با پروفسور عبدالمجید ارفعی، مرد اول این روزهای شوش

خاک ایران بهتر از کلکسیونر خارجی است

شوش در راه جهانی شدن است؛ محوطه‌ای باستانی که بخش عظیمی از تاریخ را در دل خود جای داده و بیش از صد سال است باستان‌شناسان و متخصصان دنیا را انگشت به دهان و متحیر کرده است. یکی از افرادی که در راه جهانی شدن شوش را همراهی می‌کند، پروفسور ارفعی است.
کد خبر: ۷۵۷۹۹۰
خاک ایران بهتر از کلکسیونر خارجی است

او جزو معدود متخصصانی است که شاید تعدادشان در دنیا کمتر از انگشتان دو دست باشد. او که متخصص زبان‌های باستانی و خط میخی است به شوش آمده تا به تنهایی ساماندهی بخشی از آجرنوشته‌های موجود در قلعه باستان‌شناسی شوش را به عهده گیرد. اکنون شب و روز در این قلعه کارش خوانش و بازنویسی و شناسنامه‌دارکردن این کتیبه‌هاست. البته او زمانی‌که در شوش نیست در فرهنگستان هنر حضور دارد. خودش در این مورد می‌گوید: «استاد علی معلم لطف کرده و جایی در فرهنگستان هنر در اختیار من قرار داده است تا پژوهش‌هایم را در اینجا دنبال کنم.» عبدالمجید ارفعی بیش از این نیاز به معرفی ندارد. با این پژوهشگر عیلام‌شناس و آخرین بازمانده از مترجمان زبان‌های عیلامی و اکدی که برای نخستین‌بار استوانه کوروش را از زبان اصلی آن به پارسی ترجمه کرده، درباره فعالیت‌های اخیرش در شوش و موضوع ثبت جهانی آن گفت‌وگویی انجام دادیم.

این روزها رفت و آمد زیادی به شوش دارید که قرار است ثبت جهانی شود. این رفت و آمدها دقیقا برای چیست؟

کاری که معمولا در شوش انجام می‌دهم ساماندهی آجرنوشته‌هایی است که فرانسوی‌ها در شوش پیدا کرده‌اند و در انبارهای مختلف قلعه باستان‌شناسی شوش قرار دارد. من این آجرنوشته‌ها را شناسایی می‌کنم و پس از نوشتن متن آ‌نها و گزارش از وضعیت‌شان، از این نظر که آیا سالم است یا ناقص یا خرابی دارد و باید مرمت شود، برای آنها شناسنامه تهیه می‌کنم تا اگر کسی خواست بعدها روی آنها مطالعه کند، داده‌ها و اطلاعات تحقیقاتی در اختیار داشته باشد.

پس اکنون مشغول ترجمه این آجرنوشته‌ها نیستید؟

نه، ترجمه نمی‌کنم. صرفا متن آجرنوشته‌ها را هر چه هست می‌نویسم و اگر جایی باشد که کلمه‌ای شکسته شده و بخشی از آن مشخص نباشد، آن را بر اساس ارجاع به نوشته‌های استادان فرانسوی و آلمانی تصحیح می‌کنم.

آنچه فرانسوی‌ها از این آجرنوشته‌ها نوشته‌برداری کرده‌اند، ترجمه شده یا آن را صرفا نسخه‌برداری کرده‌اند؟

بیشتر این متون ترجمه شده و فقط تعداد اندکی باقی‌مانده که در نظر دارم روی آنها کار کرده و آنها را برای چاپ آماده کنم.

ظاهرا چند سال پیش هم روی آجرنوشته‌ها کار کرده بودید. آن زمان هم صرفا کار ساماندهی آنها را برعهده داشتید یا ترجمه آنها را نیز مد نظر قرار داده بودید؟

آن زمان حدود 2700 آجرنوشته را که در انبار دیگری قرار داشت ساماندهی کردم، اما سقف انباری که آجرنوشته‌های اخیر در آن نگهداری می‌شد ریزش کرد و برای همین بررسی و ساماندهی بخش آجرنوشته‌ها را به من سپردند.

در دوره جدید چه تعداد کتیبه را ساماندهی می‌کنید؟

شمار دقیق آنها را ندارم، ولی به من گفته‌اند حدود 2200 آجرنوشته است. تعداد دیگری در انبارهای دیگر وجود دارد که در صورت زنده بودن، آنها را ساماندهی و بازنویسی خواهم کرد. من در هر فصلی که به شوش می‌آیم روی 500 کتیبه کار می‌کنم و با شناسنامه و متن وعکس آنها را در اختیار میراث فرهنگی قرار می‌دهم.

مشخص است که این الواح برای چه دوره‌ای بوده و کدام باستان‌شناس فرانسوی آنها را کشف کرده است؛ آیا در زمان ژاک دمورگان کشف شده یا در بررسی‌های رومن گریشمن؟

گریشمن تنها شهر لایه پانزدهم را در شوش حفاری کرده، اما آجرنوشته‌هایی که در اختیار من قرار گرفته ظاهرا از روزهای نخست حفاری‌های فرانسوی تا اواخر را شامل می‌شود، اما از آنجا که دارای شناسنامه نیست، من نمی‌توانم دقیق بگویم از چه زمانی و از کجا آنها را پیدا کرده‌اند.

یعنی هیچ شناسنامه‌ای که نشان‌دهنده محل کشف این آجرنوشته‌ها باشد که برای مثال از کدام ترانشه به دست آمده‌، وجود ندارد؟

متأسفانه فرانسوی‌ها هیچ‌گونه شناسنامه‌ای برای ما باقی نگذاشته‌اند. حتی گاهی من نمی‌دانم این کتیبه‌ها برای چغازنبیل است یا شوش؛ زیرا برخی از این آجرنوشته‌ها متعلق به یک پادشاه و دقیقا مانند یکدیگر است. برای همین حدس زدن محل دقیق آنها مشکل بوده، ولی تا حدودی می‌توان حدس زد که برای چغازنبیل یا شوش است.

خود آنها از این آجرنوشته‌ها فیشبرداری کرده بودند؟

قطعا آنها کار فیشبرداری را انجام داده‌اند، چراکه متن بسیاری از این آجرنوشته‌ها را منتشر کرده‌اند. ولی متأسفانه روی آجر‌ها چیزی درباره محل و زمان کشف این کتیبه‌ها ـ مگر تعداد اندکی ـ نوشته نشده است.

آجرنوشته‌ها و گل‌نبشته‌های موجود در قلعه شوش چه مضامینی دارد؟

در حال حاضر من روی آجرنوشته‌ها کار می‌کنم، نه گل‌نبشته‌ها؛ اما در کل موضوع گل‌نبشته‌ها خرید و فروش زمین، وصیتنامه، فرزندخواندگی و ... است که فرانسوی‌ها آن را در چهار جلد منتشر کرده‌اند، اما آجرنوشته‌ها بیشتر در ساخت پرستشگاه‌ها به‌کار رفته و درباره خدایان مردم شوش باستان بوده است. در آن دوران هر پادشاهی که پرستشگاهی می‌ساخته خودش را در قالب این آجرنوشته‌ها معرفی می‌کرده که برای مثال پسر فلانی است و پادشاه فلان‌جا و می‌گوید برای سلامت و طول عمر خود این پرستشگاه را برای فلان خدا ساخته است و ابراز امیدواری می‌کند آن خدا زندگی دیرپایی به او بدهد. همچنین اشاره می‌شود که چه بخشی از پرستشگاه‌ها را ساخته‌اند یا چه شاهی پیشتر فلان پرستشگاه را ساخته و تعمیر کرده و... .

پس در میان این گل‌نبشته‌ها یا آجرنوشته‌ها متون ادبی و هنری مانند گیلگمش پیدا نمی‌شود؟

متأسفانه ما این‌گونه متن‌های عیلامی پیدا نکرده‌ایم که بدانیم آنها متون ادبی خود را چگونه می‌نوشتند یا رفتار دینی‌شان چگونه بوده است. در حال حاضر در این زمینه آگاهی نداریم.

این کتیبه‌ها چه تفاوتی با الواح یافت‌شده در تخت‌جمشید دارد؟

الواح تخت جمشید اسناد اداره دارایی یا مالی ایالت پارس است؛ مثل سندهایی که این روزها امین‌های اموال صادر می‌کنند. این الواح اطلاعات جامعی درباره شیوه پرداخت دستمزد کارگران به ما می‌دهد. همچنین با بررسی آنها می‌توان برخی اعتقادات آن زمان را فهمید یا می‌توان شاهراهی را که از تخت‌جمشید به شوش می‌رفته بازسازی کرد یا این که چه کسانی مسئولیت داشته‌اند و مقام آنها چه بوده و... .

البته برای من جالب است که آن زمان سندهای مالی را روی لوح و گل‌نبشته ثبت می‌کردند.اما مطالب دینی، ادبی، علمی، تاریخی و... را ثبت نمی‌کردند.

من همیشه این‌گونه استدلال می‌کنم که نوشته‌ها یا کتیبه‌هایی با این موضوعات پیدا نشده و به خودم امیدواری یا دلخوشی می‌دهم که روزی کتیبه‌هایی با این مضامین پیدا می‌شود. ولی بر اساس یافته‌هایی که تاکنون در دست داریم باید اعتراف کرد ما به لحاظ نوشتاری در مقابل بین‌النهرین کم می‌آوریم.

شما این مسأله را چگونه ارزیابی می‌کنید؛ این که ما در فلات ایران یا دست‌کم منطقه خوزستان و فارس منابع نوشتاری ادبی و غنی کم داریم؟

نمی‌دانم، شاید به این دلیل که ما بیشتر به تاریخ شفاهی گرایش داشتیم یا در حفظ کردن توانمند بودیم و مطالب را سینه به سینه نقل می‌کردیم؛ ولی چرایی آن را نمی‌دانم.

با توجه به این که شهر شوش به عنوان نامزد ایران در نشست 2015 یونسکو برای ثبت جهانی معرفی شده است، ساماندهی این کتیبه‌ها چه تاثیری در ثبت جهانی این محوطه تاریخی خواهد داشت؟

این کتیبه‌ها اگر شناسنامه نداشته باشد، مشخص نمی‌شود برای چه دوره و چه پادشاهی بوده‌اند. مگر این که متخصصی آنها را خوانش کند. این امر سبب می‌شود که این کتیبه‌ها برای استفاده محققان و پژوهشگران آماده شود تا براحتی به آنها دسترسی داشته باشند.

اکنون به صورت انفرادی کار ساماندهی این کتیبه‌ها را به عهده دارید یا دستیارانی شما را همراهی می‌کنند؟

نه، در حال حاضر به تنهایی مشغول ساماندهی این آجرنوشته‌ها هستم.

کار انفرادی ترجیح شماست یا در ایران کسی نیست که چنین تخصصی داشته باشد؟

سه نفر از کسانی‌که در این حوزه تخصص دارند در حال حاضر در اروپا مشغول ادامه تحصیل و پژوهش هستند و نمی‌توانند مرا همراهی کنند. تنها متخصص دیگری که توانایی خوانش این خطوط را دارد دکتر حسین بادامچی، استاد تاریخ دانشگاه تهران است.

این کار از عهده باستان‌شناسان برنمی‌آید یا حتی دانش‌آموختگان فرهنگ و زبان‌های باستانی؟

نه متأسفانه. باستان‌شناس کارش کاوش و مطالعه یافته‌های حاصل از آن است. آنها آشنایی جزئی با زبان‌ها و خطوط باستانی دارند، ولی در این زمینه متخصص نیستند. باستان‌شناس مجبور است به کار خودش برسد، در خارج از کشور هم فقط آموزش‌هایی جهت شناسایی این خطوط به آنها داده می‌شود. همچنین در رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی خط‌میخی و زبان‌های بین‌النهرین آموزش داده نمی‌شود. ما سال‌هاست پیگیر راه‌اندازی رشته‌ای برای تدریس زبان‌ها و خطوط میخی بوده‌ایم تا این دانش به آیندگان هم منتقل شود. اما متاسفانه تاکنون چنین رشته‌ای در ایران تاسیس نشده است. کسی که می‌خواهد این خطوط را خوانش و ترجمه کند باید بیش از هشت سال در این زمینه زحمت بکشد.

البته با توجه به وسعت و تعدد محوطه‌های تاریخی در خوزستان که چنین رسم‌الخط‌ها و زبان‌هایی در آنها مرسوم بوده، آیا ما نیازمند داشتن متخصصان متعدد برای پژوهش در این حوزه نیستیم؟

نه تنها در خوزستان، بلکه در فارس هم این زبان‌ها و خط‌ها نقش اساسی داشته است. فراموش نکنیم متخصصان بزرگترین گنجینه زبان عیلامی ما از تخت جمشید به دست آمده است. با وجود این، هیچ تردیدی نیست که ما به چند متخصص در این حوزه نیاز داشته باشیم، ولی متاسفانه باز کردن چنین رشته‌ای دست من نیست. ما تنها می‌توانیم پیشنهاد بدهیم و اگر پذیرفته شد ما می‌توانیم آن را دایرکنیم و اگر پذیرفته نشد دست من کوتاه و خرما بر نخیل... باید وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی تلاش کنند این رشته در ایران راه‌اندازی شود و من امیدوارم این امر صورت بگیرد در غیر این صورت امیدوارم یکی از شاگردان من پس از گرفتن دکترا به ایران برگردد و این رشته را راه‌اندازی کند.

سازمان میراث فرهنگی در این زمینه تلاشی صورت نداده یا بحث و رایزنی‌ با شورای عالی انقلاب فرهنگی یا وزارت علوم در این خصوص انجام نداده است؟

ما با میراث فرهنگی در این زمینه صحبت کردیم و آنها هم پذیرفته‌اند، ولی باید پیشنهاد رسمی به وزارت علوم داده شود تا در صورت توافق موضوع دایر شدن این رشته را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه دهند تا حداقل این رشته در یکی از دانشگاه‌های کشور تدریس شود.

با توجه به این که چند ماهی است به شوش می‌روید و احتمالا در جریان بحث‌هایی که پیرامون ثبت جهانی شوش می‌شود قرار دارید، مشکلی در راه ثبت جهانی این محوطه وجود ندارد؟

امیدوارم مشکلی نباشد. ما آمده‌ایم تا به جهانی شدن شوش کمک کنیم. به دوستان پیشنهاد دادم این فعالیت‌ها فقط محدود به زمان حاضر که بحث ثبت جهانی شوش در میان است نشود، بلکه مرکز پژوهشی دائمی در اینجا احداث شود و من با همکاری آقای دکتر عباس علیزاده، استاد باستان‌شناسی دانشگاه شیکاگو در حال فراهم کردن مقدمات این امر هستیم تا پژوهشگران پس از ثبت جهانی این محوطه بتوانند منابع و امکانات پژوهشی در اختیار داشته باشند.

مگر در حال حاضر پایگاه پژوهشی شوش فعال نیست؟

الان فعال است، ولی ما می‌خواهیم پس از رفتن ما نیز این پایگاه همچنان فعال باشد و استادان و دانشجویان بیایند روی یافته‌ها و مواد موجود در شوش پژوهش کنند. در واقع این منطقه بزرگ‌ترین و بیشترین تعداد تپه‌های باستانی دنیا را در خود جای داده است. این شهر از حدود 5000 سال قبل از میلاد مسکونی بوده و تا امروز دوام داشته، نزدیک به 3000 سال پایتخت این سرزمین بوده است و در دل خود آثار بسیاری دارد که بخش کوچکی از آن از دل خاک درآمده و صدها سال دیگر به کار و پژوهش نیاز دارد.

فکر می‌کنید ثبت جهانی شوش چه پیامدهای مثبتی برای منطقه شوش و اطرافش داشته باشد؟

قطعا به لحاظ گردشگری تأثیر شایانی بر منطقه خواهد گذاشت که البته به همکاری دستگاه‌های دیگر برای آبادانی شهر و توسعه زیرساخت‌های گردشگری آن نیاز دارد. همچنین فعال شدن مجدد کاوش‌ها و پژوهش‌های باستان‌شناختی در این محوطه را در پی دارد که پس از انقلاب کمتر انجام می‌شد و تنها دکتر کابلی پس از تعمیر قلعه برای کاوش آمد و توانست دیوار شمال غربی کاخ آپادانا را کشف کند. با این همه، این محوطه 400 هکتار است و تنها گوشه‌هایی از آن مورد کاوش قرار گرفته، آن هم متاسفانه به صورت بسیار زشتی که تا پیش از گریشمن بیشتر به تخریب محوطه پرداخته‌اند تا کار کاوش علمی باستانشناسی.

منظور شما ژاک دمورگان است؟

هم دمورگان و هم پیشینیان او. گریشمن لایه شهر پانزدهم را در اینجا حفاری کرده؛ ولی دمورگان و جانشینان او مانند رولان دمکنم (Roland De Mecquenem) بیشتر دنبال اشیای عتیقه و باستانی بودند تا شناخت علمی این منطقه.

حتی دمورگان قلعه باستان‌شناختی شوش را از آثار باقیمانده شهر باستانی ساخته است.

متأسفانه این قلعه از باقیمانده‌‌های پرستشگاه‌ها، کاخ‌ها و خانه‌های اینجا ساخته شد. حالا فرض را بر این می‌گذاریم که دمورگان و دمکنم علم باستان‌شناسی نداشته‌اند، اما جای تعجب دارد که چرا گریشمن به عنوان یک باستان‌شناس، کتیبه‌های ارزشمند باستانی را در ساخت گاراژی که پای پلکان قلعه قرار دارد به کار برده است. در صورت امکان قصد داریم با تخلیه این گاراژ، آجرنوشته‌های آن را بررسی و بازنویسی کنیم و نشان دهیم فرانسوی‌ها تا چه اندازه به این محوطه صدمه زده‌اند.

در بازدید اخیری که از شهر داشتم شاهد بودم که شهر شوش هنوز زیرساخت‌های لازم برای حضور گردشگران خارجی را ندارد. حتی بسیاری از مردم شهر از اهمیت ثبت جهانی این محوطه باخبر نبودند.

من در این زمینه نمی‌توانم اظهار نظر کنم. در مورد آنچه به ما مربوط می‌شد، من تلاشم را کرده‌ام و باید منتظر گزارشی که تیرماه اعضای یونسکو می‌دهند، ماند.

در خصوص اهمیت و جایگاه این محوطه هیچ شکی نیست، اما بحث بر سر این است که این شهر هنوز یک هتل چهار یا سه ستاره برای پذیرایی از گردشگران خارجی ندارد.از طرف دیگر برخی معتقدند عرصه و حریم شوش بیش از 400 هکتار است و باید در این زمینه بازنگری صورت گیرد.

کل شهر را که نمی‌توان ثبت جهانی کرد. یونسکو می‌گوید اگر شما می‌خواهید شهر را ثبت کنید باید رضایت تمام مردم شهر را داشته باشید تا در صورت نیاز به تخریب خانه آنها به مانعی برنخورید. آیا میراث فرهنگی این سرمایه را دارد که خانه‌های یک شهر را بخرد یا یک جای دیگر برای اسکان مردم بسازد؟ چنین چیزی غیرممکن است. همین محوطه باستانی مشخص شده را اگر بتوان کاوش کرد به قول جان پرو 2000 سال زمان خواهد برد. در مورد گردشگری نیز در حال حاضر یکی دو هتل در شهر شوش وجود دارد، ولی اگر روزی بخواهیم درها را برای ورود گردشگران زیادی باز کنیم، نیاز به توسعه زیرساخت‌های گردشگری است، اما نباید فراموش کرد با ساخت هتل‌ها و ساختمان‌های چند طبقه حریم منظر شوش مخدوش می‌شود. در صورت ثبت جهانی شوش، یونسکو محدودیت‌هایی را از این نظر لحاظ خواهد کرد و نمی‌توان هر ساخت و سازی را انجام داد.

با توجه به بحثی که در ابتدا داشتیم درباره کم بودن کتیبه‌های ادبی در ایران‌باستان چگونه می‌شود که برخی کتاب‌های موجود در بازار، 100 یا 200 صفحه از کورش نقل قول می‌کنند؟

می‌توان گفت این نقل قول‌ها یا امروزه ساخته می‌شود یا نقل‌قول‌هایی است که جسته و گریخته در کتاب‌های هرودوت یا گزنفون نقل شده است.

پس ما کتیبه‌هایی با این مضامین نداریم؟

در این زمینه تنها همان استوانه‌ای وجود دارد که در بابل پیدا شده است. غیر از آن چیزی نداریم.

در خصوص ترجمه استوانه کورش ظاهرا به فردی که کتابی با عنوان ترجمه منشور کورش منتشر کرده، اعتراض کردید. این موضوع به کجا رسید؟

من اشاره کرده بودم که او آمده دستنوشته من را که تنها نسخه نزدیک به متن نوشته شده در استوانه کورش است، بدون این که ارجاعی به کار من داده باشد، در کتاب خود منتشر کرده است. از نظر اخلاقی و عرف رسم است که منبع را ذکر کنند. من هیچ انتظار مادی‌ نداشتم و در نامه‌ای به وزارت ارشاد نوشتم که این فرد باید ارجاع می‌داد.

این رشته‌ها تخصصی است. اگر من کتابی درباره رایانه بنویسم همه به ریشم می‌خندند پس اجازه دهیم کسی که متخصص است درباره مسائل تخصصی اظهارنظر کند.

درباره آخرین وضع الواح تخت‌جمشید که در دانشگاه شیکاگو به امانت است، خبر جدیدی دارید؟

ما منتظر رای دادگاه هستیم. دادگاه قبلی به نفع ما رأی داد. من به نیابت از طرف دولت ایران در آن دادگاه شهادت دادم که این کتیبه‌ها تجاری نیست، بلکه به امانت نزد دانشگاه شیکاگو سپرده شده است، نه ما سودی از آن می‌بریم و نه دانشگاه شیکاگو. ما همه در پی آنیم که با بررسی دنیای باستان به دانش بشر اضافه کنیم، نه در پی سرمایه. خوشبختانه دادگاه دفاعیات مرا قبول کرد و رأی به ما داد و در حال حاضر وکلای آنها درخواست استیناف داده‌اند و ما منتظریم سه قاضی رای نهایی را در این زمینه صادر کنند.

آیا اکنون روی این الواح کار تحقیقاتی صورت می‌گیرد؟

در آمریکا از آن الواح عکسبرداری می‌شود. ولی شخصا دارم از روی دست‌نوشته‌های مرحوم استادم، ریچارد هلک (Richard Hallock) که آنها را بازنویسی کرده ولی ترجمه و منتشر نشده، به زبان فارسی و انگلیسی ترجمه می‌کنم و قصد دارم در چهار یا پنج مجلد آنها را منتشر کنم.

ظاهرا بخش کوچکی ازاین الواح به ایران بازگردانده شده؛ اکنون چه تعداد لوح در اختیار دانشگاه شیکاگو است؟

از تعداد دقیق آنها اطلاعی ندارم، اما بخشی از آنها در چند مرتبه در سال‌های 1327 و 1331 به ایران بازگردانده شد. حدود 150 لوح هم در انبار بود که من آنها را ترجمه و منتشر کردم. ظاهرا حدود 12 هزار لوح قابل خواندن و مقدار زیادی خرده‌ریز در اختیار دانشگاه شیکاگو است.

در پایان موضوعی را می‌خواهم با شما مطرح کنم و نظر شما را در این خصوص جویا شوم؛ چند سالی است سازمان میراث فرهنگی برای مرمت و احیای بناهای تاریخی به همکاری با بخش خصوصی تن داده و حتی نظراتی مبنی بر تأسیس بورس اموال تاریخی شنیده می‌شود تا بخش خصوصی بتواند اشیای تاریخی را به عنوان سرمایه و یک کالای فرهنگی ارزشمند خرید و فروش کند. حالا با توجه به گستردگی محوطه‌های باستانی ایران و از آنجا که میراث فرهنگی توان مالی چندانی ندارد، نظر شما درباره مشارکت بخش خصوصی در کاوش‌های باستان‌شناختی با این هدف که بخشی از اشیای کشف‌شده در اختیارش قرار بگیرد، چیست؟

بخش خصوصی اگر تخصص نداشته باشد به‌هیچ‌وجه نباید در این عرصه وارد شود؛ آن هم تخصص علمی که نیاز به لایه‌نگاری و شناسایی و سفال‌های هر دوره دارد. به یاد داشته باشیم باستان‌شناسی فقط کشف اشیای باستانی نیست. باستان‌شناس دنبال عتیقه نمی‌گردد، بلکه شناخت زندگی انسان‌های پیشین برایش مهم است. به هیچ‌وجه قابل قبول نیست که بخش خصوصی ناوارد شرکتی بزند و بخواهد کاوش باستان‌شناسی کند.

منظورم حضور مستقیم بخش خصوصی نیست، بلکه به عنوان سرمایه‌گذار و همکاری با میراث فرهنگی و دانشگاه‌هاست. در حال حاضر، ما تعداد زیادی دانش‌آموخته باستان‌شناسی داریم که به شغل‌های دیگر مشغولند و می‌توانند با سرمایه‌گذاری بخش خصوصی رهبری کاوش‌ها را به عهده بگیرند.

شخصا علاقه ندارم میراث پدرانم در کلکسیون شخصی افراد نگهداری شود. این اموال باید برای ملت ایران باشد، نه برای یک فرد خاص. این اموال، میراث مردم ایران است و نباید مالکیت فردی داشته باشد؛ من روی خوشی با تقسیم این اموال ندارم.

البته ما فضای موزه‌ای چندانی در کشور نداریم و برای مثال حدود یک میلیون شیء در انبار موزه ملی ایران نگهداری می‌شود. حتی مشارکت بخش خصوصی در این زمینه را مفید نمی‌دانید؟

به نظرم این اشیا در انبار و زیر خاک بماند بهتر از این است که جزو اموال شخصی امثال بنده قرار گیرد که اگر فردا روزی از دنیا رفتیم فرزندانمان چوب حراج به آ‌نها بزنند و یک خارجی بیاید آن را بخرد و به کلکسیون شخصی‌اش در خارج ببرد.

در خارج هم تنها دولت‌ها متولی میراث فرهنگی‌اند؛ برای مثال در آمریکا که سال‌ها در آنجا حضور داشتید؟

هر کشوری قانون خود را دارد، اما در آمریکا بخش خصوصی و افراد به دانشگاه‌ها در این زمینه کمک می‌کنند. مثلا دانشگاه شیکاگو وقتی می‌خواهد محوطه‌ای را کاوش کند، از مردم برای کمک دعوت به عمل می‌آورد و آن افراد که توقعی از دانشگاه ندارند فقط برای پیشرفت علم و دانش بشری به دانشگاه کمک مالی می‌کنند، نه این که اشیای تاریخی را صاحب شوند.

کمیل انتظاری / گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها