روایتهای یک مادر کتابباز
میبــاره بــارون...
ناباورانه نشستهام و زل زدهام به جنازه مندرس کتاب بیجلدی که در دست دارم. کتابی آنقدر قدیمی که اسم کتاب را کنج تمام صفحاتش درج نکرده بودند. فقط گویا روی جلد و صفحه اول نام کتاب را نوشته بودند که الان، دیگر بر تن کتاب نیست.