
قصههای ما، هویت ما
تاریخ آینهای است که گذشته را دربرابر چشمان ما مینشاند تا راه آینده روشنتر باشد. یکی از مؤثرترین راهها برای انتقال این آینه به نسل امروز، بهرهگیری از ظرفیت هنر نمایشی و بهویژه سریالسازی در تلویزیون است.
تاریخ آینهای است که گذشته را دربرابر چشمان ما مینشاند تا راه آینده روشنتر باشد. یکی از مؤثرترین راهها برای انتقال این آینه به نسل امروز، بهرهگیری از ظرفیت هنر نمایشی و بهویژه سریالسازی در تلویزیون است.
در جهانی که هر روز با صدایی تازه بیدار میشود و نبض تحولات اجتماعی در دستان کاربران شبکههای مجازی میتپد، تلویزیون هم با این ریتم همنوا میشود. حال مگر میتوان دغدغههای امروز جامعه را شنید و آنها را به تصویر نکشید؟ مگر میتوان از نبض زمانه جا ماند و انتظار داشت مخاطب پای روایتهای تکراری بماند؟
چند نسل با لالایی و قصههای او در برنامه «شب بخیر کوچولو» به خواب رفتهاند. به همین دلیل او را به نام مادر قصهگوی رادیو میشناسند. مریم نشیبا، گوینده پیشکسوت رادیو طرفداران زیادی بین مردم دارد. او خوشصدا، خوشصحبت و خوشچهره است. همه قصههای او را با دل و جان گوش میکنند.
در جهانی که هر روز با صدایی تازه بیدار میشود و نبض تحولات اجتماعی در دستان کاربران شبکههای مجازی میتپد، تلویزیون هم با این ریتم همنوا میشود. حال مگر میتوان دغدغههای امروز جامعه را شنید و آنها را به تصویر نکشید؟ مگر میتوان از نبض زمانه جا ماند و انتظار داشت مخاطب پای روایتهای تکراری بماند؟
همه ما در روزگاری که بچه بودیم، وقتی صدای زیبای یک دوبلور را روی شخصیت فیلمهای ایرانی و خارجی میشنیدیم، مرتب با خودمان خیالپردازی میکردیم که دارنده این صدا، ظاهرش چگونه است و برای آن دوبلور، تصویری را مجسم میکردیم، زیرا آنها همیشه میان مردم طرفداران زیادی داشتند و مخاطبان از این طریق با بسیاری از هنرپیشههای بزرگ دنیا آشنا شدند و صدای خاطرهانگیز هریک از آنها روی فیلمهای خارجی برای همیشه ماندگار شدهاست.
سریالهایی که لوکیشن آنها خارج از تهران قرار دارد، در سالهای اخیر موفق شدهاند پیوندی عمیق و ماندگار با مخاطبان برقرار کنند و موجی از محبوبیت را به خود اختصاص دهند. این آثار، با جابهجایی روایتها از پایتخت به گوشه و کنار ایران، نهتنها تصویرگر تنوع فرهنگی و اجتماعی کشور هستند بلکه میتوانند مخاطب را به دنیای ملموستر و واقعیتری از زندگی روزمره مردم در سایر نقاط ایران ببرند.
برای این شماره از قابکوچک روزنامه جامجم، میزبان غلامعلی امیرنوری، هنرمند گرانقدر رادیو هستیم تا از خاطرات شیرین و تلخ سالهای فعالیتش در رادیو بدانیم، از فرازونشیبهای این مسیر پرپیچوخم، از لحظات ناب و فراموشنشدنی و از عشقی که همواره او را به این هنر ماندگار پیوند داده است.
اینروزها و همزمان با آغاز سال ۱۴۰۴هنرمندان در رادیو و تلویزیون مشغول کارند و تلاش دارند با خلق آثاری متفاوت، مخاطبان را پای برنامههای رسانهملی بنشانند تا از این گذر بذر شادمانی و نشاط در دل جامعه کاشته شود.
سالی که گذشت پر از روزهای تلخ و شیرین بود که به خاطرهها پیوست؛ خاطراتی خوب و بد که شاید هیچگاه فراموش نشوند اما در میان شمیم سال نو که این روزها به مشمام میرسد، احتمالا کمرنگ خواهند شد. بهویژه که امسال تلاقی دو بهار را داریم؛ بهار قرآن و طبیعت.
اساس تغییر سیاستهای کلان صداوسیما از حدود سه سال گذشته نگاه تحولساز، تربیتی، تأثیرگذار و مخاطبپسند است که با همین نگاه برنامههای تولیدی شبکههای مختلف در ایام خاصی مثل ماه رمضان یا محرم و نوروز،رویکردی متفاوت ازسالهای قبل به خود میگیرند و با توجه به سیاستهای ابلاغی و نیاز جامعه به ترویج و نشر علوم و فرهنگ قرآنی ــ که جایگاه ویژهای در فرهنگ عمومی کشور دارد ــ این برنامهها توانستهاند نه فقط در داخل،بلکه در خارج از کشور نیز مخاطبان منطقهای و حتی بینالمللی داشته باشند.