داستان زندگی دختر 18 ساله‌ای که یک میلیون پوند برنده شد

پول، زندگی‌ام را عوض نکرد

ارمغان بهزیستی؛ بساطی که برچیده شد

جوانانی که رویای یکشبه پولدارشدن را در سر داشتند

سال‌هاست بسیاری از مردم جامعه ما با رویای «یک‌شبه پولدار شدن» روزگار می‌گذرانند. آنها با خودشان چرتکه می‌اندازند و می‌‌بینند آب باریکه‌ای که از کسب و کارشان درمی‌آورند پاسخگوی نیازهایشان نیست. اکثریت مردم اگر بخواهند به حقوق قانون کار و دستمزدهای معمولی بازار قناعت کنند برای خانه‌دار شدن باید حدود 70، 80 سال دندان روی جگر بگذارند.
کد خبر: ۷۶۹۱۳۱
جوانانی که رویای یکشبه پولدارشدن را در سر داشتند

تازه این نکته را هم در نظر بگیرید که کف انتظارات برخی جوانان خیلی بالاست و خانه‌دار شدن تنها بخش کوچکی از خواسته‌هایشان را تشکیل می‌دهد. تعداد جوانانی که در رویاهایشان آرزو می‌کنند بهترین خودروی شاسی بلند و مجلل‌ترین ویلای شمال کشور را داشته باشند و هر سال به سفر اروپا بروند، کم نیست. این جوانان منتظر یک اتفاق هستند که به آرزویشان برسند. در کنار این جوانان همواره افراد زرنگی هم بوده‌اند که بستر یکشبه پولدار شدن را فراهم کرده‌اند. این آدم‌های زرنگ و فرصت‌طلب در طول سال‌های پیش گاه با حربه گلدکوئیست و شرکت‌های هرمی و فروش سهام وارد بازار شده‌ و گاه با وعده و وعید برنده شدن در قرعه‌کشی دل جوانان را برده‌اند.

خواب‌های رنگین دارندگان کارت «ارمغان بهزیستی»

اگر قطار حافظه‌مان دنده عقب بگیرد و به سال‌های دهه 70 شمسی برگردد کارت‌هایی را به خاطر می‌آورد که رویش نوشته شده بود: «ارمغان بهزیستی.» این کارت‌ها که در دکه‌های روزنامه‌فروشی عرضه می‌شد خریداران وسیعی داشت و اقشار مختلف را با خودش درگیر کرد. کسانی که این کارت ‌را می‌خریدند با پرداخت مبلغی اندک (کمتر از هزار تومان) چند روزی در آسمان خیال پرواز کرده و در رویای خوش فرومی‌رفتند. دارندگان کارت شب‌ها خواب‌های رنگین می‌دیدند و روزشان را به امید برنده شدن در این رقابت همگانی آغاز می‌کردند. وقتی برنده نمی‌شدند به شانس بدشان نفرین می‌فرستادند، اما اکثرا ناامید نمی‌شدند و دوباره بخشی از حقوق ماهانه‌شان را تقدیم به فروشندگان کارت ارمغان بهزیستی می‌کردند.

از سکه طلا و جعبه جواهرات تا قابلمه

سرمایه‌گذار این کارت‌ها که یک شرکت وابسته به سازمان بهزیستی بود با هیاهوی بسیار و بمباران تبلیغاتی عنوان ارمغان بهزیستی را بین مردم جا انداخت. شرکت «ارمغان بهزیست» سود خوبی از این کارت‌ها به جیب زد. اگر یادتان باشد روی برگه نوشته بودند ارزش جایزه ویژه صد هزار برابر قیمت برگه‌ای است که شما خریداری کرده‌اید. تعداد خریداران کارت‌ها مسلما بیش از صد هزار نفر بود. با این حساب پیدا کنید پرتقال فروش و سود حاصل از فروش برگه‌ها را. البته گفته شد درآمد این طرح ملی صرف کمک به کودکان بی‌سرپرست و سالمندان بی‌بضاعت می‌شود، اما آنچه در تبلیغات برتری داشت تحریک مردم برای تصاحب جوایز میلیونی بود.

بعد از هر مرحله فروش ارمغان بهزیستی، شماره کارت‌های برنده از طریق تلویزیون و روزنامه‌ها اعلام می‌شد. معمولا علاوه بر جایزه اصلی تعدادی جایزه نصفه و نیمه هم به چند نفر اهدا می‌شد که گاه در حد قابلمه و زودپز تنزل پیدا می‌کرد. در برخی دوره‌ها هم خریداران پوشش قسمتی از کارت را پاک می‌کردند و اگر سه عکس شبیه به هم می‌دیدند صاحب جایزه می‌شدند.

پس اکنون بگیرید سبقت ز غیر

کارت ارمغان بهزیستی سال 78 حدود 200 تومان قیمت داشت. جایزه ویژه این کارت‌ها 25 میلیون تومان بود. با این مبلغ در وضعیت فعلی (سال 93) می‌توان حدود 25 سکه طلا خریداری کرد؛ ولی در آن زمان که نرخ سکه حدود 50 هزار تومان بود فرد برنده صاحب 500 سکه کامل بهار آزادی می‌شد. روی کارت‌ها عکس سکه‌های طلا نقش بسته بود. دو دست مردانه مشتش را داخل یک خروار سکه فرو کرده بود. سکه‌ها این قدر زیاد بود که داخل مشت جا نمی‌شد و از بین انگشتان به پایین می‌ریخت. بر بالای کارت یک شعر پندآموز نقش بسته بود: «پس اکنون بگیرید سبقت ز غیر، در اعمال نیکو و کردار خیر.» این شعر بر اساس معنای آیه 48 سوره مائده سروده شده بود.

نوسان بین نیکوکاری و ثروت‌اندوزی

شعر بالا و تصویر پایین ترکیب متناقضی را رقم زده بود. بالای کارت مردم را به انجام کار خیر تشویق می‌کرد و پایین کارت بذر حرص و طمع را در دل مردم می‌کاشت. خریداران کارت‌ها هم دچار چنین وضعیت دوگانه‌ای بودند. خیلی‌ها خودشان هم نمی‌دانستند دقیقا با چه انگیزه‌ای کارت می‌خرند. نمی‌دانستند دارند به معلولان و مستمندان کمک می‌کنند یا برای پولدار شدن به سمت این برگه‌های وسوسه‌آور می‌روند. برخی خریداران سراغ مراجع تقلید رفتند و آنها استفتا گرفتند. نظر بسیاری از مراجع این بود که خرید و فروش کارت‌ها اگر به نیت برنده شدن باشد، جایز نیست. مثلا آیت‌الله ناصر مکارم ‌شیرازی گفت: «این کارت‌ها همان بلیت‌‏های بخت‏آزمایی سابق هستند و فعلا استفاده از آنها اشکال دارد و جایز نیست؛ مگر این ‌که همه نیت داشته باشند قربه‌‏الی‌الله‏ در این امر خیر شرکت می‌کنند.» فتیله اعتراض‌ها و انتقادها کم‌کم بالا گرفت و بساط کارت‌های ارمغان بهزیستی جمع شد. دو سال بعد از غیبت کارت‌های ارمغان بهزیستی، مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارشی که درباره رغبت جوانان به شرکت‌های هرمی و گلدکوئیست تهیه کرده بود، نوشت: «جوایز بانک‌ها و ارمغان بهزیستی، زمینه را برای فعالیت شرکت‌های لاتاری در کشور فراهم کرده است.»

الان ماجراهای تلخ و شیرین کارت ارمغان بهزیستی به یک خاطره عمومی بدل شده است. کمترین فایده رفت و آمد ارمغان بهزیستی این بود که مردم و مسئولان درس عبرت گرفته و اجازه ندادند دوباره چنین تجربه‌ای در این ابعاد به شکل رسمی تکرار شود. زمانی که کارت‌ها جمع‌آوری شد اکثریت مشتریانش روی بیهوده بودن طرح به اتفاق نظر رسیدند.

احسان رحیم‌زاده / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۴ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها