خاطرات کاغذی | دست و رو نشسته

خاطرات کاغذی | دست و رو نشسته

۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۹

شخصیت اصلی این کارتون صامت یک گوساله بانمکی بود که با پدر و مادرش در مزرعه زندگی می کردند. گوساله ای شر و شیطان که اغلب اوقات از مادرش حرف شنوی نداشت و معمولا هم ازسر بازیگوشی از پشت حصارهای چوبی مزرعه بیرون می آمد و با حیوانات مزرعه ، خصوصا مرغ و خروس ها همبازی می شد. ماجراهای کارتون "دست و رو نشسته" بیشتر جنبه آموزشی داشت و مخاطب اصلی آن گروه سنی خردسالان بودند.

ببینید | نقشی خاطره‌انگیزی از زنده‌یاد عبدلی

ببینید | نقشی خاطره‌انگیزی از زنده‌یاد عبدلی

۰۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۴

یکی از نقش‌های خاطره‌انگیز زنده‌یاد شهرام عبدلی که با آن به بسیاری از مخاطبان شناسانده شد، نقش وی در سریال خطر قرمز به کارگردانی قاسم جعفری و کنار بازیگرانی چون سروش گودرزی، ایمان اشراقی، شهرام حقیقت دوست، پویا امینی، علی منصوری، مجید مشیری و... بود.

ببینید | خاطرات کاغذی | پم پم

ببینید | خاطرات کاغذی | پم پم

۰۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۸

ببینید | خاطرات کاغذی | دور دنیا در 80 روز

ببینید | خاطرات کاغذی | دور دنیا در 80 روز

۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۵

شیر ماجراجو به همراه پیشخدمتش تصمیم می‌گیرند دور دنیا را در مدت ۸۰ روز طی کنند که در طول مسیر اتفاقات زیادی برایشان رقم می خورد و... جذابیت ماجراهای کارتون نه در سفر به دور کره زمین که در اتفاقات حاشیه ای آن بود و البته برای پسرها در حرکات رزمی و جکی جانی حیوانات کارتون. “ویلی فاک” شیر بود وخدمتکارش گربه و دوست خدمتکارش هم موش. هر قسمت یک حیوانی سر و کله اش پیدا می شد که با طرح نقشه های شوم می خواست مانع سفر “ویلی فاک” شود. ماجرای سفر به هند، پرواز با بالن، درگیری در قطار و سفر باکشتی از جذاب ترین قسمت های کارتون بود. قسمت آخر هم که اوج حس تعلیق بود.

ببینید | خاطرات کاغذی | فوتبالیست ها

ببینید | خاطرات کاغذی | فوتبالیست ها

۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۱

زندگی یک نوجوان ژاپنی به نام سوباسا اُزارا - در ایران ابتدا کاکرو نامیده می شد- که عاشق فوتبال بود و آرزو داشت که با پیراهن تیم ملی ژاپن جام جهانی را بدست آورد. سری اول کارتون اگر یادتان باشد ماجرای مسابقات کاکرو (کاپیتان) و ماسارو (دروازه بان) از تیم شاهین بود و رقیب جدی آنها یوسوجی که دروازبان شکست ناپذیر تیم عقاب بود.اما سری دوم که بازیکنان را در زمین فوتبال مجهز به حرکات و فنون رزمی ورزش کاراته می دیدیم، حال و هوای جدی تری داشت. حالا دیگر شخصیت های کارتون بزرگ شده بودند و به همان اندازه شوت هایشان هم سهمگین و خارق العاده بود، آنقدر که می توانست از مدار زمین هم خارج شود و دوباره برگردد. حتما یادتان هست که وقتی سوباسا می خواست گل بزند به کمک جلوه های ویژه خیالی ، هر میلیونیم ثانیه آن را هم نشانمان می دادند!

ببینید | خاطرات کاغذی | بچه های کوه تاراک

ببینید | خاطرات کاغذی | بچه های کوه تاراک

۲۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۰

“جکی وجیل “ دو تا توله خرس -خواهر و برادر- قهوه ای رنگ بازیگوش و سر به هوا که با پسر بچه ای سرخپوست به اسم "رن " زندگی می کردند. ظاهرا مادر آنها "پینتو"، خرس خاکستری کوه‌های "تاهو" واقع در شرق کالیفرنیا به دام شکارچی ها افتاده بود. در طول داستان هر قسمت از این کارتون می دیدیم که جکی و جیل یک نکته تازه ای تجربه می کنند. خاطرتان هست در اولین تجربه دستبرد زدن به کندوی زنبورهای عسل چطور زنبورها غافلگیرشان کردند؛ جالب تر اینکه جکی و جیل کم‌کم یاد گرفتند که چطور با زبان سرخپوستان با آدم‌ها ارتباط برقرار کنند! البته در فضای این کارتون آدم ها خیلی رفت و آمد نداشتند. پسرک با پدر و پدربزرگش در دل جنگل زندگی می کرد؛ البته در مقطعی از داستان “آلیس” دختر یکی از ملاکان بزرگ منطقه هم به داستان اضافه شد. تماشای این کارتون با روایت گرم وگیرای “ناصر نظامی” برای بچه ها خیلی لذت بخش بود.

ببینید | خاطرات کاغذی | بابا لنگ دراز

ببینید | خاطرات کاغذی | بابا لنگ دراز

۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۷

داستان دختر سرزنده و باهوشی به نام «جودی اَبوت» که در پرورشگاه بزرگ می شود اما با پشتیبانی مالی حامی مرموز خود که جودی او را با نام "جان اسمیت" می‌شناسد، می‌تواند به دبیرستان راه یابد. جودی حامی خود را نمی شناسد و فقط يک بار سایۀ او را دیده است و به‌ خاطر پاهای درازش، او را "بابا لنگ دراز" صدا می‌زند. یادتان هست آن نقاشی که از بابا لنگ دراز کشیده و به دیوار اتاقش زده بود.

ببینید | خاطرات کاغذی | آتش نشان سام

ببینید | خاطرات کاغذی | آتش نشان سام

۲۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۵

آتش‌نشانی به نام «سام» درخدمت یک ایستگاه آتش‌نشانی واقع در دهکده ای زیبا است. ماجراهای او در میان یک عده عروسک خمیری دست و پا چلفتی می گذشت که همگی مجهز به لباس و کلاه آتش نشانی بودند. البته بعضی وقت ها هم این کودکان و اهالی دهکده بودند که با اشتباهاتشان ماجراهای جالبی را به وجود می آورند. اگر چه گروه آتش نشان ها خیلی از رئیسشان حرف شنوی داشتند ولی چون با استعداد نبودند همیشه خرابکاری به بار می آوردند. ماموریت هایشان هم اغلب خیلی دم دستی بود. مثلا خاموش کردن مرغ روی اجاق خانم بارنی (پیرزنی که قوه بویایی اش را از دست داده بود) که آن قدر روی آتش مانده بود که جزغاله شده بود. هیولا (قدبلندتر از همه بود)، پوک (آخر بی خیالی بود) ،مک گرو (پیرمردی که گوشش سنگین بود) و کوت برد، دیبل و گراو از نیروهای این تیم آتشنشانی روستایی بودند. این مجموعه انگلیسی سال 1967 برای شبکه bbc ساخته شد و تعداد قسمت های آن هم 12- 13 تا بیشتر نبود.

خاطرات کاغذی | تیلز

خاطرات کاغذی | تیلز

۱۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۱

ببینید | دو عروسک ترسناک اما محبوب

ببینید | دو عروسک ترسناک اما محبوب

۰۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۳

اوایل دهه ۶۰ بود که سر و کله دو عروسک به نام‌های «چاق و لاغر» در تلویزیون پیدا شد. آن دو را زنده‌یاد کامبیز صمیمی‌مفخم طراحی کرده و ساخته بود، حسن پورشیرازی و حسن زارع گویندگی و گردانندگی‌شان را انجام می‌دادند. چاق و لاغر از طرف رئیس بزرگ (که دیده نمی شد و فقط صدایش به گوش می‌رسید) مأموریت داشتند برنامه‌های جشن فجر را به هم بزنند اما آن‌قدر دست و پا چلفتی و بی‌عرضه بودند که موفق به انجام دستورات نمی‌شدند و رئیس بزرگ را عصبانی می‌کردند. آن دو عروسک هر سال به تلویزیون می‌آمدند و ماجراهای خنده‌دار و هیجان‌انگیزی را به وجود می‌آوردند.

قبلی۴بعدی