یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
به گزارش جام جم آنلاین ، حرکتی که بهظاهر حاصلش مصیبتی بزرگ برای اسلام و انسانیت بود چه ضرورتی داشت؟ شرایط زمانه چه بود که آن فاجعه رخ داد؟ و...
در آستانه ماه محرم و در این سلسله مطالب با برداشت هایی از کتاب ارزشمند معلم درس محبت حضرت آیت الله جاودان، به تفسیر و جامعه شناسی علل وقوع حادثه کربلا می پردازیم تا دلایل و زوایای جامعه شناختی این حادثه بیش از پیش تبیین شود.
چرا کربلا، کربلا شد
تمام نهضت با این جمله تفسیر و توضیح کافی پیدا میکند. این عبارت در زیارات مختلف کمی اختلاف دارد، اما اصل سخن یکسان است. ازجمله در زیارت اربعین آمده است «فَاَعْذَرَ فیِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَلِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ»
فاعذر فی الدعا، یعنی امام حسین علیه السلام برای دعوت مردم و هوشیار کردن آنها حرکت کرده بود. تمام حرکت ایشان ماهیت دعوت داشت و یک هشدار بود این دعوت هشدار و کوشش برای فهماندن در حدی بود که حجت را بر مردم تمام می کرد و دیگرکسی نمیتوانست بگوید خدایا من نفهمیدم! رفتهرفته همه مردم میفهمیدند امام حسین برای چه آمده است...
و منح النصح یعنی این حرکت و قیام را به نیت خیرخواهی انجام داد او هرچه در توان داشت خیرخواهی کرد.
و بذل مهجته فیک یعنی خون قلبش را بی امید پاداش از سوی مردم در راه تو (خدا) بذل کرد و مایه حیات خود را درراه تو در کربلا بر زمین ریخت... لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیرت الضلاله، برای اینکه بندگان تو را از جهالت و نادانی و از حیرت ناشی از گمراهی نجات دهد.
جهالت و ضلالت دو مشکل بزرگ اسلام در آن زمان بود. اولین مشکل جهالت بود؛ چراکه در طول سالها بعد از وفات پیامبر اکرم کوششی جدی و عام بهعملآمده بود تا هیچکس جز ظاهر قرآن را نیاموزد. جز الفاظ و عبارات آن چیزی نخواند. آیات را از برکنند، اما از فهم آن برخوردار نباشند و تفسیر آن را ندانند. درواقع قرآن استخوانبندی اسلام است و به تفسیر و توضیح نیاز دارد تا یک دین تمام و کمال باشد. قرآن شرط لازم و غیر کافی برای اسلامشناسی است؛ یعنی برای شناخت اسلام لازم است، اما شناخت اسلام بدون آن ممکن نیست! در آن روزگار دراز پنجاهساله دانستن معنا و تفسیر قرآن ممنوع بود (بهجز چهار سال و اندی حکومت امام علی علیهالسلام و آنهم در محدوده حکومت ایشان).
دومین مشکل اساسی ضلالت و گمراهی بود. در آنجا که تنها بعضی از مردم جز اصولی کلی چیزی از اسلام نمیدانند هر چیز دیگری بهعنوان اسلام قابل تحمیل خواهد بود.
آن روز اکثر یا همه مردم مسلمان بدون دغدغه بایزید بیعت کرده بودند. بیعتی که همانطورکه گفته شد یا از سر جهالت بود یا براثر ضلالت.
دسته اول جاهلیتی بودند که آنچه در عصر بنیامیه در حال انجام بود را نمیفهمیدند و همینکه کسی بانام خلیفه بر مسند نشسته بود قبولش میکردند و بیعتش را پذیرا میشدند.
دسته دوم ضالینی بودند که همهچیز را پذیرفته بودند. امامت برای آنها امامت یزید بود! اسلام و دین برای آنها اسلام و دین یزید بود و همهچیز این اسلام در خلافت آنهم در خلافت یزید خلاصه میشد.
نکته:
وقتی انسان کاری انجام دهد و نداند کارش اشتباه و خطاست، جهل است. بهمحض آنکه روشن شود و بهاشتباه خود پی ببرد ممکن است از خطای خود دست بردارد / اگر انسان عمل خطایی کند اما آن را عمل درست بداند و به آن علاقه داشته باشد این جهل مرکب است! / اگر انسان خطا کند و بداند عملش خطا و نادرست است و از روی هوا و هوس این کار را کند این گمراهی است.
تفاوت بین جاهل با گمراه در این است که شخص ضال و گمراه بهسختی هدایت میشود ولی شخص جاهل بهمحض دستیابی به حقیقت و روشن شدن زمینه هدایتش فراهم میشود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد