در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رباعیهای عاشقانه و عاطفی
رباعیهای عاشقانه و عاطفی میان شعرهای ارژن از بسامد بالایی برخوردارند و بیشتر سرودههای به یاد ماندنی ارژن از این گونهاند. ارژن شاعری است با احساس و این عاطفه را بخوبی به مخاطب انتقال میدهد و او را وادار به همذات پنداری با شاعر میکند:
میخواهی از این کلبه تارم بروی
اینگونه غریب، از کنارم بروی
یک لقمه نان هست که با هم بخوریم
امشب به خدا نمیگذارم بروی
عاطفه در این شعر ارژن موج میزند که باعث ایجاد حس نزدیکی بین مخاطب و شاعر میشود. شاعر بخوبی کلمات را به استخدام زبان درآورده تا صمیمیت خود را به مخاطب منتقل کند:
تنهاتر از آن لکلک پیرم امشب
وامانده و زخمی و اسیرم امشب
دیگر بروید، راحتم بگذارید
تا سر بگذارم و بمیرم امشب
استفاده زیاد از عنصر عاطفه در برخی شعرهای ارژن، باعث رفتن شعرها بر لبه پرتگاه احساساتزدگی شده، هرچند این اتفاق گاهی برای علاقهمندان عام جذاب و شیرین است، اما باعث رنجش مخاطب خاص میشود.
رباعیهای فلسفی و عرفانی
قسم دیگر چارانههای ارژن از گونه فلسفی و عرفانی است. این رباعیها در یک طیف که یک سر آن اندیشه ناب و سر دیگرش پند و اندرز آمیخته با شعار است، پراکنده شدهاند:
شنهای روان و ساعت دنیا را
در شیشه گذاشتند، آدمها را
زین روی به آن روی... چه میگردانند؟
این ساعت کهنه شنی را؛ ما را!
این از آن دست رباعیهای ارژن است که با ایجاد یک تصویر بدیع، فلسفه و اندیشه شاعر را بخوبی به مخاطب منتقل میکند و در نقطه اندیشه ناب قرار میگیرد. هر چند نوع اندیشه مستتر در این شعر به اندیشه خیام نزدیک است، اما ارژن با ایجاد یک تصویر نو اندیشه را به گونهای دیگر به مخاطب عرضه میکند، اما شعرهایی که در سر دیگر طیف قرار میگیرند مدام به پند و اندرز مخاطب میپردازند و به صورت کاملا شعاری، حکمت اخلاقی و نصیحت تکراری ارائه میدهند که اینگونه باش و اینگونه بزی:
آدم ز دم سرد، بدی میبیند
از آدم نامرد بدی میبیند
هر کس که ستم کرد گرفتار آمد
هر کس که بدی کرد، بدی میبیند
کم نیستند این دست شعارهایی که لابهلای سطرهای شاعرانه ارژن جلوهگرند و میخواهند مانند پدربزرگها پند دهند و درس بیاموزند، در حالی که ادبیات سالهاست وظیفه پند و اندرز دادن به صورت مستقیم را به حوزههای دیگری واگذار کرده است و حتی برای انتقال اندیشه به روشهای غیرمستقیم متوسل میشود.
مضامین اجتماعی
ارژن شاعر برج عاجنشین نیست و در میان مردم زندگی میکند و مسائل طبقه پایین دست اجتماع یکی از دستمایههای شعر اوست. بسیارند رباعیهای ارژن که به موضوع فقر میپردازند، اما گاهی تصویری کلاسیک از فقر ارائه میدهند و گاهی تصویری نو:
نقاش، پیاده رو ویک مرد فقیر
آب و رنگ و نیم رخ زرد فقیر
نقاش و فروش شاهکاری هنری
سرما و گرسنگی و شبگرد فقیر
این تصویر را بارها و بارها در قاب تلویزیون و رمانهای قرنهای 18 و 19 میلادی دیدهایم، تصویری نخنما و دور از زندگی امروز و بیشتر حاضر در ذهن فانتزی و تصویر پرداز شاعر. اما تصویرهای دیگری هم در رباعیهای ارژن به چشم میخورند که بدیعاند و نزدیک به زندگی. تصویرهایی که حاکی از مشاهدات و مداقههای شخصی شاعرند. تصویرهایی که به خاطر واقعی بودن به دل مخاطب مینشینند:
تا بود نبودن و اگر بود شکست
نفرین هر آنچه نیست بر آنچه که هست
وقتی پسرت حسرت موزی دارد
که میمونی در قفسی گاز زده است
گاهی در برخی رباعیها آنقدر تصویر شعر گویاست که ناخودآگاه مخاطب به یاد داستانهای کوتاه چخوف یا همینگوی میافتد. در بعضی آثار ارژن میتوان بوضوح نگاه پرسشگر و اندوهگین چخوف به دنیای نابرابر انسانها را دریافت:
شب بود و اجاق سرد گاریچی پیر
شد چرخ شکسته، درد گاریچی پیر
با شیهه اسب بیسواری در کوه
از خواب پرید، مرد گاریچی پیر
طبیعت
ارژن در برخی رباعیهایش قابهایی از طبیعت بیجان یا جاندار را بدون هیچ قضاوتی به مخاطب ارائه میکند. تنها دستی که ارژن گاه در این قابها میبرد، تشبیه است. ارژن در تابلوهای طبیعت بیجانش برای ایجاد شعر از تشبیه کمک میگیرد و این صنعت را در نهایت خیالانگیزی به کار میبرد:
مه بسته تمام راه، بر سینه کوه
انگار نشسته آه، بر سینه کوه
سگهای شکار، خسته در دامن دشت
خرگوش سفید ماه، بر سینه کوه
در این شعر، دست تصویرپرداز شاعر به قلمموی خیال دست یازیده و تابلویی بدیع خلق کرده است.
جانبخشی به اشیاء صنعت دیگری است که در بسیاری مواقع به کمک شعر ارژن میآید و آن را خواندنی میکند:
بطریها، چوب پنبههاشان در گوش
لیوانها با دهان خواهش خاموش
بطری شکسته، ناگهان انگور
لیوان شکسته، گربه بازیگوش
در این شعر، شاعر اندیشه خود را لابهلای جزئی نگری و بافت ریز شعر پنهان میکند و به مخاطب فرصت و مجال اندیشه و غور میدهد.
شعر ارژن مختصات ویژهای هم دارد که موجب تمایز او از دیگران شده است.
استفاده از عنصر طنز
ارژن در برخی رباعیهایش به طعن و طنز، جهان را به سخره میگیرد، بر زشتیهایش میخندد و چهره کاریکاتورگونهاش را برملا میکند. طنز ارژن تلخ است و گزنده و بیشتر از این که مخاطب را بخنداند او را به فکر فرو میبرد:
جنگ و جنگل؛ درخت و آدم پژمرد
آدم چو موریانه جنگل را خورد
میساخت چقدر نردبان چوبی؟!
نجار که جنگ هر دو پایش را برد
ارژن بخوبی در آثارش از پارادوکس برای ایجاد موقعیت طنزآمیز بهره میگیرد:
آدم از چوب، سنگ یا آهن نیست
تنها کفش و کلاه و پیراهن نیست
بعد از یک عمر زندگی دانستم
این دنیا جای زندگی کردن نیست
شباهت به داستان کوتاه
عنصر دیگری که ارژن بخوبی از آن کمک گرفته عنصر روایت است. بسیاری از آثار ارژن به داستان کوتاه کوتاه شبیه است که ارژن فقط آن را منظوم نموده و عنصر روایت نقش اساسی را در آن ایفا میکند:
با سایه مرد خستهای در باران
گفتم که: «چرا نشستهای در باران؟»
کوبید به دیوار سرش را و گریست
چون پنجره شکستهای در باران
استخدام اصطلاحات و لغات جدید
یکی از نشانههای زبان نو و پویا، جای گرفتن اصطلاحات و لغات جدید در آن است، به گونهای که خوش بنشیند و خود را چون وصلهای ناجور ننمایاند. هرگاه ارژن از اصطلاحات جدید یاری گرفته با استادی و زبردستی کلمه را در مقام خود جای داده و خوش نشانده است:
آدمها، زندههای کنسرو شده
با گریهها و خندههای کنسرو شده
میز عصرانه، آسمان دلگیر
آواز پرندههای کنسرو شده
کشفهای تصویری
ریزبینی و تیزبینی شاعر باعث ایجاد بافتهای ظریفی در شعر شده است. این بافتهای تصویری که نشان از نازکی خیال شاعر دارد، به گریز از روایتهای کلان منجر شده است. شاعر گاهی به ارائه یک تصویر ظریف و باریک در شعر بسنده میکند و سپیدخوانی را به عهده مخاطب میگذارد. در این میان این ریزبینی گاه که با کشفهای تصویری همراه میشود، شعری یگانه و زیبا پیشروی مخاطب قرار میدهد و او را به لذتی هنری دعوت میکند:
دنیا در دست خوابگردانها بود
صحرا مسخ سرابگردانها بود
مشتی تخمه دهانشان را بسته است
این قصه آفتابگردانها بود
استفاده از عناصر نمایشی
ارژن در چند رباعی از دیالوگ و عناصر نمایشی سود برده است و این عناصر برایش کارسازی نموده اند و باعث ایجاد تمایز بین این رباعیها و سایر رباعیهای معاصر و قدمایی شده است:
روز اول به شوق و شورم انداخت
روز دوم گور به گورم انداخت
-: «سیگار؟»، نمیکشم، که چون سیگاری
تا نصفه مرا کشید و دورم انداخت
کوتاهسرایی مسیری است سهل و ممتنع و بیژن ارژن شاعری است توانا که اندیشهاش را در قالب تنگ رباعی جای داده و بار تصاویر ذهنیاش را بر دوش 4 مصرع افکنده و رباعی بخوبی این متاع را به مقصد شعر رسانده است. هرچند برخی رباعیها از قافله به دور افتادهاند، اما بیژن ارژن قافلهسالار هوشیاری است.
علیرضا لبش / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه