سریال
سریال نمایش خانگی «رقص روی شیشه» را دوست داشتم. قرار هم بود ادامهدار باشد. بنده نیز مدیر هنری این سریال بودم. تیتراژ ابتداییاش را ماکانبند و تیتراژ پایانی را یاس و هوروشبند خواندند.
سریال نمایش خانگی «رقص روی شیشه» را دوست داشتم. قرار هم بود ادامهدار باشد. بنده نیز مدیر هنری این سریال بودم. تیتراژ ابتداییاش را ماکانبند و تیتراژ پایانی را یاس و هوروشبند خواندند.
فیلم «ماجرای نیمروز ۲: رد خون» ماجرای جالبی داشت. اینکه خیلی از اتفاقات و تاریخ را مردمی که نبودند، مخصوصا نوجوانانِ امروز ببینند و بدانند بسیار خوب است. زیرا یک آدم آنقدر زمان ندارد تا همهچیز را تجربه کند.
معمولا برای سفر به دو جا میروم؛ یکی مشهد و دیگری اولسبلنگاه پیش یکی از رفقایم. در آنجا کلبهای است که به هیچچیز هم دسترسی نداری؛ سنتی و قدیمی و اگر کسی عکس آنجا را ببیند متوجه میشود که چه منطقه رویایی و سرسبزی است. آنجا هوای به شدت سردی هم دارد.
باتوجه به حرفهام و سوالاتی که دیگران در این حیطه از من میپرسند، کتاب «روزنه» محمدکاظم کاظمی را پیشنهاد میکنم. خیلی وقتها افراد ترانههایی برای ما میفرستند که به ظن خودشان مشکلی ندارد، این کتاب معیار خوبی برای دانستن این موضوع است.
یاحا کاشانی 15 مهر 1363 در تهران متولد شد. مهندسی صنایع غذایی خوانده و درحالحاضر یکی از ترانهسراهای بنام کشور است. پیشزمینه شعریاش برمیگردد به خانوادهاش.
اطلاعات فوری عنوان: تا پخته شود خامی نویسنده: حسین حاجیهاشمی ناشر: حدیث راه عشق تعداد صفحات: 116 قیمت: 20 هزار تومان پیشبینی زمان مطالعه: 3 تا 5 روز
مانند بسیاری از دست بافتههای روستایی، فرتبافی هم مصرف داخلی دارد و شاید به خاطر همین است که کمتر شناخته شده است. نکته مهم در این میان اما نقشهایی است که بر پیکر پارچه نقش بسته است و هر کدام معنا و مفهوم خاص خود را دارد.
فرقی ندارد که کجای ایران باشی، در هر شهری، یک نوع پارچه بافته میشود. اگر در یزد، شال بافی مشهود رونق دارد، در استان خراسان، این فرتبافی است که زبانزد خاص و عام و به نام این استان شناخته میشود. نوع پارچهای که بسته به اقلیم، سنت و جغرافیای شهر مبدا آن شناخته میشود. پارچه به دست آمده از این بافت مانند موسیقی میماند که روح را نوازش میدهد.
«عامو بوشهر نمیای؟» همین یک جمله ساده آنقدر صمیمی بود که نمیشد راهی نشوم. نمیشد بمانم توی خانه و خیابانهای تهران شلوغ را زیر پا بگذارم. چیزی صدایم میزد که بروم بوشهر. بروم و پاییز تهران را در بوشهر، بهاری دلچسب ببینم. لحن گرم پدر دوستم اصلا انگار هوای دریا داشت با خودش، نشسته باشی وسط تهران و انگار نسیمی ملایم از دریای جنوب دوان دوان بیاید تا در خانهات را بکوبد و یکدفعه ببینی چندان بستهای و راهی شدهای. بوشهر خاص است، هر چند شبهجزیره نیست، اما حال و روز جغرافیاییاش شبیه شبهجزیره است. از سه طرف میرسد به آب و یک طرف خشکی. اصلا چه چیزی زیباتر از اینکه سه طرف یک شهر برسد به خلیجفارس. تازه آن یک طرفش هم که خشکی است را بگیری و بروی، برسی به رشته کوههای زاگرس. اینها را قبل از رفتن با خودم مرور میکردم و به شکوهی فکر میکردم که چشم انتظارم بود. با خودم میگفتم: واااای بوشهر چقدر ایران است! هم زاگرس دارد و هم خلیجفارس. آنقدر هیجانزده بودم که حواسم نبود همه جای ایران، چقدر ایران است! وقتی صدای پدر دوستم را که گفته بود «عامو بوشهر نمیای؟» و لهجه زلال و شیرین بوشهری را شنیده بودم، خندیده بودم که حالا هوا چطور است؟ و او جواب داده بود بهار و پاییز بوشهر بینظیر است. من هم راه افتاده بودم و حالا که میخواهم زیباییهای بوشهر را برایتان بگویم، اول از همه ذهنم میرود سراغ لهجه زیبای مردمی، اصلا کلماتشان را میتوان خاصترین و زیباترین جاذبه گردشگری بوشهر دانست. هر چند بوشهر تجربه قدم زدن در سواحل ماسهای، تماشای معماریهای جذاب و تجربه طعمهای تازه است، اما صمیمیت مردمان بوشهر میتواند بیاینها هم به هر مسافری جان تازهای بدهد.
با توجه به گرانی ماشین و البته گرانی اخیر بنزین، سفر با خودروی شخصی بسیار سخت و پیچیده و البته پرهزینه به نظر میرسد و این در حالی است که شما حتما خودروی شخصی داشته باشید. برای مثال برای یک سفر عادی تهران ـ مشهد که حدود هزار کیلومتر است، با محاسبه مسیر برگشتش و فارغ از مسیرهای فرعی و شهری حدود 600هزارتومان هزینه بنزین میشود. این نشان میدهد که ممکن است سفر از سبک زندگی خانوادههای متوسط و کمدرآمد جامعه حذف شود. برای جلوگیری از این ماجرا ما یک پیشنهاد ساده و بسیار جذاب سفر را به شما ارائه خواهیم داد که نیاز به خودروی شخصی ندارد؛ سفری که معروف به زیباترین جاده ریلی کشور است.