مایدا چیچیچ در چهار دهه زندگی خود بهعنوان یک مسلمان در یوگسلاوی سابق، با پدیدههای مختلفی از جمله جنگ و تجزیه خاک کشورش روبهرو شده است.
پدیدههایی که زندگی و هویت افراد را به خطر میاندازند، اما وی در طول این سالها والیبال را بهعنوان هدف اصلی زندگیاش دنبال کرده و امروز به حسی از هویت و توانایی تفکر و عمل مستقل رسیده است.
دشواری مسیر زندگی مایدا از گذشته تاکنون در خود نشانههایی از اعتماد دارد تا بگوییم دختران والیبال ایران با استفاده از تجربیات زندگی و ورزشی مایدا میتوانند آینده بهتری داشته باشند.
دختر 13سالهای که برای تیمهای نوجوانان و جوانان یوگسلاوی سابق بازی کرد و بعد وارد تیم ستاره سرخ بلگراد شد و مسیر موفقیتهای والیبال را با مربیگری در ردههای پایه دنبال کرد، امروز چمدان سفرهای طولانیاش را از پورتوریکو و ایتالیا، روی خاک ایران گذاشته است و با دختران ایرانی کار میکند.
چیچیچ از تمامی این فضاها و موقعیتهای متفاوت زندگی و والیبال خود حرفهای زیادی برای گفتن دارد. (سارا حسابی، مترجم، ما را در برگردان حرفهای مایدا یاری کرده است.)
شروع؟
سلام به خوانندگان شما.
شهرت؟
مایدا کسی نیست دوستانش را جا بگذارد.
متولد؟
1975.
سالهای آغازین؟
در 13 سالگی به عنوان جوانترین عضو تیم والیبال جوانان یوگسلاوی انتخاب شدم و در 15 سالگی برای تیم ملی بزرگسالان بازی کردم.
اولین قرارداد؟
در 16 سالگی با بزرگترین تیم والیبال زنان یوگسلاوی یعنی ستاره سرخ بلگراد.
بدترین دوران؟
جنگ و تحریم اقتصادی و فروپاشی یوگسلاوی سابق و تجزیه کشور. سالهایی که در زندگی ورزشی ام وقفه ایجاد کرد اما همچنان به دنبال موفقیت بودم.
جنگ؟
بیزارم، متنفرم. درود به صلح. جنگ بدترین راه برای حل مشکلات است و این را قبلا هم گفتهام و اصلا نمیخواهم با یادآوری آغاز دهه 90 میلادی درباره تجزیه خاک یوگسلاوی و اثرات مخرب جنگ حرف بزنم.
والیبال؟
زندگی من.
نوع تدریس؟
کوشش، تلاش و جنگیدن برای رسیدن به هدف.
نگاه به گذشته؟
دخترم که اکنون در اسلوونی است و من در ایرانم. من آرزویم بود مادر شوم و اکنون که از دخترم دورم، خیلی سخت است.
دلتنگی؟
خیلی زیاد. من یک مادر هستم.
دوری؟
در گذشته برای تیمهای ایتالیا هم کار کرده بودم، اما امسال برای نخستینبار است که خیلی از خانواده ام دور شدهام.
صمیمیت؟
با افراد در محیط اطرافم صمیمی هستم همین طور صمیمیت را معمولا از روی چهره و نگاه آدمها تشخیص میدهم.
خصوصیت؟
گوش دادن و درک کردن آدمها.
تنفر؟
از دورویی و نداشتن صداقت متنفرم.
سیاست؟
سیاست را دوست دارم در حد دانستن. تلاش میکنم از سیاست کشورها اطلاعاتی برای خودم جمعآوری کنم.
لبخند؟
اهل لبخند زدن هستم و با لبخند دیگران انرژی میگیرم بخصوص اگر لبخند از طرف دخترم باشد.
کار خطرناک یک مربی؟
سلایق خودش را به سلایق تیم ترجیح بدهد.
رنگ؟
سفید
چرا؟
چون خالص است.
حافظ؟
وقتی شیراز بودم برایش فاتحه خواندم.
از مشاهیر اسلوونی؟
ایوو آندریچ نویسنده اهل یوگسلاوی سابق که جایزه نوبل ادبیات را گرفت.
تکیه کلام؟
الماس موازی.
یعنی؟
اصطلاحی در والیبال است.
انتخاب تنهاییتان؟
پیادهروی در طبیعت.
مردم ایران؟
مردمانی با قلب مهربان که احترام زیادی برای من قائلند. مهماننواز و دارای فرهنگ بسیار غنی. کشور رنگهای زیبا.
چند کلمه فارسی؟
سلام ـ آقا ـ خسته نباشی ـ خداحافظ ـ خوبی؟ ـ سلامت باشی... خیلی فارسی بلدم.
درسخوان؟
در حد خودم بله. عالی عالی نه اما نمراتم بد نبود چون ورزشکار تیم ملی بودم و مسافرتها و تمرینات زیادی داشتم.
شکست؟
هر بار باختم یا تیمم باخت، سعی کردم جنبههای مثبتی در آن پیدا کنم و به آینده بیندیشم.
بهترین مشوق؟
پدرم. خودش والیبالیست بود و بهترین راهنما و مشوقم در این ورزش.
مادر؟
شناگر و داروساز.
از یوگسلاوی تا اسلوونی؟
زمانی در یک خاک بودیم و برای تیم ملی یوگسلاوی هم بازی کردم. آن زمان حس وطنپرستی و عشق به کشورم بیشتر بود.وطنم به قول شما؛ ای شکوه پابرجا...
موسیقی؟
اهل موسیقیام و اینجا موسیقی ایرانی را دوست دارم. بعضی از کارها حس خوبی به من میدهد.
کدام کار؟
(میخواند) وطنم ای شکوه پابرجا / در دل التهاب دورانها... از سالار عقیلی. در مراسم جشن صعود والیبال بهطور زنده اجرا کرد که برایم لذتبخش بود. ملودی آن را دوست دارم و وقتی شعرش را برایم ترجمه کردند اشک ریختم.
تلویزیون؟
گاهی نگاه میکنم.
جلوی تلویزیون خوابیدید؟
هرگز.
خرید؟
زیاد اهلش نیستم.
زیاد با تلفن حرف میزنید؟
نه خیلی زیاد. بیشتر در ارتباط با کار تیم با دستیارانم یا بچههای تیم حرف میزنم. با خانواده ام هم از طریق تلگرام در ارتباطم.
غیر از والیبال؟
بسکتبال، شنا، هندبال اما هیچوقت والیبال را کنار نگذاشتم.
فوتبال؟
تماشا کردنش را دوست دارم.
تیم ایرانی؟
پرسپولیس.
چرا؟
بهخاطر برانکو ایوانکوویچ.
مرگ؟
در انتظار همه و بخش دیگری از زندگی است.
جای خوب در اسلوونی؟
دریاچه بلید که تیم ملی دختران را به اردویی در این منطقه برده بودم.
همسر؟
یاور من. پدر دخترم .
ازدواج؟
15 سال پیش در والیبال ساحلی با همسرم آشنا شدم .او مربی تیمهای پایه بسکتبال است و یک استعدادیاب به تمام معنا.
رویا؟
تیم والیبال نوجوانان ایران را به المپیک نوجوانان 2018 آرژانتین برسانم.
آرامش؟
سرمایه زندگی من است و آرامش دارم.
ترس؟
تنها بودن در کمپ مجموعه ورزشی آزادی.
حسادت؟
هرگز به کسی حسادت نکردم. با دیدن موفقیتهای دیگران حتی خوشحال هم شدم.
غذای ایرانی؟
خیلی دوست دارم. خیلی وقتها به بهترین رستورانهای تهران میروم اما بهترین غذا را آشپزهای فدراسیون والیبال میپزند.
غذای مورد علاقه؟
چلو گردن و دیزی.
پیشروی با گامهای آهسته و مطمئن
دختران والیبال؟
با استعداد. باهوش و با اشتیاق به یادگیری و پیشرفت.
مدل بازی ایران؟
به اروپاییها نزدیکتر است تا شرق آسیا یا آمریکا.
بزرگترین مشکل؟
نداشتن بازی با تیمها در سطح بینالمللی. البته باید استعدادیابی دایره گستردهای پیدا کند و فقط به چند شهر محدود نباشد.
نیاز والیبال دختران؟
جوانگرایی. اما با گامهای آهسته و مطمئن.
جایگاه کنونی؟
پنجم آسیا.
آینده؟
اگر تلاش زیادی صورت بگیرد و بازیکنان فداکاری کنند کارهای بزرگی انجام میشود و موفقیتهای بزرگ بهدست میآید.
انتظار؟
از تیم بانوان والیبال ایران در اندازه خودش انتظار داشته باشند، زیرا حس میکنم خیلیها کار مرا با نتیجهگیری تیم مردان ارزیابی میکنند و این درست نیست.
آرزو؟
بازیهای والیبال در ایران با حضور تماشاگران برگزار شود ومردم تیم ملی را بیشتر حمایت کنند.
پایان قرارداد؟
به آن فکر نمیکنم. هنوز چند ماه به پایان قراردادم باقی مانده است و در شرایط کنونی پیشرفت بچههای نوجوانان برایم خیلی اهمیت دارد.
ادامه؟
اگر دو طرف راضی باشیم به کارم در ایران ادامه میدهم.
مربیان زن ایرانی؟
دست یاری به سوی آنها دراز کردم و باید بیایند و به کمک هم والیبال دختران را پیش ببریم.
کارشکنی؟
تاکنون همه کارها خوب پیش رفته و کارشکنی ندیدم.
دنیا به ما احترام میگذارد
حجاب؟
بازیکنانم به حجاب خود افتخار میکنند و با این کار افکارشان را به جهان نشان میدهند. من هم به اعتقاد آنها احترام میگذارم و با حجاب مشکلی ندارم.
نگاه دنیا به حجاب؟
بارها شده با تیم ایران مقابل تیمهای مختلف بازی کردیم و حریفان میدانند حجاب از اعتقادات دینی و حفظ ارزشها و وطن پرستی ایرانیها نشات میگیرد بنابراین به اعتقادات بازیکنان احترام میگذارند.
چرا ایران؟
من کار کردن در چند کشور را تجربه کردم اما ایران برای من متفاوت بود. وقتی از ایران به من پیشنهاد شد با خانوادهام حرف زدم و آنها مرا درک کردند. بسیار خوشحالم که در ایران کار میکنم.
شایعه؟
مایدا چیچیچ کارش با والیبال ایران تمام شده است.
فضای مجازی؟
واقعا این روزها به کمکم آمده است زیرا با خانواده ام در فضای مجازی هر روز در ارتباط هستیم.
سفارش؟
ایران با جمعیت زیادش باید والیبالیست خانم بیشتر داشته باشد. سفارشم به خانوادهها این است دخترانشان را به والیبال بفرستند.
محمد رضاپور - روزنامه نگار
ضمیمه چمدان روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم