نام نخستین سری از این دو مجموعه «محله برو بیا» بود. البته این بخشِ اول، تعدادی از بازیگران سری دوم را با خود همراه نداشت و آنها بعدها و در سری دوم به گروه اضافه شدند. این مجموعه سرگرمکننده و خاطرهانگیز برای کودکان و نوجوانان، که البته بزرگترها هم پا به پای فرزندانشان مینشستند و با علاقه تمام میکوشیدند تماشای هیچیک از قسمتهای آن را از دست ندهند، با هدف آموزش یا دستکم آشناییِ هرچه بیشتر کوچکترها با قوانین و علائم راهنمایی و رانندگی ساخته و پخش شد.
سازندگان مجموعه از زبان طنز برای بیان حرفهایشان بهره میبردند و فضای فانتزی داستان و صحنهآرایی مجموعه، به همراه بازیها، نوع پرداخت، آفرینش و حضور کاراکترها (در کنار بازی خوب همه بازیگران) جذابیتهای لازم را برای تماشاگر فراهم میکرد. مجموعه تلویزیونی «محله برو بیا» محصول سال 1361 شبکه دوم سیما بود که سال بعد (یعنی 1362) به جدول پخش تلویزیون راه یافت. کارگردان محله برو بیا داریوش مودبیان و تهیهکنندگانش بیژن بیرنگ و زندهیاد مسعود رسام بودند (همان زوج مشهور تلویزیونی که سالهای بعد، سریالهای مشهور و در یادماندنی زیادی را در مقام کارگردان و نویسنده و تهیهکننده ساختند و محله برو بیا در واقع یکی از نخستین گامهای جدی و بلند آنها بود که با اقبال عمومی روبهرو شد). این مجموعه عصرهای پنجشنبه از همان شبکه تولیدکنندهاش (دو) در قالب برنامه کودک و نوجوان پخش میشد.
یکی از ویژگیهای مهم مجموعه محله برو بیا که در ۱۲ قسمت به نمایش درآمد، ایفای نقشهایی در سنین کودکی و نوجوانی، توسط بازیگرانی با میانگین سنی بیستوپنج ساله و جوان بود (پسیانی، جبلی و عبدی متولد سالهای 1336 تا 1339 هستند و در آن زمان همگی در نقشهایی بسیار کمتر از سن و سال واقعیشان باورکردنی و البته شیرین هم به نظر میرسیدند). شاید ایده استفاده از این بازیگران در چنین نقشهایی، از موفقیت و استعداد شگفتانگیز اکبر عبدی در نمایش تلویزیونی (و قبلتر از آن صحنهای و پربیننده) «خمره سخنگو» آمده بود. عبدی در همان سالها در مجموعه موفق دیگری به نام «باز مدرسهم دیر شد» نیز یکتنه بار آن مجموعه را به دوش کشید و جالب اینکه در «محله برو بیا» و سری بعدیاش «محله بهداشت» نیز همه بازیگران همنسل عبدی (مانند جبلی، پسیانی و زندهیاد حسین پناهی) در ایفای نقشهایشان در سن و سالهایی پایینتر، موفق بودند... .
مرور کاراکترهای مجموعه نیز خالی از لطف نخواهد بود: رضا ژیان نقش آقای تابلوکار را با گویش و لحنی بامزه بازی میکرد (کلا تسلط همه بازیگران مجموعه بر صدایشان خوب بود که از سابقه تئاتری آنها و نقشآفرینیهای متمادی در صحنه میآمد). آقای تابلوکار معتقد بود که در معابر باید به جای هر درخت یک تابلو کاشته شود و جالب اینکه او از شیطنت هم چندان بدش نمیآمد... .
زندهیاد ژیان در بخشهای دیگری از همین مجموعه در نقش کیمیاگر اعظم نیز بازی میکرد. ایفای نقش پسر کیمیاگر را حمید جبلی بر عهده داشت که پدرش او را «سببی جان» صدا میزد و در مقابل او هم کیمیاگر را ابوی جان (پدر جان) خطاب میکرد. آتیلا پسیانی (یا همان پسر باهوش یونانی با سر و وضع عجیب و جذابش) ابتدا پسری حواسپرت و کمهوش بود ولی بعد از مدتی به فردی باهوش تبدیل شد. فردوس کاویانی (سرکار) یک پلیس راهنمایی و رانندگی بود که خانه حسین آقا را اجاره کرده بود و او نیز همزمان در بخشهای دیگر نقش پدرِ «پسر باهوش یونانی» را بازی میکرد.
اکبر عبدی (حسن) پسربچهای پرخور و چاق که همزمان نقش انسان اولیه را هم در بخشهای دیگر بازی میکرد. بشر اولیه در لابهلای جنگلها زندگی میکرد و صدای یک شیر نیز گاهگاهی او را تهدید میکرد. حسین پناهی نقش پسر اولیه را بازی میکرد و پدرش هم اکبر عبدی بود که نام بشر اولیه را بر خود داشت و چهرهاش زیر انبوهی از مو و ریش و سبیل قرار گرفته بود. عبدی یک چماق بزرگ نیز در دست داشت تا مثلا به وسیله آن در وقت لزوم از خود دفاع کند. در قسمتهای اولیه مجموعه، هر وقت مونولوگ [تکگوییِ] بلند عبدی رو به اتمام میگذاشت، صدای نعره شیری او را از ترس مجبور به ترک صحنه میکرد و در قسمتهای بعدی که تماشاگران با این ویژگی ترک صحنه توسط او آشنا شده بودند هر جا که حرف کم میآورد، داوطلبانه میگفت: «صدای شیر...» و منظورش این بود که کارگردان، افکت غرش شیر را پخش کند تا او هم به این بهانه ایفای نقشاش را به پایان برساند! جالب اینکه در همان سالها این دو کلمه «صدای شیر...» نزد عدهای به صورت ضربالمثل درآمده بود و آنها هم هر گاه حرف کم میآوردند به این صورت پایان صحبتهایشان را اعلام میکردند. فاطمه نقوی نیز ایفای نقش مادر کله را بر عهده داشت.
* * *
در ادامه محله برو بیا، حدود یک سال بعد، مجموعه «محله بهداشت» در قالبی جدیدتر و با چرخش مضمونی از آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی (که نام مجموعه نخست نیز اشاره به همین مضمون داشت)، با هدف آموختن مسائل و نکات بهداشتی و ایمنی به بچهها تولید و پخش شد. طبیعی بود که با وجود فضا و موضوع جدید مجموعه، محله بهداشت چند کاراکتر و به تبع آن نیز چند بازیگر تازه داشته باشد. از این گذشته، حتی بازیگری مثل فردوس کاویانی که در سری قبلی، نقش «سرکار محله» (یک افسر راهنمایی و رانندگی) را بازی میکرد که نگران سلامت و ایمنی بچهها در معابر بود، این بار روپوش پزشکی به تن کرد و در قالب جدیدش «پزشک محله» فرو رفت (جالب اینکه در اینجا هم عباس بیدندون با بازی حمید جبلی، به طنز او را «سرکار پزشک محله» خطاب میکرد!) ...
محله بهداشت، سال 1363، یعنی حدود یک سال پس از «محله برو بیا» از تلویزیون پخش شد. کارگردان هنریِ محله بهداشت داریوش مودبیان و کارگردان تلویزیونیاش حسین فردرو بود؛ تهیه کنندگانش نیز همچنان زندهیاد مسعود رسام و بیژن بیرنگ.
بیشتر بخشها و شخصیتهای محله بهداشت ادامه سری نخست مجموعه بود. منتها به دلایلی که بر همگان روشن است (معمولا سریهای دوم به بعد فیلمها و مجموعههای سینمایی و تلویزیونی به پای جذابیت سری نخست نمیرسد)، کیفیت مجموعه، اینجا نیز در اندازههای سری نخست (محله برو بیا) نبود. هرچند سازندگان همه تلاش خود را صرف کرده بودند تا با شکلدادن به فضایی تازه و وارد کردن کاراکترهای جدید (نظیر هپلی با بازی حسین محباهری و نقشی که رضا رویگری بازی میکرد) از قافله عقب نمانند. همچنان که در همین وضع هم بینندگان، به محله بهداشت روی خوش نشان دادند و آن را در دل نشاندند.
هنوز هم آن نسل تصویر حمید جبلی (به نقش عباس بیدندون) در حالی که داشت دندانهایش را مسواک میزد به همراه بازیگوشیهای بیپایان اکبر عبدی و گریههای همیشگی آتیلا پسیانی (که نقش پسری لوس و نُنُر را بازی میکرد؛ با آن کاکلهایش در حالی که موهای دور سرش را «ماشین» کرده بود!) از یاد نبردهاند. راستش همیشه فکر میکنم اگر امروز هم این دو مجموعه بازپخش شود (که گاهی به صورت جسته و گریخته این اتفاق میافتد)، یکی از جذابیتهای مهمشان دیدن بازیگرانی با حدود سه دهه فاصله سنی و تغییرات چهره آنها خواهد بود، بازیگرانی که بیشترشان هنوز محبوباند و بزنیم به تخته فعال و «توی صحنه و گود.»
* * *
این دو مجموعه، حرفشان را خوب و روان مطرح میکرد. بر خلاف رسم و مد روز آن دوره و زمانه که همه از همدیگر و بیش از هر چیز از رسانه توقع پیامدهی و تمشیت اخلاقی و فرهنگی داشتند و ناخودآگاه از طرف خودشان برای همدیگر مقام آموزش و معلمی قائل میشدند، سازندگان این دو مجموعه با آنکه مخاطبانش کودکان و نوجوانان بودند هیچگاه نمیکوشیدند با اجبار پیام و حرفی را به بیننده تحمیل کنند. سادگی و روانی دو جزء کیفی و رواییِ این دو مجموعه بود (البته از این نظر هم سری نخست موفقتر و کارآتر مینمود).
* * *
نکته آخر اینکه نباید فراموش کنیم این دو مجموعه، درست در اوج رخدادهای جنگ تحمیلی ساخته و آماده نمایش شد؛ زمانهای که جامعه زخمی و نگران بود و سخت نیازمند امید و دلداری. چنین مجموعههایی (به ویژه «محله برو بیا» که کیفیت ساخت و محتوای آن بیاغراق یک سر و گردن از «محله بهداشت» بالاتر بود) در آن سالها و آن شرایط دشوار، در حکم مرهمی بود بر جامعهای که در کنار دلاوری و ایستادگی به امید هم نیاز مبرمی داشت و ساکنان این دو محله برای بینندگان میلیونیِ تلویزیون، امید و شادی و سرگرمی به بار میآورد و چراغ دل آنها را روشن میکرد؛ بویژه دلهای بچههای ایران زمین را که در آن بحبوحه زمانی باید در عین همه دشواریها و کمبودها درس بخوانند و چشم به آینده بدوزند. چنین ویژگیای برای هر مجموعه تلویزیونی یا هر اثر هنری نمایشیای به هیچ وجه چیز کمی نیست... . (ضمیمه قاب کوچک)
علی شیرازی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم