلگیرمان میکند و به ما و مسئولان هشدار میدهد.
«پستچی سه بار در نمیزند» ساخته حسن فتحی در سه دوره تاریخی، رفتار انسانها در برابر حوادث و آشفتگیهای روحی و روانی آنها را نشان میدهد و البته لازم به تکرار نیست سهم زنان از این آسیبها قدری بیشتر است.«حیران» ساخته شالیزه عارفپور، دلدادگی یک دختر ایرانی به جوانی افغانی است که طبیعتا با مخالفتهای والدین و اطرافیان روبهرو میشود.
«دعوت» ساخته متفاوت ابراهیم حاتمیکیا نسبت به آثار قبلیاش قصه زنانی است که در شرایط اجتماعی مختلف ناباورانه مطلع میشوند که باردار شدهاند، برای همین درصدد سقط جنین برمیآیند.
«شبانهروز» ساخته مشترک کیوان علیمحمدی و امید بنکدار نیز چهار قصه مختلف را تعریف میکند که سهتای آن مربوط به زنان و مشکلات و آسیبهایشان است.حتما نمونههایی بسیار بیشتر از آنچه رفت درباره نقش زنان و آسیبهای اجتماعی مربوط به آنها وجود دارد، باید به آثار سینمایی اصغر فرهادی هم اشاره کرد که زن نقش و جایگاه مهم و تعیینکنندهای در آنها دارد. البته به همان نسبت نیز از آسیبها و معضلات در امان نیست و شاید کنش و واکنش موثرش در قصه نیز معلول همین مشکلات باشد. چه در «رقص در غبار» که همه چیز تحت تاثیر بدنامی مادر دختر قرار دارد و چه در «شهر زیبا» که نقش آسیبهای اجتماعی بوضوح در شخصیت زن اصلی فیلم نمایان است؛ در چهارشنبه سوری که اصلا نقش زنان و میزان صدمات روحی و روانیشان به اوج میرسد و درهم گره میخورد. در اینجا ضمن اشاره به وضع زندگی دختری کارگر از طبقه فرودست به مشکلات متعدد دو زن از طبقه متوسط هم اشاره میشود.
«درباره الی» در ادامه نقد طبقه متوسط فرهادی است و زنان به همان نسبت مشارکتشان در مسیر قصه متحمل ضربات جسمی و روحی بیشتری میشوند.
«جدایی نادر از سیمین» وجه دیگری از آسیبهای اجتماعی زنان را به تصویر میکشد و همه نسلها و سنین جنس زن را دربرمیگیرد. از دختربچه حجت و راضیه تا ترمه و سیمین و خانم معلم و دیگران.
«گذشته» آخرین فیلم فرهادی نیز اساسا با محوریت یک زن ساخته شده و اوست که دو مرد قصه را در تقابل یکدیگر قرار میدهد. شکنندگی و آسیبپذیری ماری از نمای اولیه تا پایانی بازی برنیس بژو مشخص است و منتقل میشود.
علی رستگار / گروه فرهنگ و هنر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد