خودم را فدای ماجراجویی می‌کنم

رنان اوزتورک مردی ماجراجوست که به‌عنوان یکی از چهره‌های خبرساز 2013 نشنال‌جیئوگرافی شناخته شده است. او از ماجراجویی‌های خود فیلم می‌گیرد و به این ترتیب آثار هنری زیادی نیز خلق کرده است.
کد خبر: ۶۶۱۳۴۴
خودم را فدای ماجراجویی می‌کنم
این مرد که همیشه در حال فتح قله‌های بلند، سفر به کویرها و مناطق پرخطر است، حتی وقتی در دیواره‌های وهم​آلود هیمالیا قرار داشت و از ناحیه سر بشدت زخمی شده بود، دوربینش را خاموش نکرد و از ماجراجویی‌های خود فیلم گرفت تا هیجان را به دیگران هم منتقل کند. نه گرما و سرمای بیش از حد، نه ارتفاع و پستی و نه زخم و خستگی، هیچ کدام نتوانست دوربین این ماجراجو را خاموش کند.

اوزتورک زمانی که از کالج کلرادو فارغ‌التحصیل شد، همه دارایی‌هایش را فروخت و تصمیم گرفت خانه‌اش را در بیابان‌های اطراف مواب در اوتا واقع در غرب ایالات متحده آمریکا بسازد تا عمرش را وقف ماجراجویی و البته هنرنمایی از این طریق کند. او هنرنمایی‌اش را ابتدا از کتاب‌های کوتاه مصور آغاز کرد، اما بعد کار خود را گسترش داد و روی بوم‌های بزرگ‌تری که در سراسر بیابان گسترده بود، به هنرنمایی پرداخت.

او از کارهای خطرناک خود که کمتر کسی حاضر است انجام دهد کلیپ‌های اینترنتی هم ساخت. کلیپ‌ها گاه صحنه‌هایی از کویر را به تصویر می‌کشید و گاه گوشه‌هایی از صخره‌های صعب‌العبور هیمالیا را. کار او با کوهنورد یا کویرنوردان عادی این تفاوت را دارد که وی مسیرهای غیرممکن را برای صعود و سفر انتخاب می‌کند و همیشه به آغوش خطر می‌رود. نشریه نشنال جئوگرافی با این ماجراجو گفت‌وگویی انجام داده است که می‌خوانید.

آخرین و هیجان‌انگیزترین پروژه شما «مرو» نام دارد که همراه سه نفر از همنوردان‌ خود در یکی از قله‌های هیمالیا به اجرا گذاشتید. در این‌باره توضیح بدهید.

صعود مرو تقریبا ما را کشت. ساختن فیلم از صعود هم سخت‌تر بود. مرو قله‌ای است که یک آن از حادثه‌آفرینی باز نمی‌ایستد. این صعود به معنی زندگی روی دیواره به مدت 12 روز در دمای منفی 20 درجه فارنهایت (منفی 37 درجه سانتی‌گراد) بود. من در حالی به این عملیات رفتم که از حادثه اسکی بازی قبلی خود زخم‌هایی را در ناحیه جمجمه و ستون فقرات داشتم. نزدیک بود در این حادثه که شش ماه قبل پشت سر گذاشته بودم جان خودم را از دست بدهم.

ظاهرا از این ماجرا فیلم هم تهیه کردید.

زمانی که به خانه برگشتم، متوجه شدم این پروژه قابلیت تبدیل شدن به موفق‌ترین پروژه سال را دارد، پس بی‌درنگ آماده کار شدم. فیلمی پر از جلوه‌های ویژه، نیازمند ساعت‌ها ویرایش بود.

ما باید با تمرکز و خلاقیت، آنچه در عمق سخت‌ترین صعود وجود داشت به مخاطب عرضه می‌کردیم. حالا پس از ساعت‌ها بحث و تبادل‌نظر و سختکوشی، امیدوار هستم بتوانم این فیلم را در جشنواره فیلم ساندنس نمایش بدهم.

شما سال قبل موفقیت‌هایی به دست آوردید. در این‌باره توضیح بدهید؟

سالی که گذشت، سال خوبی بود و من دستاوردهای بزرگی داشتم. حالا فکر می‌کنم مکان‌های نرفته‌ای پیش‌رو دارم و هزار کار نکرده که باید خیلی زود شروع کنم. در سال 2012 اولین اثر موفق خودم را که شامل تصاویر قله‌های آلاسکا بود به نمایش گذاشتم، سپس به نپال رفتم و پروژه عکاسی و اثر خودم تحت عنوان سینمای شرپا را دنبال کردم. پس از آن به عمان رفتم و برای مجله نشنال جئوگرافی عکس گرفتم.

شما بتازگی از منطقه خامبو در نپال و از ماموریت ماجراجویانه خود بازگشته‌اید. آنجا چه کردید؟

نپال منطقه مورد علاقه من است. من بیش از یک سال آنجا زندگی کردم. در کالج درس می‌خواندم و زبان می‌آموختم. آنجا در جستجوی دیدنی‌ها بودم. به کوه‌هایی ‌رفتم که نظیرشان هیچ جای دنیا نبود، اما بدون اطلاعات درباره فرهنگ، نمی‌توان طبیعت یک منطقه را هم شناخت. به همین دلیل تصمیم گرفتم با فرهنگ نپال بیشتر آشنا شوم. آنجا مدتی را با کارما تسرینگ راهب هشتاد ساله گذراندم. او از کار کردن با ما بسیار خوشحال بود. خامبو یکی از مناطق هیمالیاست که در مورد آن تاریخ و اطلاعات مکتوب زیادی وجود دارد. من دلم می‌خواست دستاورد چشمگیر و منحصربه‌فرد از این منطقه داشته باشم. از زبان نپالی که آموخته بودم، استفاده کردم.

چرا دوست داری دوربین را حتی در لحظات خطرناک، روشن نگه ‌داری؟

من حتی وقتی از ناحیه سر زخمی شده بودم، از دوستم جیمی چین خواهش کردم دوربین را روشن نگه دارد و از من فیلم بگیرد. خیلی آسان است که وقتی به نقطه خطرناکی می‌رسی، از فیلمبرداری چشم‌پوشی کنی و فقط به حفظ جانت فکر کنی. فیلمبرداری در این شرایط سخت است. حتی ممکن است یک نفر بمیرد. حتی برای مردم منطقه نیز ممکن است عجیب باشد، اما آنها درک می‌کنند. اگر نیت خالص و مقصد مشخص باشد، آنها می‌فهمند چرا در همه لحظات فیلمبرداری می‌کنید. اگر می‌خواهید راوی یک داستان باشید، باید از همه مرزها بگذرید. سخت است که به شیوه‌ای محترمانه این کار را انجام دهید اما باید تلاش خود را بکنید.

در ماجراجویی‌هایتان دنبال چه هستید؟

شخصیت‌های خوب. به همین دلیل هم فیلمبرداری می‌کنم. خوب است که فیلم را با یک جمله شروع کنی و بعد به تصویر اجازه بدهی بقیه قصه را بگوید. قسمت سخت ماجرا این است که ماجراجویی بخصوص با آن خطرات ناگهانی، حالت روایی ندارد. باید چشم و گوش خودت را باز نگه داری تا لحظه‌ها را شکار کنی، آن هم در شرایطی که اصلا وضع ثابتی نداری و کوچک‌ترین اشتباه ممکن است به قیمت جان تو تمام شود.

آیا شما معتقدید خلاقیت و ماجراجویی در هم گره خورده‌اند؟

من دلم می‌خواهد این دو را از هم جدا کنم. چون دوست دارم در کنار ماجراجویی، هنر فیلمسازی خودم را هم گسترش بدهم. انتخاب بین این دو سخت است.

زمانی که طرح مرو را آغاز کردید، هنوز مصدوم بودید. در حادثه‌ای که پشت سر گذاشتید، نزدیک بود بمیرید. از آن زمان بدون وقفه کار کرده‌اید. دلیل اشتیاق شما به انجام این کارها چیست؟

از خودم می‌پرسم مرز بین اشتیاق و وسواس چیست؟ می‌پرسم به خاطر چه چیزی باید خودم را فدا کنم؟ مرو مرا مسحور کرده بود. من روابطم را فدای این طرح کردم. حاضر بودم جانم را هم فدای این طرح کنم. آدم باید در چنین شرایطی با خودش فکر کند و ببیند چه چیزی در زندگی برایش مهم است و هدفش چیست و خودش را وقف آن هدف کند./ ضمیمه تپش

مترجم: سارا لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها