این خانه بوی عشق میدهد
خانهشان در انتهای کوچهای باریک در یکی از محلههای قدیمی شهر است. حیاط کوچکی دارد با چند گلدان که حالا زیر آفتاب کمرمق پاییز جان گرفتهاند. در را که باز میکند، لبخندی ملایم روی لب دارد، از آن لبخندهایی که پر از حرف است. بعد از سلام و احوالپرسی میگوید: «بیزحمت آرومتر حرف بزنید، الان خوابیده. داروش رو تازه خورده.»