مروری بر کتاب «وقتی خورشید خوابید» اثر مجید اسطیری

لذتی که حرفش بود

۲۶ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

معمولا قبل از خواندن هر کتابی، وقتی اسم و طرح جلدش را می‌بینم و متن پشت کتاب و جملات پراکنده‌ای از آن را با ورق زدنش می‌خوانم، (البته اگر الکترونیکی نباشد! که واقعا باید این امکان ورق زدن و جملاتی تصادفی از کتاب خواندن را یک‌جوری به کتاب‌های الکترونیکی اضافه کنند) یک تصویر اولیه از داستان آن در ذهنم نقش می‌بندد و یکی از سرگرمی‌هایم این است که بعد از خواندن کتاب، این تصویر را با چیزی که واقعا بود، مقایسه کنم و گاهی این قدر این تصویر متفاوت است که انگار دارم به ذهن کس دیگری نگاه می‌کنم. حس جالبی است. پیشنهاد می‌کنم حتما امتحان کنید.

روایت‌های یک مادر کتاب‌باز

دختر پادشاه

۲۶ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

منم قالیبافی کردم. هیس مامان! الان نمی‌خواد بگی! بعدا بگو! اما داستان چه بود؟

به‌نام خواننده!

۲۶ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

نوشتن کار راحتی نیست، نویسنده باید از جانش مایه بگذارد تا اثری را برای انتشار آماده کند. همه می‌دانیم که نویسنده‌ها سال‌ها زیسته‌اند تا اثری را برای خوانده شدن آماده کنند از این حیث مورد احترام و عزیزند. ولی بد نیست نویسندگان بدانند، خواندن هم کار ساده و راحتی نیست. این ارتباطی دوسویه است. هم نویسنده مهم است و هم خواننده! اگر خواننده نباشد این ارتباط شکل نمی‌گیرد و نویسنده برای خواننده می‌نویسد. شاید عده‌ای بگویند مخاطب برایشان مهم نیست، ولی نمی‌توان انکار کرد که اثری وقتی منتشر شد یعنی به امید خوانده شدن و توجه خواننده منتشر شده در غیر این‌صورت نویسنده می‌تواند برای خلوتش بنویسد و آن خلوت‌نوشته‌ها را به دست ناشر نسپارد. پس می‌بینیم که هرطور نگاه کنیم خواننده‌ها مهم هستند.

راه نمایان شد

۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

10‌ فصل این کتاب به نوعی تنظیم شده‌ تا به طی مراحل مهم زندگی در مسیر خودشناسی کمک کرده و چیزی که حقیقتا برای کسب خشنودی شخصی لازم است را بیابند. اپرا هر فصل را با داستان‌هایی از مهم‌ترین درس‌هایی که از زندگی خودش گرفته شروع می‌کند. داستان‌هایی شخصی که به او در جهت ساخت بهترین زندگی کمک کرده است. او سپس دانش و بینش افراد مختلف را از تمام حوزه‌ها جمع‌آوری کرده تا به خواننده الهام بخشیده و به خواننده‌ها بفهماند باید در دنیا چه کنند و چگونه آن را با عشق و تمرکز دنبال کنند. «راه نمایان شد» کتابی است که به خواننده منبعی بسیار زیبا برای دستیابی به زندگی هدفمند اهدا می‌کند.

فندقی و کار بزرگ

۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

این کتاب، قصه پسربچه‌ای به نام فندقی را روایت می‌کند که آرزو دارد کار بزرگی انجام دهد. در بخشی از این کتاب آمده است: «فندقی رفت و رفت تا به درخت سیبی رسید. هیچ‌ میوه‌ای به شاخه‌های درخت نبود. فندقی بقچه‌اش را زمین گذاشت و با خودش گفت: چه کار کنم، چه کار نکنم. باید راهی پیدا کنم. فندقی فکر کرد و فکر کرد تا عاقبت جوی کوچکی کند و آب رودخانه را به پای درخت رساند. کتاب «فندقی و کار بزرگ» که مناسب کودکان بالای ۷ سال است درباره ارزش همدلی و انجام کارهای خوب برای دیگران است.

اسرار خانه نفرین شده

۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

بابک، شخصیت اصلی کتاب «اسرار خانه نفرین شده» و مجموعه دراکولاست، نمادی از تمام نوجوانانی که به خاطر خلقیات یا ظاهر متفاوت‌شان ارتباط خیلی قدرتمند و موثری با دیگران ندارند و از سوی خانواده و اطرافیان خود به درستی درک نمی‌شوند. بابک نوجوانی است که مثل دیگر نوجوانان دوست دارد خود را به دیگران ثابت کرده و برتری‌ها و شایستگی‌های خود را به اثبات برساند. گرچه خامی، کم تجربگی و البته عدم توانایی صحیح در کنترل هیجانات، او را در این مسیر با دردسرها و مشکلات مختلفی مواجه می‌کند.

استعمار و علم

۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

این کتاب نقش علم و تحولات آن را در مستعمرات و کشورهای استعمارگر طی 200 سال گذشته می‌کاود و دامنه بررسی خود را در هشت فصل به انگلیس، فرانسه، روسیه، عثمانی، پرتغال، چین، حوزۀ بالکان و آمریکا می‌گسترد. هر چند این بررسی توزیع جغرافیایی گسترده‌ای دارد، اما در بین آنها می‌توان وقایع، اهداف و الگوهای مشابهی از رابطۀ استعمار و علم یافت.

حیرت بازار

۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

نمایشنامه‌های این مجموعه به زبانی ساده و به دور از استعاره‌ و ایهام‌های زبانی تالیف شده و فریدزاده تلاش کرده در آنها به فرهنگ مردم به ویژه در زمینه سنت عزاداری حسینی و نیز باورها و اعتقادات جاری و ساری در آن نزدیک شود و به مدد آن در مخاطب خود تأثیری پدید آورد.

بیژن نجدی، داستان‌نویس و شاعر، جنگ تحمیلی را این‌گونه روایت می‌کند

جهان از نگاه چشم‌های دکمه‌ای

۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

بیژن نجدی، نویسنده معاصر ایرانی است که خیلی از داستان خوان‌ها او را با کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» می‌شناسند. از او کتاب‌های دیگری چون دوباره از همان خیابان‌ها، داستان‌های ناتمام، خواهران این تابستان، واقعیت رویای من است و پسرعموی سپیدار منتشر شده است. این هفته می‌رویم سراغ او، سبک نویسندگی و شیوه‌های خاص روایتش. شیوه‌هایی که او را به شاعرانه نویسی متعادل بدل کرده که داستان‌هایش هر چند پیچیدگی زبانی دارند، اما این اتفاق در لایه‌های زیرین متن رخ می‌دهد و در آثارش خبری از بازی‌های لفظی و ظاهری معمول بسیاری از نویسندگان هم نسلش نیست.

دربه‌در کوچه‌های مشهد

۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

رفته بودم مشهد و دنبال جاهایی می‌گشتم که سعید تشکری در رمان «مفتون و فیروزه» از آنها نام برده بود. سعی می‌کردم کوچه پس‌کوچه‌ها را پیدا کنم و خود را در حال و هوای روزهایی که این رمان در آن می‌گذشت قرار دهم. این تجربه را در کمتر رمان فارسی داشتم که تا این حد بتواند به جغرافیا اهمیت بدهد و آن را ملموس و زنده کند.

قبلی۲بعدی