کیهان:ایران و آمریکا در چشمانداز 2025
«ایران و آمریکا در چشمانداز 2025» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛دهمین دور مذاکرات هستهای امروز در هتل کوبورگ وین برگزار میشود. اگر قرار باشد از افق سال 2025 به این مذاکرات نگاه کنیم، کدام تصویر دیده میشود و آمریکا با نگاه استراتژیک به یک دهه دیگر چه توقعی از مذاکرات دارد؟ متقابلاً اگر ما نیز 10 سال دیگر را در افق نگاه خویش داشته باشیم از کدام موضع باید در مذاکرات شرکت کنیم و جایگاه دولت فعلی در این چشمانداز کدام است؟
1- سال 2025 میلادی دست بر قضا، مصادف با سال 1404 شمسی است. ما در سال 1384 افق چشمانداز 20 ساله برای خود ترسیم کردیم که براساس آن «ایران کشوری توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بینالملل است». پیش از ما رژیم ایالات متحده در سال 1997 استراتژی قرن جدید آمریکایی را تدوین و آن را از سال 2001 - تحت عنوان جنگ چهارم جهانی و زایمان خاورمیانه جدید- به اجرا گذاشت تا در مدت 25 سال (تا سال 2025 میلادی- 1404 شمسی) به ابرقدرت بلامنازع دنیا تبدیل شود. اکنون نیمی از مسیر ما و مسیر آمریکا طی شده است. به گزارش نیوساینتیست در فروردین سال 1390، انجمن سلطنتی علوم انگلیس ضمن گزارشی علمی تأکید کرد «ایران سریعترین رشد علمی را در جهان دارد و سرعت رشد علمی این کشور 11 برابر متوسط سرعت جهانی است». فروردین همان سال زبیگنیو برژینسکی استراتژیست آمریکایی در مصاحبه با سیانان خاطرنشان کرد «فکر میکنم همه این واقعیت را فهمیدهایم که نفوذ آمریکا در خاورمیانه رو به افول و زوال است. شاید این آغاز مرحلهای بزرگ باشد. ما دیگر نمیتوانیم از نفوذ خود استفاده کنیم. ما باید مراقب ایران و ترکیه باشیم و در این میان باید حواسمان بیشتر به ایران باشد. همچنین ما نباید از انگیزه انقلاب مردم در کشورهای عربی غافل شویم.»
2- دو سال پیش از آن یعنی سال 1388- در بحبوحه فتنه و آشوب سبز- شورای ملی اطلاعات آمریکا (NIC) گزارش مهمی را منتشر کرد که راز دستیازیدن آمریکا به جنگ نیابتی نرم در داخل ایران (آشوب خیابانی) و سپس جنگ و تحریم اقتصادی از سال 1390 را بازگو میکند. در این ارزیابی و گزارش اطلاعاتی خاطرنشان شده بود ایران با روند قدرتیابی فعلی، تبدیل به یکی از قدرتهای بزرگ جهانی در سال 2025 میلادی] 1404 شمسی[ خواهد شد. این گزارش از ایران به عنوان یکی از قدرتهای در حال ظهور (Coming powers) یاد شده و تصریح گردیده بود «اصلاح سیاسی رادیکال در داخل ایران ضرورت دارد»! گزارش البته به فراز و نشیب بافت جمعیتی و همچنین قدرت منحصر به فرد ایران در حوزه انرژی و نفت و گاز- در کنار روسیه و قطر- اشاره میکند و مینویسد «ایران کشور مهم خاورمیانه است که همیشه در برابر بحرانهای منطقه واکنش نشان داده و بر مسیر منطقه اثرگذار است. حکومت ایران هویت ناسیونالیستی و ضد آمریکایی دارد و دارای بلندپروازی در حوزه رهبری منطقهای و فناوری هستهای است. به نظر نمیرسد این خواستهها بدون فشارهای داخلی و خارجی برای تغییر فروکش کند». گزارش همچنین بر «فشارهای اقتصادی نظیر کاهش قیمت انرژی و فشارهای سیاسی داخلی از سوی گروههای تازهوارد داخلی برای تعدیل سیاستهای ایران جهت کاستن از تحریمهای بینالمللی» انگشت تأکید میگذارد. NIC در همین گزارش اذعان میکند «قدرت جهانی آمریکا در یک مسیر نزولی قرار گرفته و قدرت و ثروت اقتصادی جهان در حال انتقال از غرب به شرق است، آن هم به شکلی که در تاریخ مدرن سابقه ندارد». در همین چارچوب مهر ماه سال 92 جیمز لندسی مدیر بخش مطالعات در شورای روابط خارجی آمریکا اعلام کرد «اقتدار منطقهای ایران چالش شماره یک اوباما در سال 2014 است». گزارشهای مشابه وضعیتی تیره و تار برای ایالات متحده آمریکا در سال 2025 یا 2030 ترسیم میکنند که طلیعه آن از هم اکنون در دولت اوباما و چالشهای اقتصادی، سیاست خارجی و رهبری نظام سیاسی آمریکا هویداست. آمریکا اکنون با 17 هزار میلیارد دلار بدهکارترین کشور دنیاست.
3- با این ارزیابی از فزایندگی قدرت ایران و کاهندگی قدرت آمریکاست که استراتژیستها و تصمیمسازان آمریکایی- صهیونیستی حد فاصل سالهای 88 تا 90 به ترسیم دوباره استراتژی آمریکا در قبال ایران پرداختند. درگیرسازی ایران با طیفی از چالشهای داخلی و خارجی به نحوی که قدرت تصمیمسازی فعالانه و استراتژیک از ایران سلب شود و رفتار واکنشی و درگیری با حواشی اصل شود، خروجی اغلب این ارزیابیهاست. عجیب نیست که نیمه خرداد 1393 یعنی 45 روز مانده به پایان مهلت 6 ماهه توافق ژنو، گروهک چند سر و فربه شده داعش در شمال بغداد و در مجاورت مرزهای ایران سربرمیآورد؛ همانگونه که تدارک کودتای مخملی و جنگ نیابتی در داخل ایران و در سال 88 بیعلت نبود. سرجمع فشار تحریم اقتصادی، ایجاد بیثباتی و نا امنی در محیط داخلی و مجاورت ایران، عملیات روانی و شبیخون فرهنگی علیه ریشههای اعتقادی ملت ایران و تقویت شبکه سیاسی همآهنگ با غرب باید جایی نظیر مذاکرات هستهای به کار آمریکا و غرب بیاید و راهبرد مشغولسازی و منفعلسازی ایران را پیش ببرد. این متن گزارش دو هفته پیش پایگاه اینترنتی کنگره آمریکا (هیل) است که تصریح میکند «باید به موازات مذاکرات هستهای، ایران را درگیر مسائل داخلی کرد. غرب باید از طریق توجه و تقویت نقش جامعه مدنی داخل ایران، در زمینه دستیابی به نتیجه دلخواه در مذاکرات هستهای تلاش کند. اعضای جامعه مدنی ایران نقش مهمی در مذاکرات ایفا میکنند. اکثریت آنها از غرب حمایت میکنند و ما باید برای رسیدن به نتیجه دلخواه آنها را تقویت کنیم. این نتیجه دلخواه فقط با فشار خارجی و تحریمها به دست نمیآید. باید اتحادیهها، سندیکاها، سازمانهای حرفهای، هنری و کارگری را در ایران تقویت کنیم.... این خوب است که وزیر علوم به بازگشت افراد اخراجی به دانشگاه تأکید کرد هر چند که این امر به وجهه سیاسی وی لطمه زد. انتشار کتابهای توقیف شده، بازگشایی خانه سینما و نشست کانون نویسندگان همه گویای واقعیت مورد نظر ماست».
4- تیر ماه سال گذشته مایکل سینگ مدیر انستیتو واشنگتن ارزیابی دوگانهای از آقای روحانی ارائه کرد. «او نه تنها اصلاحطلب نیست بلکه از افراد درون نظام است که نقش مهمی در پیشبرد برنامه هستهای و سرکوبهای داخلی [فتنهگران- تیر 78] داشته است» و «بعید نیست او خواستار تغییر باشد و مثلاً سران مخالفان را از بازداشت و حصر رهایی بخشد». همان ایام که هنوز دولت جدید تشکیل نشده بود روزنامه واشنگتن تایمز یادداشتی منتشر کرد و ضمن تأکید بر ضرورت تغییر در وزارتخانههایی مانند «علوم، فرهنگ و ارشاد اسلامی، اطلاعات و کشور» نوشت، «اگر روحانی به سوی تغییر در این حوزهها گام بردارد و لو پیشرفت مربوط به مذاکرات هستهای کند باشد، ثابت خواهد شد که وعده تغییر او واقعی بوده است(!) غرب نیز امیدوار است شاهد تغییراتی در سیاست خارجی ایران باشد و براساس این تغییرات و رفورمها (اصلاحات) درباره روحانی قضاوت خواهد کرد. انتصاب اعضای کابینه نخستین نشانه در این زمینه است[!!] البته انتخابات ایران آزاد و عادلانه نبود. روحانی نیز از خودیهای رژیم است که در سرکوب اعتراضات سال 1999 [تیر 1378] مقام ارشد شورای عالی امنیت ملی بود. با این وجود آنچه او درباره حقوق بشر انجام میدهد مهم است. اگر او به اصلاحات متعهد است میتواند از چند اقدام برای اثبات ادعای خود کمک بگیرد. این اقدامات نیازمند جرأت و شهامت است. نخست اینکه زندانیان بازداشتی را آزاد کند. گام بعدی آزادی مطبوعات و بازگشایی انجمن صنفی روزنامهنگاران است که سال 2009 منحل شد. سوم؛ او باید شخصی را بر وزارت علوم بگمارد که کمیتههای انضباطی را تعطیل و افراد اخراجی را بازگرداند. گام بعدی آزادسازی سازمانهای مدنی است که مورد حمایت خاتمی در سالهای 1997 تا 2005 بود. روحانی باید محدودیتهای خانه سینما، کانون وکلا و سندیکاهای کارگری را از میان بردارد. در این صورت است که ولو پیشرفت مذاکرات هستهای کند باشد، ثابت خواهد شد روحانی دنبال تغییر است»!
5- با این مقدمات به نظر میرسد صورت مسئله اصلی در «چالش- مذاکره» 10 سال گذشته روشن است. پایگاه تحلیلی گلوبال ریسرچ 2 ماه پیش در همین زمینه خاطرنشان کرد «آیا اگر ایران فرضاً به سلاح هستهای دست یابد، چنان تهدیدی را متوجه جامعه بینالمللی میکند که برای مقابله با آن باید سلاح به دست گرفت؟ گزارشهای سازمانهای دفاعی آمریکا خاطرنشان میکند، استراتژی نظامی ایران دفاعی است و نه تجاوزگرانه. آنچه برای سیاستمداران آمریکایی اصلیترین تهدید محسوب میشود، توانایی «نه» گفتن ایران به خط مشیهای سیاسی است که آمریکا ترسیم میکند. دکترین آمریکا بر مبنای بازداشتن دیگران از قدرت «نه» گفتن تعیین شده است». توقع اصلی آمریکا از مذاکرات، سلب همین اقتدار الهامبخش است که میتواند طیفی از نافرمانیها را در مقابل آمریکا در جهان برانگیزد. اکنون این قدرت نه گفتن به عراق و سوریه و لبنان و روسیه و... گسترش یافته است. البته برای نه گفتن به قدرتهای زورگو باید قدرتمند شد و راهبرد «ما میتوانیم» انقلاب اسلامی را علیالدوام وسعت بخشید. خروجی این منطق در سیاست خارجی آن میشود که همه انرژی و ظرفیت دیپلماسی خود را معطل مذاکرات هستهای نکنیم. وزارت خارجه که «معاونت مذاکره با آمریکا» نیست! در عین حال همه ظرفیت دولت جمهوری اسلامی نیز نباید برای این روند تکبعدی و کاملاً شکننده خرج شود. آن سایت حامی دولت (عصر ایران) 2 هفته پیش درست نوشت که «به نظر میرسد سیاستگذاری در دولت آقای روحانی نیاز به بازنگری و بازتعریف جدید منهای سیاست هستهای دارد. دولت عملاً نیمی از زمان 4 سالهاش را صرف موضوع خاص مذاکرات کرده که تاکنون نتایج آن در اقتصاد، صادرات و اشتغال ملموس نیست. ایران در فرصتهای بینالمللی بیرقیب نیست و قرار نیست تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای روحانی ادامه داشته باشد.»
آمریکا به دلایل کاملاً روشن مایل نیست روند مذاکرات چیزی بر قدرت ایران بیفزاید. در این وضعیت آیا همه توان و برنامهریزی و انرژی دولت تا سال 96 صرف مذاکره میشود؟ بله، استفاده از ظرفیت دیپلماسی برای رفع شرارتها لازم است اما پرسش اصلی این است که آیا دولت یعنی وزارت خارجه و وزارت خارجه یعنی مذاکره با آمریکا؟! 15 ماه از عمر دولت یازدهم به همین منوال گذشت. آیا نباید پرسید استراتژی و نقشه راه کلی دولت غیر از موضوع مذاکره چیست؟ غفلت از استراتژی و نقشه کلی موجب آن میشود که خدای نکرده برخی اجزای مؤثر دولت در زمین و نقشه دشمن برای کشیدن ترمز قدرتافزایی و پیشرفت ایران در افق 1404 بازی کنند یا حداکثر به این دل خوش دارند که در فضای استخوان لای زخم مذاکره، آدرسهای اشتباه به افکار عمومی برای انتخابات سال آینده بدهند. اکنون این دغدغه به طور کاملاً جدی وجود دارد که در فقدان نقشه راه سازنده و سپس فقدان کارنامهای که مورد مطالبه عوام و خواص از هر دولتی است، حاشیهسازی و فرافکنی و تخطئه منتقدان تبدیل به راهبرد عملی برخی اجزای دولت شود؛ لجبازی با مجلس که در رأس امور است -آن هم بر سر وزارت علوم- و القای بنبست و کارشکنی در این زمینه از جمله رفتارهای مسمومی است که سود آن به جیب دشمن میرود و دود آن قبل از همه چشم خود دولت را خواهد آزرد. این عبرت عملکرد حلقه انحرافی در دولت گذشته است. دو سال و نیم باقی مانده از عمر دولت یازدهم فرصت کمی برای بازنگری در نقشه راه نیست؛ قطعاً بدین ترتیب قدرت چانهزنی تیم مذاکره کننده نیز بالا خواهد رفت. باید به غرب حالی کرد که دولت جمهوری اسلامی همه امید خود را به مذاکرات نبسته است. باید باور کنیم که آمریکا از نگاه استراتژیک نمیخواهد امتیازی مؤثر به ایران بدهد.
خراسان:تحریم ها و مشکلات اقتصادی
«تحریم ها و مشکلات اقتصادی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر محمد خوش چهره است که در آن میخوانید؛دور نهایی مذاکرات ایران و 1+5 از امروز در وین در حالی آغاز می شود که طیفی از مسائل و پیش بینی های متفاوت و همچنین انتظار های واقع بینانه و غیر واقع بینانه در این مورد مطرح می شود . این که به واقع نتیجه مذاکرات چه خواهد بود بر سر میز مذاکرات و در گفت وگو های دیپلمات ها روشن خواهد شد اما فارغ از این مسئله چند نکته را می توان متذکر شد .
تجربه های تلخ گذشته که با بیانیه الجزایر، روند آن آغاز گردید نشان می دهد که طرف غربی حتی در صورت امضای توافقنامه، خود را به انجام آن متعهد و ملزم نمی داند. قطعاً ایالات متحده از انجام مفاد توافق هسته ای به انحاء مختلف شانه خالی خواهد کرد. یکی از نشانه های آشکار عهدشکنی آمریکا که در حال حاضر شاهد آن هستیم، زمان بر کردنِ برداشتن تحریم هاست در حالی که مسئولین ما خواهان رفع کامل و سریع آن هستند.
اکنون باید به این سوال مکررپاسخ دوباره بدهیم که اساسا مشکلات اقتصادی ما تاچه حد معلول تحریم هاست ؟
درباره تحریم ها ریشه مشکلات قبل از این که به خود تحریم ها بازگردد به نحوی به برخورد با تحریم ها مربوط می شود. بحث تحریم ها در شاخه تخصصی مدیریت استراتژیک مطرح است به این معنا که تحریم درست است که مصداقی از تهدید است اما اصولا تحریم به صرف تهدید واجد قضاوت و ارزش یابی نیست چرا که تاثیر و تهدید زا بودن آن به مدیریت تحریم ها و چگونگی مواجه شدن با آن مربوط می شود.
امروز تهدیدهای زیادی در حوزه های مختلف از این جنبه مورد بررسی قرار می گیرد که اگر یک مدیریت استراتژیک و توانمند وجود داشته باشد تحریم را رصد می کند و دلایل ایجاد آن را تشخیص می دهد شیوه های اعمالی به دنبال آن آثار و پیامدهای احتمالی آن را در نظر می گیرد و سپس با شناخت و درک صحیح به مقابله با آن برمی خیزد.به این معنا که در ابتدا از بسط و گسترش آن جلوگیری و آن را کنترل و مهار می کند و در مرحله بعد با مدیریت آن را کم اثر و بی اثر می کند لذا اگر« ابرمدیریت »بر تحریم اعمال شود تحریم را می توان به فرصت تبدیل کرد.
البته آنهایی که درک مفهومی ضعیفی از تهدیدات دارند از ابتدا بیان می کنند که تحریم را به فرصت تبدیل می کنند درحالی که باید دید برنامه هایشان برای کنترل، مهار، کم اثرکردن و بی اثرکردن تحریم ها چیست تا بعد بتوان قضاوت کرد که این مدیریت مدیریتی است که می تواند تهدید را کم اثر و بی اثر کند. به خصوص در برخی از مقاطع زمانی ،شاهد این آسیب هستیم. بنابراین قبل از این که ما دلایل برخی فشارهای ناشی از تحریم ها را بدانیم باید نحوه مقابله با تحریم ها را بدانیم. به عبارت دیگر تحریم اثر دارد اما اتخاذ نوعی تصمیم ها در برخی سطوح مدیریتی ما بر این تحریم ها تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین تحریم را دلیل اصلی مشکلات اقتصادی به مفهوم بنیادی آن نمی دانیم بلکه آن را عارضی می دانیم.
نظام جمهوری اسلامی ایران در مدت ۳۳ سال انقلاب بارها در عرصه های استراتژیک و ملی تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده است از جمله دوران دفاع مقدس که حضرت امام (ره) آن را به فرصت تبدیل کردند و توان بازدارنده و دفاعی ما که دنیا به آن اعتراف دارد شاهد این ادعا است.اما این به معنای این نیست که هر مدیریتی می تواند تهدیدی را به فرصت تبدیل کند.
در این میان ، حتی اگر سایه تهدید تحریم های هسته ای از فضای کشور دور شود، نفی کننده سناریوهای تحریم ساز بعدی نیست که به شکل های مختلف و در قالب ادعاهایی مانند حقوق بشر و توان موشکی، محملی برای فشارهای بیشتر خواهد بود. بنابر این با این مقدمه واقع بینانه، ماموریت اصلی دولت خدمتگزار را باید اینگونه بر شمرد که با اتخاذ تدابیر، سیاست ها، تصمیم ها و با عنایت به مؤلفه های «اقتصاد مقاومتی» به گونه ای امور را تدبیر نماید که از عهده رتق و فتق امور بر آمده و بر سختی های ناشی از تحریم فائق آید. دولت محترم با تلاش های خود، فضایی را در عرصه بین المللی ایجاد کرده تا بتواند حقانیت جمهوری اسلامی ایران را برای ناظرین منصف جهانی به اثبات برساند، و با استفاده از دیپلماسی و ادبیات مناسب سعی نموده تا مناسبات را بازسازی نماید، اما نتایج آن به صورت اساسی نمی تواند برای کشورمان تحول آفرین باشد.
مسئولین اقتصادی، نیازمند تدابیری از جمله توجه به ظرفیت ها و توان تولید داخل ملی در حوزه هایی هستند که قدرت اثرگذاری تحریم ها در آنها کمتر است. رفع موانع و خارج کردن بخشِ تعیین کننده مسکن در رشد اقتصاد ملی از رکود سنگین که تاثیری جدی و قابل تامل بر اشتغالزایی دارد از بخش های حیاتی بوده که لازم است دولت به آن عنایت ویژه ای مبذول دارد. حوزه مسکن، بخشی است که حتی با تحولات خوش بینانه ناشی از توافق نهایی هسته ای با توجه به معضلات انباشته شده سال های گذشته و با در نظر گرفتن صِرف فاکتور توافق هسته ای، از رکود خارج نخواهد شد. اگر دولت بتواند با اتخاذ سیاست های عالمانه، موانع تولید ملی را از سر راه بردارد و در مسیر آن تلاش نماید، حتما شاهد نرخ رشد قابل قبولی که رافع بسیاری از چالش ها نیز هست، خواهیم بود. ما جمعیتی قریب به ۷۷ میلیون نفر را در کشور داریم که می توان آن را به بازاری بزرگ تشبیه کرد. ۷۷ میلیون نفر یعنی تقاضاهای بالقوه ای که با مدیریت های مناسب می تواند به تقاضاهای بالفعل مبدّل گردد و اصالتاً رمز موفقیت یک اقتصاد پویا، وجود عاملی به نام تقاضای موثر است که پیش شرط تولید نیز هست.
از این رو؛ با تاکید بر منابع داخلی ، باید به اجرای تاکتیک بازسازی اقتصاد ملی همت گماشت و در کنار آن هم نهایت تلاش ها برای لغو کامل تحریم ها را صورت داد. در غیر این صورت، اگر تکیه گاه سیاست های اقتصادی دولت تنها بر رفع تحریم ها، منحصر و محدود شود و ظرفیت های اقتصاد ملی مورد کم توجهی و بی مهری قرار گیرد، ارزیابی های عاقلانه ما را به این نتیجه غیرقابل تردید می رساند که نه تنها دولت بلکه کلیّت نظام نیز در اهداف متعالی و پیشرفت دچار مشکل خواهد شد. بنابر این راهکار موفقیت، اقتصاد مقاومتی و توجه به مؤلفه های اقتصاد درون زا است که برای همیشه، چه قبل از ۳ آذر و چه بعد از ۳ آذر امیدبخش و کارگشاست.
جمهوری اسلامی:کاهش قیمت نفت و بودجه سال آینده
«کاهش قیمت نفت و بودجه سال آینده»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛قیمت نفت در آستانه تدوین بودجههای سنواتی همواره یکی از مناقشهبرانگیزترین مسائل اقتصاد ایران است. اختلاف نظر بر سر اینکه میانگین قیمت نفت اوپک و به تبع آن ایران چقدر خواهد بود، مباحثات فراوانی را میان تدوین کنندگان، تصویب کنندگان و ناظران دامن میزند. این کش و قوسها در سالهایی که قیمتهای جهانی و صادراتی ایران دچار افت و خیزهای چشمگیر است، معمولاً داغتر و شدیدتر هم میشود. علت اصلی این حساسیتها به گستره و عمق تأثیرگذاری نفت و درآمدهای حاصل از صادرات آن باز میگردد.
واقعیت این است که وابستگی اقتصاد ایران به نفت طی سالهای اخیر برخلاف برنامهریزیها و برخی تبلیغات ظاهری، کاهش نیافته است. تازهترین برآوردههای مرکز پژوهشهای مجلس و نهادهای بخش خصوصی نشان میدهد در خوشبینانهترین حالت همچنان اقتصاد کشورمان حدود 80 درصد به درآمدهای نفتی وابسته است. چالشها و مشکلات پیش آمده برای اقتصاد کشور طی سالهای اخیر که به علت فشارهای تحریمی و کاهش شدید درآمدهای نفتی بود. عمق و پیامدهای منفی این وابستگی را به روشنی نشان داد. طرح موضوع اقتصاد مقاومتی توسط رهبری هم دقیقاً ناظر بر همین دغدغه و ضرورت چاره جویی ریشهای برای پایان دادن به این وابستگی نامبارک بود.
اگرچه با روی کار آمدن دولت یازدهم و بازگشت عقلانیت و تدبیر به حوزههای سیاست و اقتصاد، تا حدودی از فشارها کاسته شد و شرایط کمی بهتر شد اما با ادامه یافتن افت و خیزهای قیمت جهانی نفت که البته بخش عمدهای از آن سیاسی و ناشی از دسیسههای دشمنان ایران است و همچنین پایان نامعلوم مذاکرات هستهای و تحریمها بار دیگر نشان داد که باید چارهای اساسی و زیربنایی برای این وابستگی نفتی اندیشید چرا که در غیر این صورت حتی در بهترین شرایط سیاسی هم نمیتوان از ثبات قیمتهای جهانی و میزان درآمدهای نفتی برای کشور اطمینان داشت.
بدین ترتیب، شکی نباید داشت که رویکرد کلان اقتصاد ایران باید کاستن از وابستگی به درآمدهای نفتی و تعریف منابع درآمدی درون زا، غیردولتی و پایدار باشد. اهمیت چنین رویکردی زمانی بیشتر مشخص میشود که دامنه اثرگذاری کاهش درآمدهای نفتی بر حوزههای مختلف اقتصاد بررسی گردد. به گفته ناظران و فعالان بخش خصوصی طی نیمه نخست سال جاری تنها 57 درصد از بودجه عمرانی مصوب محقق شد، اما نیمی از این مقدار جذب گردیده است. این میزان از اختصاص و جذب در شرایطی که دولت با جدیت به دنبال خارج کردن اقتصاد از وضعیت رکود است، بسیار نگران کننده است. چرا که پیامد ناگزیر چنین شرایطی شکست سیاستهای خروج از رکود و تشدید بیکاری و نهایتاً تورم خواهد بود. از سوی دیگر باید به این مهم نیز توجه داشت که درصورت استمرار روند فعلی در بازارهای جهانی و تلاطم قیمت نفت، هوشمندی در پیشبینی قیمت نفت برای بودجه سال آینده یک ضرورت اجتنابناپذیر است.
تعیین واقعبینانه این قیمت میتواند در تحقق برنامههای کلان دولت برای خروج از رکود بسیار مؤثر باشد. این تأثیرگذاری زمانی بیشتر آشکار میشود که بدانیم درحال حاضر 2800 طرح عمرانی نیمه تمام در کشور وجود دارد و برای تکمیل این طرحها به حدود 400 هزار میلیارد تومان نیاز است.طبیعتاً دولت باید برای تکمیل هرچه سریعتر این طرحها منابع مالی قابل حصولی را تأمین و تعریف کند چرا که در غیر این صورت نیمه تمام ماندن این طرحها به کسری بودجه در سالهای آینده دامن خواهد زد.
تکمیل این طرحها قاعدتاً در گرو تصویب بودجه عمرانی متناسب است. چنین بودجهای در شرایط حال حاضر اقتصاد ایران قطعاً از محل فروش نفت حاصل خواهد شد. بنابر این اگر دولت پیشبینی دقیقی از قیمت نفت در سال آینده نداشته باشد قطعاً لایحه ارائه شده به مجلس در نیمه آذر ماه آینده از ضعف بزرگی رنج خواهد برد چرا که منجر به عدم تحقق درآمدهای پیشبینی شده میشود و این یعنی افزایش هزینههای طرحهای نیمه تمام و سایه سنگینتر خیمه رکود بر اقتصاد کشور.
رسالت:مسئلهسازی برای افکار عمومی
«مسئلهسازی برای افکار عمومی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدمهدی انصاری است که در آن میخوانید؛با مروری بر رفتارشناسی برخی مدیران ارشد دولت و با کنار هم گذاشتن موضعگیریهای آنان که در رسانهها و افکار عمومی بازتاب مییابد، این موضوع به ذهن متبادر میشود که گویی قرار است "مسئلهسازی برای افکار عمومی" به نحوی جدی دنبال شود. هر روز یا هر هفته یک مسئله ذهنی و فکری برای مردم ایجاد شود تا آن مسئلههایی که باید مغفول شوند، چندان در عرصه عمومی جامعه مطرح نشوند... برای این موضوع میتوان شاهد مثالهای متعددی ارائه کرد.
وجود جمع زیادی از چهره های امنیتی و رسانهای در دولت یازدهم زمینه قابلتوجهی از طراحی "عملیات روانی" در جامعه و یا اقدامات رسانهای و تخریبی علیه جناحهای سیاسی منتقد دولت فراهم کرده است. در واقع باید گفت "سواد رسانهای" در دولت یازدهم بسیار بالاست و مکرر از این ظرفیت استفاده میشود. در این بین، آنچه دغدغه این نوشتار است این است که متاسفانه برخی مشاوران رئیس جمهور و طراحان "مسئله"های خبری و رسانهای برای افکار عمومی به گونهای عمل میکنند که نه اعتقادی به "تعامل" دارند ونه مروج "اعتدال" هستند. در دولتی که با گفتمان اعتدال و تدبیر بر سر کار آمده، ظاهرا تنها قرار است با تدابیری برای عملیات روانی ذهن مردم از مسائل بسیار مهمی چون تورم، بیکاری، رکود اقتصادی، اعتیاد، قاچاق، طلاق، فساد و فحشا، رانتخواری، بیتحرکی دولت و کابینه، موضوع کاهش جمعیت، ابهام در پرونده هستهای، آلودگی هوا، سبد کالا و ... به طور کامل منحرف شود. ناتوانی دولت در عبور از رکود اقتصادی و تداوم فشارهای معیشتی به اقشار جامعه بر هیچ کس پوشیده نیست.
در حالی که دغدغههای اصلی مردم و جامعه حول معضلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متمرکز شده و فشارهای روحی و جسمی بسیار زیادی از همین ناحیه متوجه ایشان میشود، مسئلهسازی دولتمردان و رسانههای وابسته به آنها بیشتر متوجه موضوعاتی چون انتخاب بیسرانجام فردی برای وزارت علوم که تعهدات ویژهای به فلان جریان خاص داشته باشد، اسیدپاشی، بورسیهها، تخریب دولت پیشین و پرداختن به سوژههای دست چندم است.
واضح است که در چنین فضایی، نه نخبگان و نه افکار عمومی فرصتی برای تامل و مطالبهگری در باب مسائل اصلی جامعه پیدا نمیکنند. مسئلهسازی برای افکار عمومی ما هرچند ممکن است در کوتاهمدت اذهان را درگیر سازد اما در بلندمدت مردم ما و تودههای جامعه آنگاه که مجال ارزیابی و قضاوت فرا برسد از منظری کلان به موضوعات خواهند نگریست و تصمیمسازی خواهند کرد. معالاسف هنوز برخی از سیاسیون، مردم ما و روحیات ایشان را به درستی نشناختهاند. از دیگر سو "بازی رسانهای دولت" ظاهرا متمرکز به حیطه مجلس و نمایندگان شده است.
این بازی حلقههای زیر را در بر خواهد داشت: معرفی افرادی مرتبط با جریان فتنه که مجلس به ایشان رای ندهد، اعلام و القای اینکه دولت و مجلس در حال تعارض و تقابل هستند، تحریک احساسات و عواطف رایدهندگان 7/50 درصدی انتخابات خرداد 92 که به اصطلاح هواداران دولت به حساب میآیند، اظهارات مشاور رسانهای رئیسجمهور در شب رای اعتماد نمایندگان به وزیر پیشنهادی قبلی و یا اظهارات وی در باب سطح پایین نمایندگان در خصوص اطلاع از مذاکرات هستهای، تحریک نمایندگان به اظهارات تند علیه دولت و نهایتا کلید خوردن بحثها و رقابتهای انتخاباتی مجلس در اواخر سال 1394.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی بایستی هوشمندی خود را در باب چنین رفتارها و مواضع تحریککنندهای حفظ کنند و تنها ابعاد جنگ روانی و اهداف مسئلهسازی برخی افراد خاص و به اصطلاح استراتژیستهای رسانهای دولت را برای مردم تبیین کنند. وظیفه نخبگان و رسانههای جریان اصولگرا نیز اقتضا میکند همین رویه را در پیش بگیرند تا اولویتهای جامعه و مردم به فراموشی سپرده نشود.
قدس:سیمای رنگ باخته تبلیغات علیه سیگار
«سیمای رنگ باخته تبلیغات علیه سیگار»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسن آذری پور ماسوله است که در آن میخوانید؛کشورهای جهان برای فروش محصولات دخانیشان به انواع و اقسام تبلیغات روی می آورند و در نتیجه تبلیغات کمی ضد دخانیات در رسانه های آنها وجود دارد.
اما وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی برای آگاهی مردم نسبت به پیامدهای دخانیات، اقدام به نصب برچسب هایی روی بستههای سیگار می کند و از این لحاظ ما در میان کشورهای منطقه تبلیغات مؤثرتری بر ضد دخانیات داریم . واقعیت آن است که تبلیغات ضد مواد دخانی در کشور بسیار پر اهمیت است و چنانچه میزان آن بیشتر باشد، می تواند تأثیر بیشتری بر گروه های سنی مستعد بگذارد . اگرچه این تبلیغات باز هم در سطح آرمانی نیست، ولی به طور کلی در کشور، علیه مواد دخانی خوب تبلیغ می شود و در حوزه اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به مردم، سازمانهای مربوطه نسبتاً خوب عمل می کنند که البته می تواند بسیار بهتر از این باشد و این موضوع به وجود برخی موانع برمیگردد؛ به عنوان مثال در صدا و سیما تبلیغات در بیشتر شبکه ها و در فواصل برنامه ها در طول روز و شب در مورد عوارض و مضرات دخانیات کمتر وجود دارد و رسانه ملی در ساعتهای پربیننده چندان به تبلیغ پیامدهای دخانیات نمی پردازد و ساعتهای پربیننده اغلب صرف تبلیغات تجاری می شود و این یک ضعف بزرگ است.
مسأله دیگری که در کشور به آن توجه نمیشود یا حتی می توان مدعی شد به دست فراموشی سپرده شده، نصب تصاویر بهداشتی روی بسته های سیگاراست . طبق قانون این دسته از تبلیغات باید هر شش ماه یکبار تغییر کند و به صورت چرخشی پیامهای بهداشتی روی پاکتهای سیگار درج شود . اما در سالهای اخیر تنها از یک تصویر استفاده شده است و متأسفانه صنعت دخانیات ایران در مورد این برچسب های بهداشتی مقاومت می کند . در حالی که بر اساس مصوبه ستاد کشوری کنترل دخانیات، این تصاویر باید به صورت دوره ای روی پاکتهای سیگاردرج شود.اما وقتی وزارت بهداشت نسبت به جمع آْوری قلیانها اقدام می کند، مطبوعات نسبت به عملکرد وزارت بهداشت موضعگیری می کنند، در حالی که وظیفه اصلی مطبوعات فرهنگسازی است و باید این مسأله را جا بیندازند که استعمال دخانیات در مکانهای عمومی، تجاوز به حقوق غیرسیگاری هاست. از این رو، اخبار و موضعگیری ها در جهت تقابل با حرکت وزارت بهداشت و دیگر دستگاه هاست. هم اکنون قانونی علیه تبلیغ مواد دخانی به طور مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد که وظایفی را بر عهده دستگاه های عضو کنترل دخانیات گذاشته است.
بر اساس این قانون، آگاهی رسانی عمومی در خصوص تبلیغ علیه مواد دخانی به عهده این دستگاههاست. ولی بخش عمده ای از تبلیغات تنها توسط وزارت بهداشت انجام می شود. با این وجود این باور وجود دارد که در حوزه کنترل دخانیات، ابزاری که می تواند مؤثر باشد افزایش آگاهی مردم است و برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید تبلیغات مستمری با استفاده از تکنیک های جدید انجام شود و در این بین لازم است بیشترین پوشش تبلیغات از طریق صدا و سیما و در ساعات پر بیننده انجام گیرد . رسانه های چاپی مانند روزنامه ها و مجلات هم باید آگاهی های لازم را به طور پیوسته در اختیار مردم قرار دهند. ضمن اینکه می دانیم همه اینها را با بخشنامه نمیتوان انجام داد اگر چه وزارت بهداشت تلاش میکند اطلاعات لازم را در اختیار رسانه های گروهی بگذارد، ولی این حوزه ها خودشان هم باید کمک کنند تا تبلیغات مؤثرتری انجام شود.
حمایت:جاذبه های اسلام ناب
«جاذبه های اسلام ناب»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر غضنفر رکن آبادی است که در آن میخوانید؛اصطلاح راهبردی اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را امام خمینی (ره) وارد ادبیات راهبردی سیاسی جهان کردند و رهبر بصیر انقلاب اسلامی در تمامی سالهای گذشته با تکرار این ادبیات، به تبیین آن ناظر به مسایل روز پرداخته اند. اصطلاحی که در زمان ائمه اطهار (ع) نیز تحت عنوان اسلام علی (ع) و اسلام معاویه و یا حتی بعدتر از آن تحت عنوان اسلام امام حسین (ع) و اسلام یزید مطرح بود. در این بین بسیار مهم است که شاخصه های جریان های مختلف افراطی - تکفیری تحت پوشش اسلام مورد بازخوانی قرار گیرد تا نقشه استکبار و صهیونیسم برای قوام بخشی به نسخههای بدلی که حامی و مجری اهداف شوم آنان است، بیش از پیش نمایان گردد.
اسلام ناب محمدی اسلام آمیخته با سیاست، اسلام مبارزه و ستیز با جهانخواران، اسلام عدالت خواه، اسلام ظلم ستیز و سازش ناپذیر، اسلام تحمل سختی ها و مشکلات در راه مبارزه، اسلام ساده زیستی است و در مقابل ویژگی های اسلام آمریکایی، اسلام سرمایه داری، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان و فرصت طلبان، اسلام جدایی دین از سیاست، اسلام سکوت و سازش و تسلیم و فرومایگی در برابر ستمکاران و مستکبران، اسلام ملی گرایان و لیبرال ها، اسلام مقدس نمایان و متحجرین، اسلام تکفیر و ارعاب، اسلام کناره گیران و اشکال تراشان و در خدمت سیاست های استعماری است.
باتوجه به تعریف و تبیین بزرگان دین، پیام های مهم اسلام ناب محمدی برای دنیای امروز عبارتست از معنویتی که انسان های تشنه به دنبال آنند، مبارزه با انواع فسادهای اخلاقی و رفتاری و استکبار ستیزی، به نحوی که منافع قدرتمندان را به خطر بیندازد. اسلامی که پیام پیامبر اسلام (ص) را با خود همراه داشته باشد و این اسلام حتماً دشمنی ابوجهل و ابولهب را برخواهد انگیخت. اگر در جایی ابوجهلها، ابولهبها و بقیه صنادید کفر جهانی، در مقابل پیام اسلام بیتفاوت بودند، بدون شک این اسلام، اسلام صدر اسلام و پیامبر اکرم (ص) نیست و روح و تپش حقیقی اسلام در آن مشاهده نمی شود. آن اسلامی که اربابان زر و زور و اقطاب قدرت جاهلی و طاغوتی را در دنیا می ترساند، اسلام ناب محمّدی (ص) است و این خود دلیل روشنی بر دشمنی های استکبار با نظام جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا به امروز بوده است.
عدواتی که همواره در لباسهای گوناگون گاه با جنگ و خونریزی و گاه در توطئه و تهاجم نرم فرهنگی صورت گرفته است.وقتی سخنان سیاستمداران شیطان پرست و فراماسونر دنیا مبنی بر سیاست جهانی سازی را می شنویم، با تحقیقی ولو مختصر این حقیقت در برابر ما خودنمایی می کند که هدف آنان تسلط بر تمام منابع دنیاست و برای کلمه باطل خود، در حال دوختن لباسی از جنس حق هستند. وقتی انقلاب اسلامی واژه هایی مقدس و نورانی مانند عدالت، برابری، معنویت، توجه و حمایت از مظلوم را مطرح می کند، مسلّم است که منافع آنان به شدت تهدید شده و باید برای مقابله با آن، بریدن سرها، قتل و غارت و توحش و آدمکشی را مترادف اسلام نشان دهند. منشأ و ریشه واژه اسلام هراسی (Islamophobia)را باید در کابوس های شبانه غارتگران جهانی جستجو کرد، زمانی که آمال آرزوهای خود را با شعارهای انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ص) بر باد رفته دیدند.
با تمام تلاش ها برای تیره و تار کردن و طوفانی نشان دادن این اقیانوس بی کران، اسلام اصیل، همچنان برای مردم جهان جذابیت داشته و روزی نیست که آمارها و گزارشاتی درباره گرایش مردم کشورهای جهان، به خصوص کشورهای غربی به آن منتشر نشود. فروپاشی کاخ استکبار جهانی - که بر محور فساد و فحشا، ظلم و نابرابری و استعمار سرمایههای جهان شکل گرفته است – بر اساس آمار مختصر زیر بدون چشم مسلح قابل رؤیت است:براساس سالنامه کتاب واقعیات در سرشماری اخیر آمریکا مشخص شد که سالانه ۱۰۰هزار نفر در این کشور به دین اسلام می گروند.موسسه تحقیقاتی و پژوهشی «فیث ماترز» اعلام کرده است تعداد کسانی که در انگلیس در سالهای اخیر به اسلام گرایش پیدا کرده اند، ۱۰۰هزار نفر است که بیشتر آنان را زنان تشکیل می دهند. در این میان، تعداد دختران جوان ۲۰ تا ۳۰ ساله و دارای تحصیلات دانشگاهی که به دین اسلام گرویدهاند، چشمگیرتر است.روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» شمار افرادی که در آمریکا به اسلام می گروند را روز افزون توصیف کرده که این امر در میان اسپانیایی زبانان مقیم آمریکا ۳۰ درصد افزایش نشان می دهد. جمعیت کسانی که در ده سال اخیر درآمریکا به زبان لاتین سخن می گویند و به دین اسلام مشرف شده اند به ۲۰۰هزار نفر می رسند.به گزارش روزنامه «سان سنتیال» تعداد دختران بین ۱۸ تا ۳۰ سال که در ایالت فلوریدا با حجاب و روسری مشاهده می شوند نسبت به یک دهه گذشته افزایش چشمگیری داشته است.مرکز مطالعات اسلامی اسپانیا در آمار جدید از مسلمان شدن تعداد قابل توجهی از زنان اسپانیایی در دو سال گذشته خبر داده است. این مرکز تأکید کرده است که اولین علت گرایش زنان به اسلام، مواجه شدن با افراد مسلمان است چرا که جذب رفتار و آداب آن ها شدهاند.
آمار منتشره پایگاه اینترنتی گروه تحقیقاتی «آیجی» در مرکز نیویورک بیانگر آن است که نسل جدید دختران جوان نیویورکی برخلاف نسل های قبلی علاقه چندانی به خودنمایی و پوشیدن لباسهای بدن نما ندارند و مردم به پوشیدگی بیشتر روی آوردهاند. علت اصلی این امر بی بند و باری است که در سال های گذشته رایج شده بود و اکنون در عکسالعمل به آن، گرایش به پوشیدگی بیشتر در میان دختران جوان و نوجوان اوج گرفته است.در نهایت اینکه به رغم تمام همتی که زورگویان جهانی در هر دورهای برای خاموش کردن نور الهی اسلام در پیش گرفتند - پیامبران و اولیاء خدا را به خاک و خون کشیدند تا بلکه بتوانند گوشه ای از این گلستان را لگدمال نمایند - و برخلاف وحشیگری عروسک های خیمه شب بازی غرب در عراق و سوریه در دوره حاضر، چیزی جز ژاژ خاییدن و یاوه سرایی نصیب آنان نشده و هر روز چهره واقعی اسلام ناب محمدی مانند آهنی که در کوره گداخته شود، نمایان تر و درخشان تر می گردد. ختم کلام را آیات نورانی قرآن مجید قرار می دهیم آنجایی که خداوند بزرگ از باب تسلا بخشی به پیامبررحمت(ص)، زمانی که ایشان خوف آسیب دیدن هدیه آسمانی اسلام را داشتند، فرمود: « می خواهند نور خدا را با دهان های خود خاموش کنند، ولی خدا کامل کننده نور خویش است، هر چند کافران خوش نداشته باشند.» (سوره صف/ آیه 8)
آفرینش:پرواز اقتصاد با یک بال غیرممکن است!
«پرواز اقتصاد با یک بال غیرممکن است!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛روی کارآمدن دولت جدید درحالی صورت گرفت که اکثریت مردم از وضعیت اقتصادی موجود ناراضی بودند وچشم به تغییر و امید به ثبات اوضاع داشتند. از سوی دیگر دولت نیز تمرکز خود را بر روی مذاکرات هستهای قرار داد تا از قبل آن دیوار تحریمها فرو بریزد و اقتصاد کشور رونق پیدا کند. دراین مهم دستاوردهای قابل قبولی نیز به دست آمد که میتوان به حفظ ثبات اقتصاد و رفع نگرانیهایی همچون نوسان بازار ارز و طلا اشاره کرد.
اما به نظر میرسد درمورد رونق اقتصاد و سامان دهی وضعیت تولید و صنعت کشور، کمی بیش از اندازه خود را معطوف به مذاکرات هستهای کرده و همه چیز را منوط به توافق و یا شکست گفتگوها با 1+5، میدانیم . مسلما این نگرش آسیبها و مخاطرات فراوانی برای اقتصاد کشور به همراه خواهد داشت. پیروزی و توافق درمذاکرات قطعاً فضایی روانی و آرامش بخش را برای اقتصاد کشور به همراه خواهد آورد که میتوان از آن به عنوان تضمینی برای تحقق برنامهها و طرحهای اقتصادی برای آینده استفاده کرد.
ازسوی دیگراین مذاکرات میتواند پلی برای رفت و آمد فعالان اقتصادی در داخل و سرمایه گذاران خارجی باشد. که البته این مهم نیز خود نیازمند اصلاح و بسترسازی مناسب در حیطه قوانین کار، بیمههای خارجی، تضمینهای بانکی و... میباشد که هنوز به درستی آنها را آماده و فراهم نکردهایم، به طوری که کار برای سرمایه گذاران داخلی نیز بسیار مشکل و مشقت بار است، چه برسد به سرمایگذاران خارجی!.
با این حال حل و فصل مذاکرات هستهای به عنوان یک بال پرواز برای اقتصاد کشور تلقی میشود که وظیفه تسهیل و گسترش تعاملات، شناسایی و شناساندن موقعیتها و فرصتهای اقتصادی برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی را فراهم خواهد کرد.
اما بخش اصلی کار بر دوش مدیریت داخلی اقتصاد است. به عبارتی توافق و یا عدم توافق درمذاکرات هستهای به غیراز بار روانی آن(که غیرقابل انکاراست)، دستاورد خاص و تغییر چشم گیری در وضعیت اقتصادی ما به وجود نخواهد آورد. درحال حاضر مشکلات اقتصادی ما درداخل کشور نهفته و ربطی به نشستهای 1+5 ندارد!.
رکود صنعت و تولید درکشور به سبب مدیریت نامناسب درطی چند سال گذشته، عدم اصلاح ساختار سرمایه گذاری و اشتغال زایی درکشور و فشاربیش ازحد بر تولیدکنندگان اقتصادی میباشد.
باید بحث توانمند سازی و بهبود کسب و کار در داخل جدی گرفته شود. متاسفانه به صراحت میتوان گفت بهبود فضای کسب و کار در کشور خیلی جدی گرفته نشده و برنامههای کارامدی هم برای آن ارائه نکردهایم. ساختار اداری و قوانین موجود، فضای مناسبی برای فعالان و سرمایه گذاران اقتصادی داخلی فراهم نکرده و انگیزه آنها برای تولید و اشتغال زایی تضعیف شده و این امر به انباشت و راکد ماندن سرمایه منجرخواهد شد.
اگرچه تا حدودی این شرایط درحال اصلاح و به روزرسانی است، ولی باید تلاش کرد و در راستای مدیریت کلان اقتصادی گام برداریم. با حفظ تعادل و مدیریت دو بال اقتصادی کشور یعنی بهبود تعاملات خارجی و مدیریت ساختاراقتصاد داخلی، می توان امیدوار بود که اتفاقات مفیدی برای کشور بیفتد، درغیر این صورت تکیه و امید داشتن به پرواز با یک بال، هیچگاه مارا به منزل نخواهد رساند.
سیاست روز:تن به توافق عادلانه و منصفانه دهید
«تن به توافق عادلانه و منصفانه دهید»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛همه غرب دست به دست هم دادهاند تا یکسال تلاش برای پایان ادعاهای پوچ آمریکا،رژیم صهیونیستی و غرب علیه فعالیتهای هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران بیهوده شود و نتیجه مطلوب به دست نیاید.
با روندی که در میان محافل سیاسی، رسانهای و مقامات کشورهای غربی به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی دیده میشود، اکنون همه چشمان تحلیلگران، منتقدان، موافقان و مخالفان داخلی و خارجی، افکار عمومی جهان و مردم ایران اسلامی به رفتار و گفتاری است که آمریکا و دیگر کشورهای عضو گروه ۱+۵ در آخرین دور گفتوگوهای هستهای اتخاذ خواهند کرد.
یکسال، جمهوری اسلامی ایران براساس توافق اولیهای که با ۱+۵ بست، همه تعهدات این توافق را مو به مو اجرا کرد تا شاید طرف مقابل قانع شود که انحرافی در فعالیتهای هستهای ایران وجود ندارد، اما در این یکسال گذشته تعاریف و تعابیر بسیاری علیه این انعطاف ایران از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی گفته شد.
اکنون که مسیر گفتوگوهای هستهای ایران و ۱+۵ مسیری ناهموار گشته و به انحراف کشیده شده است، آیا امکان رسیدن به یک توافق جامع در وین وجود دارد؟
سیگنالها و نشانههایی که از سوی طرف مقابل مخابره میشود، همگی در مقابل توافق قرار دارد.
اما اکنون که ایران یک سال براساس توافق اولیه فعالیتهای هستهای خود را تعلیق کرد و نشان داد که پایبند است، چنین فضایی علیه گفتوگوهای هستهای ایجاد شده است؟
بسیار روشن است که اقدامات ایران گرچه از یکسو ثابت کرده است که انحرافی در اقدامات هستهای خود ندارد و افکار عمومی جهان هم که تا پیش از این به خاطر تبلیغات گستردهای که علیه ایران از سوی غرب انجام میشد تا اندازه زیادی قانع شده است که آن تبلیغات تنها یک ادعا بوده است تا واقعیت، اما در میدان گفتوگوهای هستهای تنها مسئلهای که برای آمریکا اهمیت دارد، به زانو در آوردن جمهوری اسلامی ایران در برابر زیاده خواهیهایی است که از سوی واشنگتن پیگیری میشود.
توافق برای آمریکا مهم نیست، آن چیزی که برای آمریکا اهمیت دارد، رسیدن به خواستهای است که براساس آن تصور ابر قدرتی در ذهن سردمداران این کشور نقش بسته است.
تصور این را بکنید که توافق نهایی انجام شود، حتی در خوشبینانهترین حالت اینگونه باشد که آمریکا بپذیرد و ایران ثابت کند که درپی ساخت سلاح هستهای نیست، تحریمهای اعمال شده هم برچیده شود، واکنش آمریکا نسبت به این توافق چه خواهد بود؟
در یکسال گذشته همگان دیدند که چه تعابیری نسبت به توافق اولیه از سوی آمریکا مطرح شد. ایران به خاطر فشارها، تهدیدات و تحریمهایی که علیه او اعمال شد پای میز مذاکره آمد. ما ایران را مهار کردیم. ایران خطری برای صلح جهانی و منطقهای بود که با این توافق این خطر بزرگ از بین رفت.
همه اینها و بسیاری تعابیر دیگر از سوی آمریکا و غرب مطرح شد. این توافق به عنوان یک پیروزی بزرگ برای آمریکا در رسانههای دنیا تیتر درشت میشود. در حالی که اگر توافقی انجام نشود، فضای منفی شدیدی علیه ایران شکل خواهد گرفت.
اما پروژه و سناریوی تمدید گفتوگوهای هستهای هم مطرح است. گرچه تا چند روز پیش اکثر مسئولین و رسانههای غربی و مقامات کاخ سفید اصراری به تمدید نداشتند و حتی میگفتند که چنین برنامهای در دستور کارشان نیست اکنون بر روی این سناریو هم بسیار فعال شدهاند.
اگر آمریکاییها به یک توافق بینابین با ایران دست یابند، آنگاه پذیرفتهاند که ایران درپی تولید سلاح هستهای نبوده و نیست. افکار عمومی جهان پس از چنین توافقی چه واکنشی از خود نشان خواهند داد؟ رسیدن به یک توافق در گفتوگوهای هستهای یک شکست را برای آمریکا رقم خواهد زد که تبعات آن ارکان حاکمیت این کشور را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد.
چرا مجلس نمایندگان و سنا دست به کار شدهاند و تلاش میکنند تا توافقی انجام نشود؟ به همین خاطر است که توافق را شکست بزرگی برای خود میدانند. آمریکاییها تا این اندازه خیال نمیکردند که ایران انعطاف از خود نشان دهد و پای میز مذاکره بنشیند و پای کار بماند. نرمش قهرمانانهای که رهبری نظام آن را برنامهریزی کردند، اکنون در حال پاسخ دادن است.
برای همین است که تمدید گفتوگوهای هستهای مطلوب آمریکاییهاست. آسوشیتدپرس در همین زمینه نوشته است؛ طرفین برای جلوگیری از به بنبست رسیدن گفتوگوها و جلوگیری از گزینه مقابله نظامی، با تمدید مهلت مذاکرات موافق هستند.
این خبرگزاری در تحلیل خود نوشته است؛ «طرفین برای جلوگیری از ایجاد بنبست و رسیدن به گزینه مقابله نظامی، با تمدید مهلت مذاکرات موافق هستند. اما گذشتن از مهلت ۲۴ نوامبر موجب ایجاد شک و تردید در کنگره ایالات متحده خواهد شد. دولت آمریکا ممکن است برای آرام کردن کنگره تحریمهای جدید را به خاطر پیشرفت نداشتن در مذاکرات، بررسی کند. اما این مسئله میتواند موجب تقویت موضع تندروهای ایرانی شود و در نتیجه تهران میز مذاکره را ترک خواهد کرد.»
خبرگزاری فرانسه هم در گزارش تحلیلی خود، عملاً هیچ شانسی را برای رسیدن به توافق جامع تا ۲۴ نوامبر قائل نیست و تحلیلگر آن اعتقاد دارد مذاکرات تا چند ماه دیگر تمدید میشود.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز هم در گزارشی از قول منابع مطلع به مذاکرات هستهای بین ایران و گروه ۱+۵ از ایجاد موانعی در این گفتوگوها خبر داده است.
نیویورکتایمز مینویسد نیروهای آرایشیافته در جبهه مخالفان توافق هستهای با ایران، گروه نیرومندی را تشکیل میدهند: جمهوریخواهان تازه به قدرت رسیده، برخی از همگنان رئیسجمهوری آمریکا در حزب دموکرات و بسیاری از متحدان آمریکا.
دیپلمات کهنهکار و پیشین آمریکا هم معتقد است مذاکرات هستهای بین ایران و گروه ۱+۵ بار دیگر تمدید خواهد شد.
دنیس راس گفته است: "احتمالا [توافق موقتی کنونی] تمدید خواهد شد. فکر میکنم که احتمال گشایش تا ۲۴ نوامبر وجود دارد، اما زمان کافی برای پرداختن به جزئیات چنین توافقی وجود ندارد.
و اما نکته مهم دیگری که اکنون دیده میشود، تهدیدات نظامی است که همچنان براساس ادعای آمریکاییها روی میز است.
مصادف شدن آخرین دور گفتوگوهای هستهای با ۳۰ سال اقتدار موشکی جمهوری اسلامی ایران پیام روشن و قاطعی را به طرف مقابل میدهد.
دست از پا خطا کردن آمریکا و اسرائیل همان و هدف قرار گرفتن اهداف متعددی در سرزمینهای اشغالی و البته پایگاههای آمریکا در منطقه همان!
روز گذشته هم حضرت آیتالله خامنهای فرمانده کل قوا در دانشگاه امام علی(ع) و در آیین دانش آموختگی، تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران تأکید کردند؛ «نیروهای نظامی ما قابلیتهای خود را به اثبات رساندهاند، لذا دنیا بر روی آنها حساب میکند و میداند آنجا که عرصه رزمآوری نیروهای مسلح ماست، آنها سنگ تمام میگذارند.»
دوران وسترن بازی و شیش لولکشی برای آمریکاییها پایان یافته است، اکنون عصر اسلام ناب محمدی(ص) است و مقابله با این تفکر حق، نابودی آنها را رقم خواهد زد. پس تن به توافق عادلانه و منصفانه دهید که صلاح شما در همین است.
آرمان:نمایندگان درکنار مردم
«نمایندگان درکنار مردم»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم رسول منتجبنیا است که در آن میخوانید؛
تعامل دولت و مجلس به واسطه وزارت علوم و پیچیدگیهایی که در رابطه با انتخاب وزیر پیش آمده است به نظر میرسد دچار کدورتهایی شده است. بر این اساس اگر جلسه رای اعتماد روز سهشنبه به انتخاب وزیر بینجامد میتوان این انتظار را داشت که روابط بهارستان و پاستور وارد فضایی از تعامل شود و شاید خللی که در این مدت به این روابط وارد شده است مورد ترمیم قرار گیرد. از سوی دیگر اگر همچون وزیران پیشین نتیجه جلسه رای اعتماد بیاعتمادی به دکتر دانش آشتیانی باشد باید این انتظار را داشت که روابط تیرهتر شود که قطعا به نفع جامعه نخواهد بود.
با نگاه به ترکیب مجلس نهم به وضوح میتوان دریافت که عدهای قلیل و اندک با فضاسازیها و برخوردی افراطگونه سعی دارند تا نبض مجلس را به دست گیرند و از این رو مانعی باشند بر سر راه دولت تا نتواند به آنچه وعده داده است عمل کند و همین امر عاملی شود برای دلسرد کردن مردمی که روز 24خرداد به پای صندوقهای رای رفتند و او را برگزیدند لذا نمایندگان مردم باید هوشیار باشند این فضاسازیها موجب نشود خداینکرده به جایگاه و شأن مجلس خدشهای وارد شود.
نباید فراموش کرد سخن گفتن،انتقاد کردن و بیان نظر حق نمایندگان است و لازم است برای رسیدن به پیشرفت و تحلیل بهتر موضوعات این نظرات گفته و البته شنیده شود اما گویا برخی انگشت شمار تعبیر دیگری از این حق دارند و به خود اجازه میدهند در قالب بیان عقیده دست به اتهامزنی، افترا و ایجاد فضای مسموم بزنند.نباید فراموش کرد وظیفه نمایندگی همراهی و در کنار مردم بودن است نه تلاش برای ناکام گذاشتن دولت.
نمایندگان محترم مجلس باید صدای ملت را که میخواهند مشکلات باقیمانده از مدیریت قبلی حل شود بشنوند و اجازه ندهند عدهای به دلیل داشتن منافع سیاسی بر دامنه مشکلات بیفزایند و فرصت خدمتگزاری را از دولتی که با شعار تدبیر و امید بر سر کار آمده و مشتاق کار و تلاش است، بگیرند. لازم است بر این نکته اساسی تاکید شود که هر گونه خدشهای در این مسیر بر دولت وارد شود بخشی از نگاهها به مجلس ممکن است دچار تغییر شود و اگر دولت فشل بماند بنای توسعه و پیشرفت کشور ناتمام میماند.
لذا امید است نمایندگان به معطل ماندن وزارت علوم پایان دهند و اجازه دهند این وزارتخانه سامان بگیرد. نا گفته نماند دکتر روحانی با این موضوع بسیار شجاعانه برخورد کرده و بهرغم فشارهای نابجایی که متوجه دولت بوده عملکرد و برخوردی هوشمندانه از خود بروز داده و به نظر میرسد تنها راه موفقیت دولت آقای روحانی در پایداری بر قولهایی است که به مردم داده و البته تسلیم شدن در برابر تندروها یعنی پشت کردن به مردم و پشت کردن به منافع و مصالح آنها.
مردم سالاری:استراتژی و خطوط قرمز نهضت حسینی
«استراتژی و خطوط قرمز نهضت حسینی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم
نویسنده : سیدرضا اکرمی
1- نهضت حسینی و عاشورای عاشورائیان، استراتژی همه پیامبران بزرگ الهی چون ابراهیم خلیل و موسای کلیم و عیسای مسیح و خاتم پیامبران «السلام علیک یا وارث ابراهیم، موسی و عیسی و محمدبن عبدالله علیهم السلام» میباشد و حضرت نیز وارث «امام علی(ع) و امام حسن(ع)» امامان بعد از پیامبر اسلام و مادرش «فاطمه الزهرا» است، یعنی کار امام ادامه «اندیشه و انگیزه و ایده و عمل و اخلاق و عقیده» آنان است که همان توحید و معاد، وحی الهی و ایمان و اعتقاد، اخلاق و انسانیت است «لقد بعثنا فی کل امه رسولا، ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت، وارجوا الیوم الاخر، ولا تعثوا فی الارض مفسدین، یامرهم بالمعروف وینهاهم عن المنکر و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» و هرگز اختلاف بین رسولان الهی و امامان شیعه وجود ندارد. عاشورا یک پروسه و فرهنگ است» و «پروژه و حادثه» نمیباشد و یک فرهنگ و جریان میباشد.
2- نهضت حسینی، خطوط قرمزی دارد که هرگز امام از آن عبور نمیکند و امام میفرماید «هیهات مناالذله، لااعطیهم بیدی اعطاء الذلیل» ذلت از ما به دور است و خداوند و رسول وی و پرورشدهندگان و انسانهای عزتمند و آزاده و آزاد زیستان «یابیالله لنا ذالک و رسوله و حجور طابت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه من ان توثر طاعه اللئام علی مصارع الکرام» و غیرت باوران اجازه گزینش «ذلت و خواری» نمیدهند و فرمود، مرگ با عزت بر زندگی همراه با ذلت «موت فی عزه، خیر من حیوه فی ذل» برتری دارد و در گزینش صحیح باید عزت را برگزید. بر دعوت به خدا و معاد و حریت تا آخرین لحظه اهتمام ورزید و در آخرین فراز سخن در قربانگاه میفرمود: «الهی رضا بقضائک، صبرا علی بلائک، تسلیما لامرک، لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین» که خدا جوئی همه وجود وی بود.
3- در خطوط قرمز امام «بیعت با یزید» راه ندارد و میفرماید «مثلی لایبایع مثل یزید» همانند من، با همانند یزید بیعت نمیکند، چون یزید اولیات زمامداری «علم و عقل و اخلاق و تجربه و ایمان» را ندارد و هیچ مقبولیت مردمی و مشروعیت الهی را در وی نتوان یافت و بالعکس، جامع «رذائل و ارجاس و انجاس» میباشد که در توصیههای قبل از ولایت عهدی، پدر هشدار داد و از وی به شدت خواست تا خود را کنترل نماید و امام حسین علیهالسلام پس از پیشنهاد بیعت با یزید فرمود «فعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه مثل یزید» باید فاتحه اسلام را خواند که والی مردم یزید باشد. چون هیچ امتیازی در مملکتداری ندارد.
4- در خطوط قرمز موضوع «حق و باطل» اصل و اساس میباشد که میفرمود «الاترون الیالحق لا یعمل به والباطل لایتناهی عنه، لیرغبالمومن فی لقاء ربه» آیا نمینگرید که حق معمول نیست و با باطل فاصله وجود ندارد و عکسالعمل در آنها راه ندارد و بنابراین مومن باید مرگپذیر باشد و جمله «انی لا اری الموت الا سعاده والحیوه معالظالمین الا برما» را اعلام داشت و به استقبال مرگ رفت و هر آزاده و آزادمرد باید این موضوع را اساس «سبک زندگی» خود قرار دهد. بیتفاوت بودن و تماشاچی بودن در دکترین و استراتژی خداپرستان و حقجویان و باطلستیزان راه ندارد.
5- دراستراتژی نهضت حسینی، آگاهسازی و افشاگری 2 اصل کلیدی میباشد و همه رهبران به آن اهتمام داشتند فاعذر فیالدعاء و منح النصج و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله، زیارت اربعین» که امام در یک مثلث، دعوت در حد امکان و خیرخواهی و دلسوزی و نثار و ایثار جان در راستای نجات بندگان «غفلت زده، خواب رفته، غرور گرفته، مرعوب دشمنان نابکار و تحقیر و تطمیع شده» گام برداشت و سامان دهی و اصلاحگری مردم جوزده و خواب زده را در دستور کار خود قرار داد و با «40 نفری که از مکه با خود داشت» و 32 نفری که شب عاشورا «لعلنا نصلی لربنا و ندعوه و نستغفره» به امام پیوستند و شهادت را پذیرا گشتند.
6- آوردن خاندان به همراه خود تا آخرین مرحله نهضت «هجرت، دعوت مردم عراق، حرکت به سوی کوفه مرکز عراق و شهر استراتژی آن زمان و مقاومت تا مرحله شهادت، و به اسارت بردن آن خانواده و فرصتسازی آنان، اساس تبلیغات ناروای امویان را، لرزان ساخت و تغییر داد که خاندان ابوسفیان در اندک زمانی «متلاشی شدند» و حکومت به «مروانیان» رسید و قیامها و اعتراضات متعدد «کوفه، مدینه، مکه، بصره» به وجود آمد و امپراطوری اسلامی دچار تحولات شد، امام علیعلیه السلام میفرماید «تمنوا الفتنه ففیها هلاک الجبابره و طهاره الارض من الفسقه» آزمایش و فتنه را خواستار شوید که در آن جباران هلاک شوند و زمین از لوث وجود ناپاکان پالایش میشود.
ابتکار: پدیده پاشایی و چند مرز خاکستری ممنوعه
«پدیده پاشایی و چند مرز خاکستری ممنوعه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛در روزهایی که گذشت از یک بعد جدید جامعه ایرانی رونمایی شد تا ماجرای واکنش بدنه جامعه و شبکه های اجتماعی به مرگ مرتضی پاشایی، خواننده جوان موسیقی پاپ، پدیده تازه شهر لقب بگیرد. تحلیل ها و واکنش های چند روز اخیر به وقایع پس از درگذشت این خواننده فقید نشان میدهد که تقریبا همه اقشار جامعه از مردمان کوچه و بازار گرفته تا دولتیها و اهالی حکومت، از فعالان رسانه ای تا نخبگان و گروههای مرجع و از هنرمندان و به اصطلاح سوپراستارها تا دست اندرکاران صدا و سیما، همگی از آنچه این چند روز در خیابان های پایتخت و دیگر شهرها و صفحات شبکه های اجتماعی گذشت، غافلگیر شده اند. حتی خودِ همان جوانانی که به عنوان بدنه ناشناخته جامعه سوگوارانه از بیمارستان تا بهشت زهرا آن مرحوم را مشایعت کردند از حجم توده وار جمعیت و چگونگی به هم پیوستن این اجتماع شوکه شده بودند. پدیده ای تازه هم درخیابان های شهر و هم در کوچه پس کوچه های فضای مجازی شکل گرفت اما هنوز بر سر این که این پدیده، شخص مرحوم پاشایی بود، موسیقی پاپ بود، جوانان بودند، شبکه های اجتماعی بود یا هیولای سرطان، اختلاف نظر است. در این نوشته سعی شده به این پدیده از منظر چند مرز خاکستری میان ممنوعه ها و مجازها نگاه شود؛ بلکه بتوانیم به جوابی برای این معمای غافلگیرکننده برسیم.
1- پاشایی خواننده پاپ بود. موسیقی پاپ در طول دو سه دهه گذشته در مرزی خاکستری حدفاصل ممنوع و مجاز زیست کرده است. این نوع از موسیقی همواره در میانه آنچه که موسیقی غیر مجاز و زیر زمینی خوانده میشود و موسیقی مورد تایید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مقررات و بخشنامه های رسمی، رشد یافته است. خوانندگان و طرفداران موزیک پاپ در داخل کشور تقریبا هیچ گاه تمام و کمال تعیین تکلیف نشده اند. گاهی مجوز انتشار آلبوم گرفته اند و گاهی اجازه برگزاری کنسرت نداشته اند. گاهی محبوب القلوب عده ای شدند و گاهی مغضوب عده ای دیگر. صدا و سیما با همه سختگیری ها در برخورد با موسیقی به معنای عام کلمه، گاهی میزبان مهربان خوانندگان پاپ بوده است و گاه در مذمت این گونه برنامهها و کنسرت ها و آلبومهای این دسته از خوانندگان داد سخن داده است. به طور کلی نگاهی به پشت سر نشان میدهد که بخش دولتی و دیگر نهادهای حکومتی در برخورد با موسیقی پاپ هیچ گاه موضع مشخصِ سیاه یا سفیدی نداشته است. در این مورد خاص گاهی از سوراخ سوزن رد شده اند و گاهی از دروازه هم رد نشده اند!
2- پاشایی 30 ساله، دهه شصتی و جوان بود و 95 درصد سوگواران مرگ او هم جوانان بوده اند. تکلیف جوان درکشور اگرچه کمابیش مشخص است اما واقعیت این است که تکلیف جوانی کردن حداقل برای خود جوانان چندان مشخص و شفاف نیست. نوع و جنس حساسیت ها و خط قرمزهای نوشته و نانوشته طیف ها و قرائتهای مختلف بدنه جامعه و حاکمیت (دولت، مجلس و دیگر نهادها) هیچ گاه درباره این مقوله یکدست و واضح نبوده و تفاوت نوع نگاه در مواردی از یک جناح تا جناح مقابل و از یک دولت تا دولت بعدی بسیار زیاد و گاهی از زمین تا آسمان بوده است! این تنوع دیدگاه و برخورد سلیقه ای دست اندرکاران از نهاد خانواده گرفته تا نهاد حاکمیت و همه نهادهای واقع درمیانه این دو باعث شده است تا تکلیف حد و حدود جوانی کردن و چند و چون گذران اوقات فراغت و روابط هیچ گاه در کشور به طور واضح مشخص نباشد. به گونه ای که از نگاه یک جوان امروزی انگار که این مساله خاص را مرزی خاکستری از ممنوعه های رسمی و غیررسمی، قانونی و غیرقانونی، عرفی و غیرعرفی و خانوادگی یا اجتماعی احاطه کرده است. از این رو است که جوان برای جوانی کردن خود را بلاتکلیف ببیند و به ناچار گاهی دست به اجتهاد و انتخاب و یا اجتناب بزند.
3- پاشایی سرطان داشت. هم آمارهای رسمی وهم شواهد کوچه وبازار میگوید که در سالهای اخیر سرطان عیان تر وبی پرواتر از هرزمانی برای جامعه ایرانی شاخ و شانه میکشد. کمتر کسی را میتوان یافت که خانواده و بستگانش زخم خورده سرطان نبوده باشند. روایت ها درباره عوامل تشدید سرطان در سالهای اخیر متعدد و البته خاکستری و غیرشفاف است. جماعتی میگویند ترکیبات بنزین پتروشیمی سالهای گذشته آلوده و سرطانزا بوده و از این رو ممنوع شده است، طرف مقابل به طور کامل کتمان میکند و اصلا چیزی به روی خود نمیآورد، میگویند افزودنی های غیرمجاز و ممنوع در محصولات غذایی بیداد میکند، میگویند آزبست باید ممنوع شود، میگویند مواد شیمیایی و... اما به جز اتفاق نظر صحیح همگان درباره دخانیات دربقیه موارد موثر در تشدید سرطان ها انگار هیچ چیز شفاف نیست. جو روانی اجتماع مانند آسمان شهر خاکستری است و کسی زیر بار پذیرش عوامل موثر در تشدید سرطان ها نمیرود. سرطان هم که دیگر سن و سال نمیشناسد و کودک و پیر و جوان را به یک چشم نگاه میکند و در زیر جلد شهر و زیر پوست شهروندان جولان میدهد.
4- همیشه پای یک یا چند شبکه اجتماعی در میان است. شبکه های اجتماعی در ایران هنوز تکلیف خود را نمیدانند و در مرزی خاکستری میان فیلترینگ و آزادی قرار دارند. فیسبوک و توئیتر و چند شبکه دیگر با وجود عضویت میلیونها ایرانی فیلتر و ممنوع است. وایبر و اینستاگرام واتساپ و دیگران در برزخ تصمیم گیری شورای عالی فضای مجازی است. خبرها، گزارشها، شنیدهها و دیگر نوشته هایی که در این شبکه ها دست به دست میشود هم ترکیبی خاکستری است از راست و دروغ، واقعیات و شایعات، خبرهای سیاه و خبرهای سفید، گفته ها و ناگفته هایی درباره همه چیز از جمله موسیقی، پاپ، پاشایی، جوانی، سرطان، پارازیت، ماه عسل، بیمارستان بهمن، خبرفوت، تکذیب فوت و... و.... کاربران شبکه های اجتماعی هر چند همواره شرایط حضور خود در این فضای مجازی را در حال و هوایی نه سفید و نه سیاه بلکه خاکستری میبینند، اما این مانع از آن نمیشود که خبرها و نظرهای خود را با هم درمیان نگذارند، با هم همراه نشوند، شادی و غم خود را با همفکران خود به اشتراک نگذارند و برای شادمانی یا سوگواری قرار مدار نگذارند.
دنیای اقتصاد:آینده بازار وام مسکن
«آینده بازار وام مسکن»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم سلمان خادم المله است که در آن میخوانید؛در چند روز اخیر با کاهش قیمت اوراق تسهیلات مسکن و حرکت قیمت اوراق در محدوده پایینتر از 90 هزار تومان، گمانهزنیهای مختلفی در مورد آینده قیمت این اوراق و به تبع آن تقاضا در بازار مسکن مطرح شده است. در این یادداشت قصد داریم به بررسی این موضوع بپردازیم. در علم اقتصاد، گفته میشود چنانچه بازار رقابتی برقرار باشد، قیمت از تعادل عرضه و تقاضا تعیین میشود. اوراق تسهیلات مسکن نیز تابع این شرایط است. بهطور معمول دو نوع تقاضا برای این اوراق وجود دارد؛ یکی تقاضای مصرفی (کسانی که قصد دارند با خریداری این اوراق تسهیلات مسکن برای خرید ملک دریافت کنند) و دیگری تقاضای سرمایهگذاری (یا سفتهبازی که هدفشان از معاملات این اوراق کسب سود است و نه خرید ملک).
از آنجا که طراحان این اوراق و دستاندرکاران مربوطه، بیشتر به تقاضای مصرفی این اوراق (و بهنوعی حمایت از طبقات متوسط جامعه برای خرید ملک) توجه دارند، افزایش قیمت این اوراق در چند ماه گذشته مسوولان بانک مسکن و بازار سرمایه را بر آن داشت تا تقاضای سرمایهگذاری (و تقاضای سفتهبازی) این اوراق را با وضع محدودیتهای مختلف کنترل کنند که تا حد زیادی نیز این اتفاق افتاد؛ لیکن این تقاضای مصرفی بود که همچنان باعث افزایش قیمت اوراق میشد. از طرف دیگر از آنجا که بازار اوراق تسهیلات مسکن، بازار پیشرو یا بالادست مسکن به حساب میآید (بهدلیل آنکه خریداران مسکن پیش از انجام معامله ابتدا برای دریافت وام و خرید اوراق به فرابورس مراجعه میکنند، این بازار میتواند افزایش یا کاهش تقاضای مسکن را دو تا چهار ماه جلوتر پیشبینی کند) و تقاضای سرمایهگذاری هم کنترل شده است، طبیعتا خریداران ملک هستند که قاعده بازی را در بازار این اوراق تعیین میکنند و از آنجا که نرخ سود این تسهیلات حدود 16 درصد و نرخ موثر آن (با احتساب هزینهای که خریدار ملک برای خرید اوراق تسهیلات و سایر موارد میپردازد) بین 20 تا 22 درصد خواهد بود و از طرفی نرخ سود رایج در بازار از این ارقام بالاتر است، بنابراین این اوراق برای متقاضیان ملک همچنان جذابیت دارد و آنچه باعث کاهش میزان تقاضا شده به کاهش میزان تقاضا برای خرید ملک بازمیگردد. از طرف دیگر عرضه این اوراق عمدتا به میزان سپردههای حساب خاصی که در بانک مسکن برای این منظور در نظر گرفته شده، بستگی دارد که با توجه به شرایط فعلی اقتصاد کشور، سرمایهگذاری در این حساب نیز برای سرمایهگذاران سود قابل قبولی ایجاد میکند (هم سود حساب سپرده و هم منافع حاصل از اوراق تخصیص یافته به حساب مذکور)؛ بنابراین احتمالا در عرضه اوراق تغییر ناگهانی و جدی اتفاق نخواهد افتاد.
بهرغم آنچه در بالا ذکر شد، در بحث تقاضای اوراق تسهیلات مسکن باید توجه داشت که به دو دلیل الزاما این تقاضا تا چند ماه آینده با روند کاهشی مواجه نخواهد بود: اول اینکه معمولا تقاضای خرید اوراق در ماههای بهمن و اسفند افزایش قابلملاحظهای پیدا میکند که ممکن است مجددا قیمت اوراق را افزایش دهد. دوم اینکه چنانچه فرض متقاضیان خرید ملک، تصویب طرح تسهیلات صندوق پسانداز مسکن باشد (و آنها خرید خود را موکول به دریافت این تسهیلات کنند)، ممکن است این فرض الزاما درست نباشد؛ زیرا از اظهار نظرات مسوولان امر چنین برداشت میشود که مخاطبان دریافت وام صندوق پسانداز مسکن، خانه اولیها یا کسانی هستند که تازه ازدواج کردهاند یا افرادی از این دست خواهند بود؛ بنابراین ممکن است مدتی تقاضا برای این اوراق کاهش یابد، لیکن با روشنتر شدن ابعاد این قضیه مجددا تقاضای آنها به سطح قبلی بازخواهد گشت. پس باید تمهیدات لازم برای این شرایط از قبل در نظر گرفته شود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: