پرویز فلاحی‌پور سال 1352 در مراغه متولد شد. او دانش‌آموخته رشته فیزیک است و در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی چون «شب دهم»، «دلنوازان»، «اگه بابام زنده بود» و «آخرین دعوت» به ایفای نقش پرداخته است.
کد خبر: ۴۹۳۸۲۸

فلاحی‌پور درباره مشکلی که حین بازی در نمایش «شاه لیر» به کارگردانی تاجبخش فناییان برایش به وجود آمده بود، می‌گوید: آقای فناییان برای اولین بار این نمایش را که از کارهای شکسپیر است در ایران کارگردانی کردند و در این نمایش من نقش دلقک لیرشاه را بازی می‌کردم.

همان طور که می‌دانید کارهای کلاسیک، ادبیات متفاوتی دارند، دیالوگ‌ها بسیار مشکل و طولانی است، دقت زیادی می‌طلبد و کار بیانی پیچیده‌ای دارد؛ به همین خاطر ذهن من بسیار درگیر این کار بیانی شده بود که کار یکنواخت نشود.

در صحنه‌ای از نمایش بود که ناگهان من دیالوگ بعدی را فراموش کردم و احساس کردم از لیرشاه هیچ چیز به خاطر ندارم و ذهنم مثل یک کاغذ سفید شده بود!

در این زمان تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که بدون دیالوگ بازی کنم؛ شروع کردم دو سه کلمه فی‌البداهه از خودم گفتم که یک دفعه قسمتی از دیالوگ را به یاد آوردم، مثلا از یک دیالوگ 10 خطی سه سطر آخر را به یاد آوردم و همان را تکرار کردم، بعد از آن سه خط کل دیالوگ یادم آمد و آن را از اول تکرار کردم.

این اتفاق برای حسن کاخی که نقش امیر کنت را بازی می‌کرد هم رخ داد، اما چون این اتفاق قبلا برای خودم افتاده بود توانستم نجاتش بدهم و در آنجا شروع کردم به دیالوگ گفتن تا ایشان دیالوگ خودشان را به خاطر آوردند.

خوشبختانه در این مورد بینندگان متوجه فراموشی من نشدند چون تماشاگران در ایران معمولا با متن آثار شکسپیر به صورت جدی و حرفه‌ای آشنا نیستند و اگر در جایی از کار جمله‌ای جابه‌جا ادا شود، کسی متوجه نمی‌شود و فکر می‌کند قسمتی از کار است، اما خب اگر این مساله در انگلستان اتفاق می‌افتاد به خاطر تسلط زیاد مردم به متن شکسپیر قطعا متوجه می‌شدند.

متاسفانه این هم از سختی‌های کار تئاتر است که نمی‌توان وسط نمایش کار را قطع کرد اما برعکس در سینما و تلویزیون این امکان وجود دارد، اگر در وسط اجرا بازیگر دیالوگی را فراموش کرد یا به هر نحو اتفاقی افتاد امکان کات و تکرار دوباره کار وجود دارد.

یکشبه صاحب 25 میلیون تومان پول شدم

اگر تا دیروز چهره‌ای بود که فقط برای هم‌تیمی‌ها و هم‌رشته​هایش، مسوولان فدراسیون و در کل اهالی فوتبال و فوتسال شناخته شده بود، امروز یکی از چهره‌هایی است که برای کمتر کسی ناشناخته است، چون سال گذشته عنوان بهترین بازیکن سال فوتسال آسیا را به خودش اختصاص داد.

برای محمد کشاورز این انتخاب یکی از بهترین خاطرات زندگی‌اش است. البته تا قبل از آن بهترین خاطره کشاورز مربوط به 10 سال پیش می‌شد؛ وقتی برنده پولی شد که با آن خانه خرید: غروب بود که زنگ در خانه را زدند. شخص پشت در که به نمایندگی از طرف بانک (تجارت) آمده بود از من خواست فردا به شعبه بانک بروم.

وقتی علت را جویا شدم در جواب گفت برنده 25 میلیون تومان کمک هزینه خرید منزل شده‌ام، اما چون چند نفر هم اسم من در آن شعبه حساب داشتند باید شخصا می‌رفتم تا مسوولان بانک از بابت صحت مدارکم و این‌که شخص برنده خود من هستم، مطمئن شوند. آن شب تا صبح نخوابیدم.

از یک طرف به خوش شانسی خودم و این‌که برنده شدنم تائید شود، شک داشتم و از طرفی هم تا صبح سه هزار نقشه برای این پول کشیدم و همه آنها را یادداشت کردم. آن زمان وضع مالی ورزشکاران یا حداقل بازیکنان فوتسال به اندازه حالا خوب نبود و به همین دلیل 25 میلیون تومان برای من پول خیلی زیادی بود.

خلاصه صبح زود رفتم بانک و مدارکم را ارائه کردم. همه مدارک با اطلاعات شخص برنده مطابقت داشت و این یعنی من صاحب 25 میلیون پول نقد شده بودم.

همین موضوع باعث تعجب کارمندان بانک هم شد، چون آن موقع من 19 سال داشتم. در هر حال با آن پول یک خانه 55 میلیونی در شهرری خریدم.

البته برای خرید این خانه ماشینم را هم فروختم و مقداری هم پول قرض کردم. حالا یک خانه در محل تولدم دارم، امکانی که اصلا فکرش را نمی‌کردم که حالا حالاها برایم فراهم شود.

عملیاتی که پر از حادثه بود

کاوه خداشناس متولد 1359 که تحصیلات خود را در رشته تئاتر به اتمام رسانده با فیلم «خداحافظ رفیق» پا به عرصه بازیگری گذاشته است.

او در کارنامه خود سابقه بازی در تئاتر و مجموعه‌های متعددی دارد، اما مجموعه‌ای که بیشتر از همه در آن درخشید «عملیات 125» است که در سه سری پخش شد و مورد استقبال همگان قرار گرفت.

خداشناس معتقد است عملیات 125 یکی از پرماجراترین کارهای او بوده و به عنوان نمونه نیز یکی از این حوادث را برایمان تعریف می‌کند: در سری سوم عملیات 125 سر یک سکانس بعد از متوقف شدن ماشین‌های آتش‌نشانی باید به سرعت از آنها پیاده می‌شدیم و به محل حادثه می‌رفتیم؛ وقتی من از در عقب پیاده شدم نفر جلویی در جلو را باز کرد و در مستقیم به سر من کوبیده شد و از حال رفتم.

همه دوستان و همکارانم بشدت نگران بودند. هر کس سعی می‌کرد با گفتن خاطرات مشابه آرامم کند. بالاخره من را به بیمارستان رساندند، سرم شکسته بود و چند بخیه خورد.

تا یکی دو هفته سعی می‌کردند طوری فیلمبرداری کنند که با هر ترفندی سر من داخل کادر نباشد یا سکانس‌هایی را بگیرند که نیازی به حضور من ندارد، اما آخر هم مجبور شدند عملیاتی را که باید در آنها حاضر می‌شدم، حذف کنند.

هرچند بعد از چند هفته بهبود پیدا کردم، اما این ماجرا تنها حادثه این مجموعه نبود، به دفعات از نواحی مختلف بدنم مصدوم شدن را تجربه کرده‌ام.

دو تصادف شدید در یک مجموعه

پویا امینی، بازیگر سینما و تلویزیون، متولد 1356 در تهران است. علت اصلی شهرت او را باید بازی در مجموعه‌های تلویزیونی پربیننده «خط قرمز» دانست.

او که در دانشگاه رشته کارگردانی‌ تئاتر خوانده، کار بازیگری را دوران دانشجویی با بازی در سریال «در قلب من» شروع کرده است.

امینی همچنین بازی در فیلم‌های سینمایی چون شام عروسی و سریال‌های کلانتر، خوش‌رکاب، تا رهایی و... را در کارنامه خود دارد.

امینی توضیح می‌دهد: تابستان گذشته در جریان فیلمبرداری فیلم «ریشه در آسمان»، سوار ماشینی بودم که کنترل آن از دست راننده خارج شد. ماشین به شالیزار کنار جاده افتاد و کاملا چپ شد؛ به طوری که سقف ماشین روی زمین بود. اما خوشبختانه من جز خراشی جزئی صدمه دیگری ندیدم و چون دوربین از این صحنه فیلمبرداری نمی‌کرد، کار هم عقب نیفتاد. اما ماشین دچار مشکل شد و ما ناچار به استفاده از سکانس‌های
جایگزین شدیم.

یک‌بار هم در سریال «خط قرمز» قرار بود صحنه تصادف را بازی کنیم، اما اوضاع طوری پیش رفت که در حین فیلمبرداری واقعاً تصادف شد.

هرچند من در آن سکانس نقش نداشتم و مشغول دیدن صحنه بودم، ولی خاطره بدی برایم به جا گذاشت. تصادف ناجوری شد و خسارات زیادی هم داشت. یک نفر بیهوش شد، یک نفر پایش از دو جا شکست و سر بازیگران ضربه دید. (جام جم - ضمیمه تپش)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها