ببینید | هی آرنولد!

ببینید | هی آرنولد!

۲۴ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۶

«آرنولد» پسر ۹ ساله موطلایی که عاشق موسیقی جاز است. او یک سر بزرگ و فوتبالی برای هد زدن دارد! او به همراه پدربزرگ و مادربزرگش در پانسیونی به نام «بازو‌های غروب آفتاب» در شهر هیل وود زندگی می‌کند.

موستی

خاطرات کاغذی

موستی

۲۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۲

«موستی» یک بچه گربه کوچک ۴ ساله بود که با مادر و پدرش در خانه‌ای کوچک در روستایی زیبا زندگی می‌کرد.

ببینید | قوقولی و قدقدا 

خاطرات کاغذی

ببینید | قوقولی و قدقدا 

۲۲ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۶

ماجراهای یک زوج دوست داشتنی بود که در دهی نزدیک به شهر زندگی می‌کردند.

ببینید | ویرگول

خاطرات کاغذی

ببینید | ویرگول

۲۱ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۶

«ویرگول» پسری نوپا بود،آن قدر که چهار دسته پا راه می‌رفت و همیشه کلاه بچه‌های شیرخواره به سر و پستانک به دهان داشت اما کافی بود که وقت خواب شود و چراغ‌های منزل خاموش شود. به محض این‌که مطمئن می‌شد پدر و مادرش به خواب رفته اند روی دیگر این بچه نوپا نمایان می‌شد.

ببینید | پلوتو

خاطرات کاغذی

ببینید | پلوتو

۱۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۴

پلوتو، سگی نارنجی رنگ، با گوش‌هایی سیاه که سگ خانگی میکی موس بود. از آنجایی که پلوتو صحبت نمی‌کرد، ماجرا‌های او بر پایه حرکات فیزیکی بامزه و طنز بود و این وِیژگی او را به یک چهره پیشگام در شخصیت‌های بی کلام کارتونی تبدیل کرد.

ببینید | پرنده و اسب آبی

خاطرات کاغذی

ببینید | پرنده و اسب آبی

۱۷ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۶

دوستی درد سرساز پرنده‌ای به نام «توماس» با «هیپو» که یک اسب آبی بود از روزی بارنی آغاز شد، پرنده که تازه از خانه قبلی اش - دهان تمساح- نقل مکان کرده بود در حالی که اسباب و اثاث زندگیش بردوش و به دنبال سرپناهی بود، متوجه شد همراه با قطرات ریز باران دانه‌های درشتی از آب روی سرو صورتش می‌ریزد.

ببینید | افسانه شجاعان

خاطرات کاغذی

ببینید | افسانه شجاعان

۱۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۳

وقتی «ساسوکه» پسر کوچکی بود پدرش که سامورایی بود و از جنگ نفرت داشت، سعی می‌کرد کشاورز نمونه‌ای باشد، اما دشمنانش او را رها نمی‌کردند و در آخر هم او را از پای درآوردند.

ببینید | پوکمون

ببینید | پوکمون

۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۴

ماجرای موجوداتی کوچک و دوست داشتنی به نام «پوکمون» به معنی هیولای جیبی که به همراه بزرگترین مربی پوکمون‌ها که یک انسان است، وارد مسابقات بزرگ و هیجان انگیزی می‌شدند. 

ببینید | اسب کوچولوی من

خاطرات کاغذی

ببینید | اسب کوچولوی من

۱۴ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۵

«پونی‌ لند» یا سرزمین اسب ها، سرزمینی اسرارآمیز بود که در آن انواع موجودات جادویی زندگی می‌کردند. زندگی آرام آن‌ها مملو از آهنگ و بازی بود. با این حال، همه موجودات چندان صلح‌آمیز نبودند و اسب‌های کوچک اغلب مجبوربودند برای بقا در برابر جادوگران، ترول‌ها و همه جانورانی که خواهان نابودی، بردگی یا آسیب دیدن آن‌ها بودند، مبارزه کنند.

کاپیتان باکی اوهر

خاطرات کاغذی

کاپیتان باکی اوهر

۱۲ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۳

«باکی اوهر»، خرگوش شجاع سبز رنگی که ناخدای یک ناوچه فضایی به نام «خشم حق» بود.

قبلی۲۱بعدی