سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
صحرایی سالهاست که کتاب مینویسد و جایزههای مختلف را از آن خود میکند و چاپ این سهگانه با نامهای آمبولانس شتری، گردان بلدرچینها، و برانکارد دربستی، موجب شد تا با او به گفتوگو بنشینم ودرباره علت نوشتنش برای نوجوانها آن هم به شیوه طنز صحبت کنم.
چطور شد که شما تصمیم گرفتید درباره جنگ و اتفاقات آن داستان بنویسید؟
من نوجوانیام را در جنگ گذراندهام و داستاننویس شدن من هم به دوران دفاع مقدس بازمیگردد. در آن هشتسال بارها به جبهه رفتم و صحنهها و لحظات خاص بسیار زیادی دیدهام و اتفاقات بسیاری را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از دیگران شنیدهام. ماجرا از آنجا شروع شد که در اواخر جنگ عراق شیمیایی زده بود و شرایط بسیار سختی ایجاد شد. آن زمان ستاد تبلیغات جنگ تقویم و دفترچهای در اختیار رزمندگان قرار میداد که من هم کمکم به این فکر افتادم که حوادث گوناگون جنگ را چه تلخ و چه شیرین در این دفترچه بنویسم و بعد به نسل جوان منتقل کنم. به نظرم همانطور که جنگ، رزمندگان خودش را شناخت، جنگ هم نویسندگان خودش را شناخت. هرچند خیلی از کسانی که نویسنده دفاع مقدس شدند، خودشان در جبههها هم جنگیده بودند.
چرا داستاننویسی جنگ را برای رده سنی نوجوان و آن هم با زبان طنز انتخاب کردید؟
خمپارههای خوابآلود سومین کتاب من بود که سعی کردم آن را برای نوجوانان بنویسم. زیرا معتقد بودم که باید اتفاقات رخ داده در جبههها به گوش نوجوانان ما که جنگ را ندیدهاند برسد و باید از آنان شروع کرد و من زبان طنز را برای نوشتن انتخاب کردم. زیرا تا آن زمان کتابهای نوشته شده بیشتر مسائل کلیشهای را مطرح میکردند و بیش از هر چیز از خشونت و تلخیهای جنگ میگفتند. در حالی که میشد از شیرینیهای جنگ هم گفت. من اشکال را هم در همین قسمت میدیدم. ما فقط به تلخیهای جنگ میپرداختیم و این موجب میشد تا مخاطب ما از ای ن حوزه کاملا دور شده باشد. آن زمان به ذهنم رسید که برای آشتی مخاطب با ادبیات دفاع مقدس باید به طنز روی آورد. پیشبینی من درست بود زیرا آن کتاب اکنون به چاپ دهماش رسیده و این نشاندهنده استقبال خوب نوجوانان از داستانهای طنز جنگ است.
چرا طنز این تاثیر را دارد؟
چون جملات و عبارات طنز در بین کشتار و خشونت و ترکش و تیر تناقضی ایجاد میکند که موجب جذابیت بیشتر اثر میشود. چیزی که جنگ ایران و عراق را از جنگهای دیگر دنیا جدا میکرد، حوزه شادی و نشاط و زندگی در جبههها بود. همین عامل بود که آن زمان رزمندگان ما حتی نوجوانها و جوانهایشان از جنگ فراری نباشند و حتی پس از دوران دفاع مقدس در منطقه بمانند و مشغول پاکسازی منطقه شوند. این ماندن و زندگی کردن و جبهه را خانه خود حساب کردن، به دلیل نشاط و شوخی و شیطنتها و ورزشهایی بود که در جبهه همراه با سختیهایش ایجاد میشد.
من فیلم اخراجیها را تائید نمیکنم و به نظرم جای نقد دارد، ولی ویژگیهایی دارد که تماشاچی با سینما آشتی کند. طنز جایی برای آشتی دادن مخاطب با حوزه دفاع مقدس است و این محدود به نوجوانان نمیشود. بلکه روشنفکران و متفکران را هم میتواند با این حوزه آشتی دهد. زیرا کتابهای قبلی معمولا کلیشهای و بدون نوآوری بودند و چون حمایتهای دولتی پشت آن بوده و قیمتهایش معمولا ارزان و حتی رایگان در اختیار مخاطبان قرار میگرفته، مخاطب خاصی داشته و معمولا به راحتی به فراموشی سپرده میشد. شاید طنز بتواند آن پیشینه ذهنی درباره کتابهای حوزه دفاع مقدس را بشکند و بعد کتابهای جدید و متفاوت هم به چاپ برسد. البته تاکید میکنم که منظورم هر طنزی نیست. بلکه طنزهایی است که کاملا با فضای جبههها و دفاع مقدس همخوانی و هماهنگی داشته باشد.
ولی در کتاب اخیر شما که سهگانهای درباره دارعلی است، آنقدر جنبه طنز بر متن اصلی و اتفاقات غلبه کرده است که هنگام خواندن داستانها دائم این نکته به ذهنم میرسید که گویا هیچ خبری از ترکش و شهادت و... نبوده و همه فقط در حال خنده و شوخی بودهاند. این به محتوا ضرر نمیرساند؟
این مجموعه 64 داستان است که با وجود پیوسته بودن مطالب، داستانها مستقل هم هستند. مهم این که خواننده چند داستان را خوانده است. اگر کسی فقط چند داستان را بخواند احساس میکند همه چیز در حال شوخی و خنده سپری شده است، ولی اگر 64 داستان را بخواند، با لحظات تلخ، دردناک، و تاسفبار مواجه میشود.
ولی این انتظار درستی نیست که مخاطبان از یک مجموعه 3 جلدی حتما همه مطالب را بخوانند. خصوصا که شما دقیقا در ابتدای کتاب مخاطب را به این سو سوق دادهاید که اگر شما فقط چند داستان را هم بخوانید، بهره کافی را میبرید.
بله، اشاره کردهام اگر کسی تک داستان بخواند، با خود میگوید این فقط برشی از جنگ است و این نگرانی خاصی ایجاد نمیکند، ولی اگر کسی کل مجموعه را بخواند هم به تراژدی جنگ میرسد و هم به شادی آن. علاوه بر این داستانهایی در این سه کتاب آمده که کاملا فضای وحشت و ترس را به خواننده القا میکند و در آن از طنز بسیار کم استفاده شده است.
از طرف دیگر، ما واقعا نمیتوانیم وجوه شادی و خنده را در جنگ انکار کنیم و اگر این مساله در ذهن مخاطب ثبت شود، اشکالی را متوجه من نمیکند. زیرا همواره در هر گردانی همیشه یک یا دو یا حتی چند دارعلی وجود داشت. حضور این افراد شوخ طبع، که کارشان فقط طنازی و شوخی بود، موجب میشد تا فشارهایی که بر رزمندهها در شرایط سخت از گرما و سرمای شدید گرفته تا نشستنهای ثابت و پیوسته در روزهای مختلف و... را تحمل کنند.
شما در کتاب، اصطلاحات رایج بین رزمندگان و اصطلاحات مربوط به سلاحها و... را بسیار زیاد استفاده کردهاید. نوجوانی که جنگ را ندیده و شاید هنوز سنش آن قدر نیست که حتی فیلمهای مربوط به دفاع مقدس را دیده باشد، مسلما در روخوانی و فهم معنای این کلمات دچار اشکال میشود، زیرا هیچ زیرنویسی یا حتی اعرابگذاری برای چنین اصطلاحاتی در نظر نگرفتهاید؟
اتفاقا در زمان ویرایش بعضی دوستان گفتند لازم است که توضیحاتی درباره اصطلاحات گذاشته شود، ولی من به دو دلیل این کار را انجام ندادم. اول این که میخواستم به خواننده فرصت مشارکت در سپید خوانی متن را داده باشم. مثلا خواننده اصطلاح شکلات پیچی را که در زمان جنگ به معنی کفن پیچی بود، بدون هیچ توضیح بیشتری، با خواندن دقیق متن یا حتی جلو و عقب کردن جملهها به راحتی میتواند متوجه شود. دلیل دوم آن بود که خواننده به سراغ دیگر کتابها برود یا حتی از بزرگترهایش درباره معنی کلمات سوال کند. استاد من در داستاننویسی، آقای شهریار مندنیپور، میگفتند که نباید همیشه کلمه و اصطلاح ساده به کار برد. باید خواننده را به تعقل و تفکر واداشت. این کاری بود که آقای مندنیپور در رمان دل و دلدادگی که آن هم در فضای جنگ و دفاع مقدس میگذشت، انجام داده بود، و من هم خواستم این کار را تکرار کنم. هرچند این پیشنهاد خوبی است که یک فرهنگ اصطلاحات در انتهای کتاب بیاید.
حورا نژادصداقت / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
خوشحالم كه كسی پیدا شده كه روح زشت جنگ را با لغات و تلفظی ملایم تر به نسل جدید منتقل كند. گرچه خود من نویسنده نمایشهای جنگی هستم و بیش از پنجاه نمایش جنگی نوشته ام. اما هنوز قادر به استفاده از قدرت طنز در كارهایم نشده ام . و این مرتبه را به شما تبریك میگویم.
حنیفی