یک پسر ۱۲ ساله اینوئیت (اسکیمو‌های کانادا و گرینلند برای اشاره به قوم خود از واژه اینوئیت استفاده می‌کنند. در تقابل با آنها، برای اشاره به اسکیمو‌های سیبری نام یوپیک استفاده می‌شود) که برای یافتن پدر گمشده خود سفری را آغاز می‌کند.
فراز و نشیب های یک گیاه فرازمینی به نام «کلروفیل» که به دلیل خرابی شاتل فضایی والدینش، مجبور می شود روی زمین فرود بیاید. در این سیاره آلوده کیهان، این موجود کوچک و شکننده در اختیار یک گیاه شناس میلانی، پروفسور «اراسموس» قرار می گیرد.
خرگوشی ناقلا و شیطون که به راحتی نگهبان باغ را فریب می‌داد و کلم‌های او را مال خود می‌کرد. نگهبان که تمام روز خودش را وقف کاشت کلم در باغ می‌کرد و به کمک سگش سعی داشت از آنها مراقبت کند، هر روز گرفتار نقشه‌ای تازه از جانب خرگوش می‌شد.
پیتر، پسر کوچولو شیطونی بود که معمولا انواع داستان ها و ماجراها را در زندگی روزمره اش تجربه می کرد. در واقع او اتفاقاتی را تجربه می کرد که هر کودک خردسالی می توانست با آنها روبرو شود، هر چند که ممکن است دغدغه ها و دلمشغولی هایی باشد که فقط در دنیای افسانه ها شرایط ظهورش محیا باشد.
وقتی شخصیت عروسکی با آن زبان خاص خود می‌گفت «زی‌زی گولو آسی پاسی دراکوتا تابه‌تا»، همه بچه‌ها با آن تکرار می‌کردند و منتظر اتفاق‌های عجیبی از این عروسک بودند.
آنت، لوسین، و دنی را یادتان هست؟ اصلا مگر می‌شود بچه‌های کوه آلپ را با آن موسیقی ماندگار فراموش کرد؟ داستان این کارتون، درباره سه شخصیت محوری آنت، لوسین، و دنی بود که مفاهیمی مثل عشق، نفرت، مرگ، معلولیت، ندامت، از خودگذشتگی، بخشش، و آشتی را هم در کنارش مطرح می‌کرد.
«بلوط دانا» همیشه آماده کمک به دوستانش بود. هروقت حیوانات جنگل با یک مشکل لاینحل مواجه می‌شدند سراغ او می‌آمدند.
اگر چه ماجرا‌های این مجموعه کارتونی بر اساس شخصیت حیوانات و فضای زندگی آنها در جریان بود، اما یکی از داستان‌های جذاب آن مربوط به پسرک مو بوری بود به نام هانس استروکاپ که اصلا اعتماد به نفس نداشت.
شروع کارتون با کنار رفتن پرده نمایش توسط یک نمایش نویس شروع می شد.با کنار رفتن پرده شاهد ساعتی بودیم که از لحظه خلقت داشت کار می کرد.
خانم مالارد و برادرزاده‌اش ویلارد ویجون در دنیای اردک ها، مرتبا در حال سفر به اقصی نقاط دنیا بودند. هدف آنها پرده برداشتن از معما‌های پیچیده بود.