ثبت جهانی دوتار بهانهای شد تا برویم سراغ خانواده مرحوم غلامعلی پورعطایی دوتارنواز شهیر و پرآوازه کشورمان در تربتجام
۲۷ آذر ۱۳۹۸ - ۰۰:۰۱
دست و دلش به کار نمیرود، توی اتاق میچرخد و بیقرار است، دلیلش را نمیداند، اما همین که چرخهای کوچک نوارکاست داخل رادیو پخش قدیمی به چرخش در میآید و صدایی پرطنین و حزین میخواند: «نوایی نوایی نوایی نوایی / همه باوفایند تو گل بیوفایی»... آرام و قرار به دلش بازمیگردد. آرام میرود سمت دار قالی، مینشیند روی تشکچه و انگشتانش را میاندازد لای چلهها و نخهای پشمی لاکی و خاکی و گردویی رنگ را یکی یکی از میان چلهها بیرون میکشد، یک گره به آنها میزند و یک گره به گرههای دلش که بندِ نوایی است که از کاست بیرون میآید و هوای اتاق را لبریز از خلسهای آرامش بخش میکند... «جوانی بگذرد تو قدرش ندانی / الهی برافتد نشان جدایی» ... نوار میچرخد و صدای حزین همچنان میخواند و دستهای دخترک روی چلهها میخزد و روح سرکشش در میان دشتهای کویری اینسو و آنسو میدود و از تپهها بالا و سرازیر میشود... «غمت در نهان خانه دل نشیند / به نازی که لیلی به محمل نشیند» ...
روح دخترک دوباره بازمیگردد پشت دار قالی، کنار دستهای بیقرارش که حالا میخواهد عشق وحشی و سرکشش را بریزد پای دار و آرام بگیرد و همین کار را هم میکند، در تمام مدتی که نوای حزین از کاست بیرون میتراود؛ گاهی چند شبانهروز بدون حس تشنگی، گرسنگی و خستگی... و همه امیدش آن است که یار هم دل در گروِ مهر او دارد و اصلا مقام نوایی را برای او خوانده و نواخته و ضبط کرده... اصلا انگار طبیب اصفهانی هم شعر را برای آنها و عشقشان سروده؛ عشقی که شعلههای سرکشش از لرزش آهنگین تارهای سرمست دوتار و از دل آوازهای عاشقانه و گوش نواز محلی جرقه زده، گُر گرفته و به روح یار رسیده تا سرانجامش بشود پیوندی مبارک که ماحصلش بشود یک جمع خانوادگی پرشور و سرمست و دوتارنواز و آوازهخوان.
این حکایت عاشقانههای دختر بالابلند گیسوکمندی است که در ولایت تربت جام دل به دل جوانی عاشقتر از خود، از محله محمودآباد میدهد؛ دل به دل غلامعلی پورعطایی؛ جوان معلمی که چون پدرانش دل در گرو دوتارش دارد و قرار است با همان ساز و آواز محلی خراسانی سالها بعدتر به خداوندگاری برسد؛ خداوندگاری در موسیقی مقامی و نواحی؛ در مقام خوانی و دوتارزنی...
و این قصه غلامعلی پورعطایی است؛ دوتارنواز شهیر خراسانی که نوای حزین دوتار و آوازش، از تربت جام تا سراسر گیتی را درنوردیده و حالا هم نشسته توی پرونده ثبت جهانی دوتار؛ آنجا که در گوش نوزادی اذان میگوید و بعد ساعتها برایش دوتار مینوازد تا در عمق جانش رسوخ کند و بشود یکی از همدمان میراث آبا و اجدادی در روزگار بعدتر.