مروری بر کتاب «وقتی خورشید خوابید» اثر مجید اسطیری
لذتی که حرفش بود
معمولا قبل از خواندن هر کتابی، وقتی اسم و طرح جلدش را میبینم و متن پشت کتاب و جملات پراکندهای از آن را با ورق زدنش میخوانم، (البته اگر الکترونیکی نباشد! که واقعا باید این امکان ورق زدن و جملاتی تصادفی از کتاب خواندن را یکجوری به کتابهای الکترونیکی اضافه کنند) یک تصویر اولیه از داستان آن در ذهنم نقش میبندد و یکی از سرگرمیهایم این است که بعد از خواندن کتاب، این تصویر را با چیزی که واقعا بود، مقایسه کنم و گاهی این قدر این تصویر متفاوت است که انگار دارم به ذهن کس دیگری نگاه میکنم. حس جالبی است. پیشنهاد میکنم حتما امتحان کنید.