هلو و پسربچه

خاطرات کاغذی

هلو و پسربچه

۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۳

پیرزنی فقیر درحالی‌که کنار رود مشغول شست‌وشو بود، هلوی بسیار بزرگی در مقابلش به آب افتاد.

ببینید | ماجراجویی‌های فیل راه راه

خاطرات کاغذی

ببینید | ماجراجویی‌های فیل راه راه

۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۸

یک فیل با خط‌های پهن راه راه افقی روی بدنش که برای همنوعانش قابل هضم نبود. آن قدر که معمولا با بهانه و بی بهانه از دسته فیل‌های سفید طرد می‌شد. تبدیل شده بود به فیلی تنها با آرزو‌های دور و درازی که حسرت داشتنشان هر روز او را به چاره اندیشی وا می‌داشت. دلش می‌خواست جفتی داشته باشد و مثل بقیه بابا فیل‌ها در کنار رودخانه با بچه اش بازی کند.

وظیفه خود را انجام دهید

خاطرات کاغذی

وظیفه خود را انجام دهید

۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۹

دو تا بچه‌خرس قهوه‌ای کاموایی، یک سنجاب طلایی و گرگی با ویژگی‌های بسیار متفاوت از تمامی گرگ‌های دنیای قصه‌ها. در این اثر گرگ، زندگی مسالمت‌آمیزی در کنار حیوانات جنگل داشت و چندان خبری از حیله و نیرنگ همنوعانش در او نبود. 

ببینید | ایجاد میهن دوستی در نوجوانان

ببینید | ایجاد میهن دوستی در نوجوانان

۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۲

پویانمایی «جوانمردان» که از شبکه نسیم پخش می‌شود و از تولیدات مرکز صباست، روایتی شیرین و درس آموز از تاریخ ایران و تهاجم مغول و فضای آن دوره است.

اُلا و اُلک

خاطرات کاغذی

اُلا و اُلک

۱۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۲

اُلا و اُلک خواهر و برادری بودند از جنس خطوط، ساکن خانه‌ای در دنیای نقاشی ها. ماجراهایشان در دنیای رنگارنگ ایجاد شده از گچ رنگی روی تخته سیاه مدرسه اتفاق می‌افتاد.

سفر وروجک هاجاسکا

خاطرات کاغذی

سفر وروجک هاجاسکا

۰۹ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۲

«هاجاسکا» پسرکی بود با کلاه سیلندری و ظاهری آراسته که طی ماجرایی موفق شد سفریی فضایی داشته باشد. داستان از آنجایی آغاز شد که روزی نامه‌ای دریافت کرد از شهر کپنهاگ (پایتخت دانمارک) از طرف عمویش که در آن نوشته شده بود هاجاسکا به جشن تولد عمو بزرگ دعوت شده است. 

رابینسون کروزوئه

خاطرات کاغذی

رابینسون کروزوئه

۰۸ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۳

بعد از اینکه قهرمان داستان، زندگی مرفه خود در بریتانیا را برای مسافرت در دریا‌ها رها کرد از بخت بدش، کشتی در یکی از هفت دریا غرق شد.

شنل ‌قرمزی

خاطرات کاغذی

شنل ‌قرمزی

۰۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۴

دختر کوچکی که با سبدی پر از نان خانگی و کیک میوه ای می خواست به دیدن مادر بزرگش برود. او که برای رفتن به خانه مادربزرگ باید از جنگل می گذشت در میانه راه با گرگ بدجنس مواجه شد،گرگ خیلی دلش می خواست شنل قرمزی را یک لقمه چپش کند اما از ترس هیزم شکن و سگش که در همان حوالی بودند جرات نکرد،پس خیلی دوستانه به دخترک نزدیک شد و بعد از چاق سلامتی متوجه شد که شنل قرمزی می خواهد به خانه مادربزرگش در وسط جنگل برود،پس تصمیم گرفت برای اینکه شانس خوردن مادربزرگ ونوه راازدست ندهد هرچه زودترخودش را به خانه مادربزرگ برساند.

روزی روزگاری... زندگی

خاطرات کاغذی

روزی روزگاری... زندگی

۰۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۴

قهرمانان داستان از یک سو جوانانی بودند که فرآیند‌های مختلف زندگی مانند غذا خوردن، متابولیسم و بیماری را تجربه می‌کردند و از سوی دیگر عناصر انسانی دنیای میکروسکوپی مثل سلول‌های خونی. در این کارتون عملکرد‌های سلولی بدن انسان را در قالب زیست جامعه‌ای می‌دیدیم که با طبقه بندی هرمی قوی کار می‌کردند.

سرزمین ماقبل تاریخ 

خاطرات کاغذی

سرزمین ماقبل تاریخ 

۰۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۵

با تغییر آب‌وهوای دنیا، دایناسور‌های گیاهخوار که با کمبود مواد غذایی روبه‌رو شده بودند، به‌سوی دره بزرگ، قلمرویی افسانه‌ای که پوشش گیاهی مناسبی داشت به‌راه‌افتادند. ازجمله خانواده‌ای از برونتوزاروس‌های گردن‌دراز که متشکل از لیتل فوت جوان، مادر، پدربزرگ و مادربزرگش بودند. 

قبلی۱۴بعدی