شاعر جوان شعری خوانده و منتظر اظهار نظر مخاطبان است. دوست دارد درباره شعرش حرف بزنند تا از دانش شاعران باتجربه بهره‌مند شود. می‌گویند که در شعر او چند مورد حشو هست. شاعر جوان نمی‌داند که این سخن بیانگر امتیاز شعر اوست یا نشان? کاستی در شعر است؟ جرات نمی‌کند که بپرسد حشو چیست؟ لابد آن همه شاعر با تجربه و صاحب نام با نگاهی استادانه به این شاعر تازه وارد حالی خواهند کرد که در برابر سخن بزرگان، باید ساکت باشد. بخت یاری می‌کند و یکی از بزرگان محفل به موارد حشو در شعر او اشاره می‌فرماید: ببین جانم! آسمان آبی، حشو است. معلوم است که آسمان آبی است، مگر می‌شود که رنگ دیگری باشد؟ همین طور هم وقتی می‌گویی؛ تو رفتی، این حشو است. همان کلمه رفتی به خاطر شناسه‌ای که دارد به ضمیر تو اشاره دارد و نیازی به آوردن ضمیر نیست.
کد خبر: ۳۶۷۹۴۱

از این گونه افاضات فاضل نمایانه اما پوچ و بی‌مایه، در جلسات ادبی واخیرا در مقالات نقد فراوان دیده می‌شود. حکم اندازی‌هایی که بیش از دانش و مطالعه، به شنیده‌های پراکنده و تقلیدهای ناآگاهانه اتکا دارد. منتقد محترم و کارشناس جلسه ادبی، فرصت ندارد که به یک کتاب معتبر و مرجع، نگاهی بیندازد تا دریابد که حشو چیست و چه انواعی دارد و در شعر چه نقشی ایفا می‌کند؟ چنانکه وقتی با شعری مواجه می‌شود که دچار پریشانی نحوی و نگارشی و معنایی است، آن پریشانی را ساختارشکنی می‌پندارد و افاضه می‌فرماید که؛ ساختارشکنی از رهاوردهای هنر مدرن است و با این خبط بزرگ، سرایند? شعر و مخاطبان را به پریشان‌گویی سوق می‌دهد.

بی آن که حتی یک مقاله ساده درباره ساختارشکنی خوانده باشد تا مفهوم آن را به اجمال دریابد. منتقد محترم و کارشناس جلسه شعر، معتقد است که زبان فارسی، همین زبان روزنامه‌ها و رسانه‌هاست و شعر هم باید به همین زبان باشد تا شعر امروز نامیده شود.

شاعر جوان که با بیم و امید به جلسه شعر آمده است تا محصول ذوق و هنر خود را عرضه بدارد و از تجربه بزرگان بهره جوید، وقتی با این احکام شگفت و پر از ادعا مواجه می‌شود، با انفعال و تسلیم، می‌کوشد که شعرش را با پسند محفل‌نشینان سازگار کند و پس از چندی، دیگر این شاعر نیست که به مکاشفه در جهان کلمات می‌پردازد بلکه این پسند ناهموار منتقد و مسوول جلسه و یاران اوست که بر شعر و اندیشه و ذوق شاعر سایه اقتدار و هراس افکنده است.

آن گاه که شاعر جوان به رنگ محفل درآمد و شعرش، پاسخگوی نیازهای خودبینانه استاد جلسه شد، در جمع مریدان پذیرفته می‌شود و استاد خرسند است که یک استعداد خلاق را کشف و خنثی کرده است به نحوی که دیگر از جانب این استعداد نوظهور، هیچ خطری اقتدار استاد را تهدید نمی‌کند و آن جوان ناگزیر است همواره زیر سایه الطاف و راهنمایی‌های استاد و مراد خود، شعر بنویسد.

وبلاگ ترنم شعر و ادب فارسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها